مدافعان حرم 🇮🇷
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق #قسمت_دوم 💠 بهقدری جدی شده بود که نمیفهمید چه فشاری به مچ دستم وارد میکند و ب
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_سوم
💠 دلم میلرزید و نباید اجازه میدادم این لرزش را حس کند که با نگاهم در چشمانش فرو رفتم و محکم حرف زدم :«برا من فرقی نداره! بلاخره یه جایی باید ریشه این #دیکتاتوری خشک بشه، اگه تو فکر میکنی از #سوریه میشه شروع کرد، من آمادهام!»
برای چند لحظه نگاهم کرد و مطمئن نبود مرد این میدان باشم که با لحنی مبهم زیر پایم را کشید :«حاضری قید درس و دانشگاه رو بزنی و همین فردا بریم؟» شاید هم میخواست تحریکم کند و سرِ من سوداییتر از او بود که به مبل تکیه زدم، دستانم را دور بازوانم قفل کردم و به جای جواب، دستور دادم :«بلیط بگیر!»
💠 از اقتدار صدایم دست و پایش را گم کرد، مقابل پایم زانو زد و نمیدانست چه آشوبی در دلم برپا شده که مثل پسربچهها ذوق کرد :«نازنین! همه آرزوم این بود که تو این #مبارزه تو هم کنارم باشی!»
سقوط #بشّار_اسد به اندازه همنشینی با سعد برایم مهم نبود و نمیخواستم بفهمد بیشتر به بهای عشقش تن به این همراهی دادهام که همان اندک #عدالتخواهیام را عَلم کردم :«اگه قراره این خیزش آخر به ایران برسه، حاضرم تا تهِ دنیا باهات بیام!» و باورم نمیشد فاصله این ادعا با پروازمان از #تهران فقط چند روز باشد که ششم فروردین در فرودگاه #اردن بودیم.
💠 از فرودگاه اردن تا مرز #سوریه کمتر از صد کیلومتر راه بود و یک ساعت بعد به مرز سوریه رسیدیم. سعد گفته بود اهل استان #درعا است و خیال میکردم بههوای دیدار خانواده این مسیر را برای ورود به سوریه انتخاب کرده و نمیدانستم با سرعت به سمت میدان #جنگ پیش میرویم که ورودی شهر درعا با تجمع مردم روبرو شدیم.
من هنوز گیج این سفر ناگهانی و هجوم جمعیت بودم و سعد دقیقاً میدانست کجا آمده که با آرامش به موج مردم نگاه میکرد و میدیدم از #آشوب شهر لذت میبرد.
💠 در انتهای کوچهای خاکی و خلوت مقابل خانهای رسیدیدم و خیال کردم به خانه پدرش آمدهایم که از ماشین پیاده شدیم، کرایه را حساب کرد و با خونسردی توضیح داد :«امروز رو اینجا میمونیم تا ببینم چی میشه!»
در و دیوار سیمانی این خانه قدیمی در شلوغی شهری که انگار زیر و رو شده بود، دلم را میلرزاند و میخواستم همچنان محکم باشم که آهسته پرسیدم :«خب چرا نمیریم خونه خودتون؟»
💠 بیتوجه به حرفم در زد و من نمیخواستم وارد این خانه شوم که دستش را کشیدم و #اعتراض کردم :«اینجا کجاس منو اوردی؟» به سرعت سرش را به سمتم چرخاند، با نگاه سنگینش به صورتم سیلی زد تا ساکت شوم و من نمیتوانستم اینهمه خودسریاش را تحمل کنم که از کوره در رفتم :«اگه نمیخوای بری خونه بابات، برو یه هتل بگیر! من اینجا نمیام!»
نمیخواست دستش را به رویم بلند کند که با کوبیدن چمدان روی زمین، خشمش را خالی کرد و فریاد کشید :«تو نمیفهمی کجا اومدی؟ هر روز تو این شهر دارن یه جا رو آتیش میزنن و آدم میکُشن! کدوم هتل بریم که خیالم راحت باشه تو صدمه نمیبینی؟»
💠 بین اینهمه پرخاشگری، جمله آخر بوی #محبت میداد که رام احساسش ساکت شدم و فهمیده بود در این شهر غریبی میکنم که با هر دو دستش شانههایم را گرفت و به نرمی نجوا کرد :«نازنین! بذار کاری که صلاح میدونم انجام بدم! من دوستت دارم، نمیخوام صدمه ببینی!» و هنوز #عاشقانهاش به آخر نرسیده، در خانه باز شد.
مردی جوان با صورتی آفتاب سوخته و پیراهنی بلند که بلندیِ بیش از حد قدش را بیقوارهتر میکرد. شال و پیراهنی #عربی پوشیده بودم تا در چشم مردم منطقه طبیعی باشم و باز طوری خیره نگاهم کرد که سعد فهمید و نگاهش را سمت خودش کشید :«با ولید هماهنگ شده!»
💠 پس از یک سال زندگی با سعد، زبان عربی را تقریباً میفهمیدم و نمیفهمیدم چرا هنوز #محرمش نیستم که باید مقصد سفر و خانه مورد نظر و حتی نام رابط را در گفتگوی او با بقیه بشنوم.
سعد دستش را به سمتش دراز کرد و او هنوز حضور این زن غیرسوری آزارش میداد که دوباره با خط نگاه تیزش صورتم را هدف گرفت و به عربی پرسید :«#ایرانی هستی؟»
💠 از خشونت خوابیده در صدایش، زبانم بند آمد و سعد با خندهای ظاهرسازی کرد :«من که همه چی رو برا ولید گفتم!» و ایرانی بودن برای این مرد جرم بزرگی بود که دوباره بازخواستم کرد :«حتماً #رافضی هستی، نه؟»
و اینبار چکاچک کلماتش مثل تیزی #شمشیر پرده گوشم را پاره کرد و اصلاً نفهمیدم چه میگوید که دوباره سعد با همان ظاهر آرام پادرمیانی کرد :«اگه رافضی بود که من عقدش نمیکردم!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ختم #صلوات به نیت:🔰 #شهید_عین_اله_مصطفایی🌹 هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنی
جمع کل صلوات:10/014/068🌹
انشاءلله همگی حاجت روا بشید❤
التماس دعا
💫💫💫🍃💐🍃💫💫💫
سالروز شروع جنگ تحمیلی، اولین روز هفتهای است که با عنوان "هفته دفاع مقدس" نامگذاری شده است و از ۳۱ شهریورماه آغاز و تا ششم مهرماه ادامه دارد و مردم ایران یاد و خاطره این ایام را گرامی میدارند.
ختم #صلوات به نیت:🔰
#شهدای_۸سال_دفاع_مقدس🌹
هدیه به حضرت زهرا (سلام الله علیها) و مولا امیرالمومنین علیه السلام و برای سلامتی و تعجیل در ظهور امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلت: تا فردا شب ساعت۲۱
تعداد صلواتهای خود را به آیدی زیر بفرستید👇
@Ahmad_mashlab1115
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: من ندیدم، شماها هم ندید، یه کسی منّت بذاره، اون وقت! بعداً فاصله گرفتیم، آلوده شدیم یه چیز دیگریست. اما یک کسی منیتی پیدا بکنه، منّتی پیدا بکنه. چه در جانبازی خودش، چه در جان دادن خودش، چه به خطر رفتن خودش، چه در انتصارات و پیروزی های خودش، چه در فداکاری ها و ایثار خودش، چه در اخلاقیات و رفتار دینی خودش، منی و منّتی نبود.
@Modafeaneharaam
#عاقبتتان_بخیر
از بس گناهِ روز، مرا خار میکند
شب دورم از نگاهِ تو ای یار میکند
چشمِ بخواب رفته و آلوده ی مرا
کِی در سحر، صدای تو بیدار میکند
با بی خیالی از گنهم رَد شَوم، ولی
خود را سرِ نماز پدیدار میکند
گاهی من از نماز که لذت نمیبرم
پیداست دل سیه شده، بد کار میکند
وای از نگاههای حرام و خطای چشم
بر من چقدر لطف، که ستار میکند
حتی گهی نگاهِ حلالم شود حرام
گاهی حلال، چشم مرا تار میکند
باید فقط به لطف حسینی پناه بُرد
ما را خدا قبول به دلدار میکند
یک روضه ی حسین،خطاپوشِ عالمست
این روضه کارِ توبه ی بسیار میکند
ما را به کربلا برسانید نیمه شب
مادر رسید و گریه ز اسرار میکند
پایینِ پای مرقد اربابِ بی کفن
دل را تمام عمر گرفتار میکند
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسین_جـان💔
یک سال می شود که به فکر زیارتیم
ما را به کربلا برسان اربعین حسین
#صلي_الله_عليڪ_ياسيدناالمظلوم_ياابا_عبدالله_الحسين
سلام عليكم و رحمة الله،صبحتون بخير، روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_علی_اکبر_عربی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
@Modafeaneharaam
امیرالمؤمنین علیه السلام:
وَاعلَم أنَّكَ لَن تَكتَسِبَ شَيئا فَوقَ قوتِكَ إلاّ كُنتَ فيهِ خازِنا لِغَيرِكَ؛ يَكثُرُ فِي الدُّنيا بِهِ نَصَبُكَ، ويَحظى بِهِ وارِثُكَ، ويَطولُ مَعَهُ يَومَ القِيامَةِ حِسابُكَ ! فَاسعَد بِمالِكَ في حَياتِكَ، وقَدِّم لِيَومِ مَعادِكَ زادا يَكونُ أمامَكَ؛ فَإِنَّ السَّفَرَ بَعيدٌ، وَالمَوعِدَ القِيامَةُ، وَالمَورِدَ الجَنَّةُ أوِ النّارُ
بدان كه هرگز، چيزى بيش از قُوتت به دست نمى آورى، مگر اين كه تو خزانه دار آن براى ديگران باشى. مايه رنج بسيار تو در دنيا مى شود و وارثت از آن بهره مند مى گردد و به سبب آن، حسابرسى تو در روز قيامت به درازا مى كشد! پس با مال خود در زندگى ات خوش بخت شو و براى معادت كه در پيش دارى، توشه اى بفرست؛ زيرا سفرى دور و دراز پيش رو دارى و وعده گاه، قيامت است و محلّ ورود، بهشت يا آتش
الإرشاد جلد1 صفحه234
@Modafeaneharaam
9.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 شهید حاج قاسم سلیمانی: وقتی در جبهه میپیچید که شهید میرحسینی آمده، والله قسم انگار یک لشکر میآمد
▪️شهید میرحسینی بزرگ لشکر ثارالله بود و تاثیر زیادی در جبهه داشت.
▪️جای خالی او را همیشه در ماموریتها حس میکنم.
@Modafeaneharaam
🌺 دانشمند شهیدی که بارها دست به امام حسین علیهالسلام شد
با چند نفر از بچههای دانشگاه یه قرار گذاشته بود. صبحهای پنجشنبه میرفتند گلزار شهدا و زیارت عاشورا میخواندند. مصطفی و بچههای دستاندرکارِ انرژیهستهای، در کنار همتِ بالا و تلاش ، تـوسلِ دائمی داشتند و قبل از اولین گازدهی، کنارِ دستگاهها زیارت عاشورا میخواندند...
.
⚘خاطرهای از زندگی دانشمند شهید مصطفی احمدیروشن
📚منبع: یادگاران «کتاب شهیداحمدیروشن» ، صفحه ۲۷
#شهید_احمدی_روشن
#شهدای_تهران
#شهدای_هسته_ای
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 نشر | یک پیام تاریخی در ساعات اول جنگ
🔺 ساعاتی پس از بمباران فرودگاه مهرآباد توسط رژیم صدام، حضرت آیتالله خامنهای به عنوان نماینده حضرت امام خمینی پیامی را خطاب به ملت ایران بصورت رادیویی تلفنی صادر میکنند. ایشان در این پیام تاریخی ملت را رسما از تهاجم صدام به کشور باخبر کرده و آنان را به حفظ آرامش و رد شایعات دعوت میکنند و به مردم اطمینان میدهند که ارتش جمهوری اسلامی در برابر تجاوزکنندگان خواهد ایستاد.
@Modafeaneharaam