فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بغـض رهبـرے بعد از فتنهے۸۸
😔😭😭😭💔
خدا لعنت کنه هرکی که اشڪ آقامونو در بیاره😠😠😠☝️
@modafeaneharaam
وقت خداحافظی لبخند میزد🙂
بغضشو هیچ موقع نشونم نداد
گفتم دوست دارم❤️ یکم نگام کرد
وقتی که رفت گریه امونم نداد😭
چندتا پیام صوتی داد از دمشق
گفت خانمی دوست دارم❤️ رها شد🕊
دیگه پیامی نیومد دوشب بعد
یک دفعه خونمون بروبیا شد💔
#یادهمسرانشهـدا
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#قــــــرار_شبــــانه🌺🍃 ختم #صلوات بـه نیـابت از #شهدای_فتنه_۸۸🌹 هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا
جمـــــع ڪل صـــلواتـــــــ
❤️۱۱۴۳۴❤️
#قــــــرار_شبــــانه🌺🍃
ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهید_فتنه۸۸_سید_علیرضا_ستاری🌹
هــــدیــــه بـــه حضـــرت زهــرا (سلام الله علیها)
و براےســـلامتـــےو تعجــــیل
در ظهــور امـــام زمــان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)🌺
مهلتـــ صلواتـــ فـــرستــادن
تا فرداشب ساعت۲۱
تعــداد صلواتـــ هاے خــود را بــه آیدے زیر بفـــرستین👇
🆔 @Jamandekarbala
هر بار تماس میگرفت، میگفتم «دلم میخواهد این تلفن حالا حالاها قطع نشود😭. میخواهم حرف بزنم. میخواهم صدایت را بشنوم، قطع نکن😔!» میگفت «من قطع نمیکنم، خودکار قطع میشود!». با اینکه بارها این را گفته بود اما دلم باز هم تکرار میکردم که «قطع نکن، هنوز خیلی حرف دارم»
اغلب حرفهایمان احوالپرسی معمولی و... بود. قبلاً گفته بود «تلفنها کنترل میشود» اما من نمیتوانستم، دائماً میگفتم که «دلم تنگ شده❤️...کی میآیی💔؟» صالح لحظاتی سکوت میکرد من با جنس این سکوت آشنا بودم. وقتی چاره و راهکاری نداشت، سکوت می کرد. میگفت «میدانی که تلفنها کنترل میشود؟» میگفتم «بله، اما دلم واقعاً برایت تنگ شده». 😔💔
همسر شهید مدافـع حـرم
#عبدالصالح_زارع🌹🍃
@modafeaneharaam
وداع جانسوز شهید مدافع حرم عباسعلی علیزاده اهل جویبار مازندران با فرزندانش از خط مقدم عملیات در سوریه😔 ، هنگامی که در محاصره ی تکفیری ها قرار گرفت از پشت بیسیم بافرزندانش درد و دل میکند:😔👇
سینا سینا عباس
سینا سینا عباس
سینا جان دنیا برام کوچیک شده بابا🕊
سینا جان اسلحه ی من زمین نمونه بابا☺️👌
ندا جان دخترم شب عروسیت میام پیشت باباجان☺️😍
نداجان چادر مادرمون حضرت زهرا رو سرتون نگه دارین...🍃
@modafeaneharaam
اهمیت بسیاری به حجاب می داد☺️👌 و حتی در فیلمی که بعد از شهادتش منتشر شد گفته بود « اگر خدا لطف کرد و #شهادت را نصیبم کرد، بنده از آن شهدایی هستم که حتما یقه #بیحجابی ها و آنها که ترویج بی حجابی می کنند را در آن دنیا خواهم گرفت☝️☝️☝️»
حتی نحوه تزئین ماشین عروسیمان🚗 به گونه ای بود که قسمت شیشه جلو سمت عروس را دسته گل چسبانده بود💐😍☺️ و به این شکل گل ها مانع دیده شدن من در ماشین بودند.😌😌
برای آقا جواد مهم بود که به مجالس شادی حلال برود☝️ و مراسم عروسی خودمان با مولودی خوانی طی شد😊و خاطرم است که برخی می گفتند، عروسی جواد به مجلس ختم صلوات شبیه است😁 ولی برای جواد مهم کاری بود که برای خداپسند باشد و برایش صحبت های مردم اهمیت نداشت.🍃
تربیت فاطمه را به من سپرده بود و می گفت از تربیت دخترمان شانه خالی نمی کنم ولی مادر بهتر می تواند دختر را تربیت کند👌و از همان دو سالگی به فاطمه یاد داده بود که با روسری و #چادر بیرون برود.☺️👌❤️
شهیـد مدافـع حـرم #جـواد_محـمدے
@modafeanehsraam
#تلنگــــــــــر_نماز
شنیدنِ صدایِ اذان و نماز نخوندن یعنی کسے یا چیزی رو به خدا ترجیح میدی.
دقت کردی❗️
وقتے دوستت آنلاینه ولی جوابِ پیامت رو نمیده چقدر ناراحت می شے ...😔
اذان یعنے خدایِ همیشه آنلاین بهت پیام داده...
نکنه آنلاین باشے و به جایِ چت با خدا چت با یکی دیگه رو انتخاب کنی.😔☝️
@modafeaneharaam
وقتی شهید جهاد دلش گرفت😔
جشن تولد يكي از دوستانمان بود☺️ باجهاد تصميم گرفتيم با هم برويم وبرايش كادو بخريم🎁 من به جهاد يكي از بهترين پاساژ هارو براي خريد معرفي كردم👌 که به انجابرويم اما جهاد مخالفت كرد☝️ و از من خواست كه به يكي از مغازه ها براي خريد كردن برويم.
وقتي رسيديم ديدم كمي چهرش درهم رفت😞 و وسرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقي افتاده ؟گفت دلم ميگيرد😔 وقتي جوانان را اينگونه ميبينم...
ديدم نگاهش به ان سمت خيابان رفت
چند دخترو پسر مشغول شوخي باهم وحركات سبكانه اي بودن😓
دستش را روي شانه ام گذاشت وگفت برويم🚶🚶
به داخل مغازه رفت وسريع چيزي براي هديه انتخاب كرد وبرگشتيم
در داخل ماشين سرش پايين😞 وزياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم واو پاسخ دهد..
شب هنگامي كه ميخواستيم به مهماني برويم ناگهان اورا جلوي در خانه خود ديدم😳 وپرسيدم اينجا چيكار ميكني؟من فكر ميكردم رفتي!؟
گفت من نمياييم ولي از طرف من هديه را به او بده🎁 وتبريك بگو🎈 از او علت اينكار را سوال كردم گفت شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند🎉🎈 مكان مناسبي براي شركت ما نيست☝️ ما ابروي حزب الله و جوانان اين راهيم انوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟!
#شهیـد_جهـاد_مغنیه❤️
@modafeaneharaam
بعد از یازده سال تازه وارد منزل جدیدمان شدیم...☺️🏡
سیدسجاد موقع رفتن
گفت:خدا راشکر که سقفی بالای سر شما و محمدپارسا آمد تا در نبود من 🕊 اجاره نشین نباشید....🙂
ولی سعی کنید سالن پذیرایی را سرو سامان دهید....❤️
زیرا قرار است مهمانهایی داشته باشید...
و دیگر ادامه نداد او بوی شهادت را حس میکرد...❤️🍃
و میدانست منزل جدیدمان قرار است مملو از مهمانهایی شود که بعد از شهادتش به دیدار ما خواهند آمد....🕊🍃
#همسر_شهید_سیدسجاد_حسینی
@modafeaneharaam
❤️ساعت عـاشقـے❤️
همـه رو به حـرم آقـا براے عرض ارادت✋🌹
اللهّمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضا المرتَضي الامامِ التّقي النّقي و حُجَّتكَ عَلي مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق الشَّهيد صَلَوةَ كثيرَةً تامَةً زاكيَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه كافْضَلِ ما صَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ.❤️
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافعحرم #محمدرضادهقانامیری #قسمتنودوهشتم همراه با کاروان پی
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافعحرم #محمدرضادهقانامیری
#قسمتنودونهم
اولین خواب
شام سوم شهادتش💔به خوابم آمد☺️.تا آن لحظه هنوز کسی خوابش را ندیده بود☺️.جایی میان آسمان ایستاده بود و با صورتی خندان😍 سلام کرد✋ .همدیگر رو بغل کردیم در خواب میدانستم شهید شده🕊و سوالهایی پرسیدم.گفت جایش خیلی خوب است☺️و از من و همه دوستانش تشکر کرد❤️خیلی حرف نزد و از من خواست گزارش کارهای مراسمش را بدهم🍃از جزئیترین اتفاقات و لحظه به لحظه معراج💔تا تدفین و مراسم سوم را برایش تعریف کردم🙂راضی و خوشحال بود☺️❤️
راوی:دوستشهید
#ادامهدارد...
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
ابووصال کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافعحرم #محمدرضادهقانامیری #قسمتنودونهم اولین خواب شام سوم
ابووصال
کتاب طلبه دانشجو #شهید مدافعحرم #محمدرضادهقانامیری
#قسمتپایانی...
بوی عطرش همه جا پیچیده است
بارها به خوابم آمد و هر بار من شادتر میشدم😍طوری که باعث حیرت اطرافیانم میشد☺️.حضورش را همیشه احساس میکنم❤️.بعد از شهادت🕊رغبتی نبود شیشههای عطر و ادکلن او را از کمد بیرون بیاورد😔ولی هر بار که وارد خانه میشوم🙂عطرش را استشمام میکنم☺️انگار چند دقیقه قبل خانه بوده که رفته و بوی عطرش همه جا پیچیده است☺️❤️
راوی:مادرشهید
#محمدرضادهقانامیرے❤️
@modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
⚜شهید #فتنه.... 🔸آتش فتنه به ایام #محرم کشیده شده بود. #فتنه_گران به بیرق و تکیه #اباعبدالله هم رحم نکرده بودند و سیاهی ها را به آتش کشیده بودند. صدای سوت و کف، دسته ی عزاداری ها را به هم می زد. هتک حرمت ها به روز #عاشورا کشیده شد.
⚡️ روز عاشورای 88، حدود ساعت یازده، آشوب گران جوانی را وسط خیابان به آتش کشیده بودند. آتش تمام بدن جوان را فراگرفته بود. جوان در آتش به خود می پیچید و فریاد میزد "یا زهرا...یا زهرا" . صدای "یا زهرا...یا زهرا" جوان از بین آتش تمام صحنه ی درگیری را پر کرده بود. شیر بچه های #حیدر کرار تا آخرین لحظات هم ثابت کردند که فرزند #خمینی اند.
⚡️آنطرف تر جوانی با لباس هلال احمر بیرون حلقه جمعیت شاهد آتش گرفتن آن جوان بود. لحاظاتی نگذشته بود که لباس هلال احمر خود را از تن در آورد و به وسط جمعیت دوید تا آتش را خاموش کند و آن جوان را نجات دهد. جمعیت به او هجوم آوردند تا مانع از این کار شوند. او با لباسش آتش را خاموش کرد تا جان او را نجات دهد اما در این میان بود که میله آهنینی را به سرش کوبیدند و جمجمه اش از سه قسمت شکست. حلقه جمعیت با میله و چوب به جانش افتاده بودند، به قصد کشت او را می زدند، به جرم نجات دادن یک #انسان.
⚡️ سید علی رضا گفته بود؛ "خیلی از بچههای این #مملکت در فتنه 88 آسیب دیدند؛ بچههایی که پای اعتقادات و ارزشهایشان ایستادند....مجروحیت برای من و خانوادهام خیلی سخت گذشت؛ همسرم در این سختیها خیلی تحمل کرد و اگر قرار باشد خداوند اجری بدهد، اول به او بدهد که در تمام سختیها در کنارم بود؛ با توجه به مشکلات و ضایعاتی جسمی و روحی که داشتم، حدود سه سال خانهنشین بودم؛ در واقع از 8 ـ 9 ماه گذشته کار خود را از سر گرفتم؛ در این دوران من و سایر جانبازان با ناملایماتی مواجه شدیم؛ اما اگر غائله دیگری رخ دهد، من و امثال من باز هم سینه سپر میکنیم."
⚡️ سید علی رضا مدتی بعد به علت شدت جراحات، پس از تحمل سختی ها و زجرهای زیاد، پر کشید و به خیل #شهدا پیوست. #شهید_سید_علیرضا_ستاری🌹
@modafeaneharaam