۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
👌 داستان کوتاه پند آموز
💭 کسى مىخواست زیرزمین خانهاش را تعمیر کند . در حین تعمیر، به لانه مارى برخورد که چند بچه مار در آن بود . آنها را برداشت و در کیسهاى ریخت و در بیابان انداخت .
وقتى مادر مارها به لانه برگشت و بچههایش را ندید ، فهمید که صاحبخانه بلایى سر آنها آورده است ؛ به همین دلیل کینه او را برداشت .
💭 مار براى انتقام ، تمام زهر خود را در کوزه ماستى که در زیرزمین بود ، ریخت .
از آن طرف ، مرد ، از کار خود پشیمان شد و همان روز مارها را به لانهشان بازگرداند . وقتى مار مادر ، بچههاى خود را صحیح و سالم دید، به دور کوزه ماست پیچید و آن قدر آن را فشار داد که کوزه شکست و ماستها بر زمین ریخت.
شدت زهر چنان بود که فرش کف خانه را سوراخ کرد .
💭 این کینه مار است ، امّا همین مار ، وقتى محبّت دید ، کار بد خود را جبران کرد ، امّا بعضى انسانها آن قدر کینه دارند که هر چه محبّت ببینند ، ذرّهاى از کینهشان کم نمىشود.
امام علی علیه السلام:
دنيا كوچك تر و حقير تر و ناچيز تر از آن است كه در آن ازكينه ها پيروى شود.
غررالحكم، ج۲، ص۵۲
@modafeaneharaam
۲۱ آبان ۱۳۹۷
وقتی میگفت: دعا کن #شهید بشوم. من همیشه یک جمله داشتم و هر موقع این صحبت را میکرد به او میگفتم نیتت را خالص کن👌 و او همیشه در جواب به من میگفت «باشه! نیتم را خالص میکنم» ولی این دفعه یک مدل دیگر جوابم را داد و گفت: «مامان به خدا نیتم خالص شده! حتی یک ناخالصی هم در آن وجود ندارد☺️» وقتی این جمله را گفت بدون هیچ مقدمهای به او گفتم که پس #شهید میشوی.🕊
بعد گفت: جان من😍! گفتم آره محمدرضا حتما شهید میشوی تا این را گفتم یک صدای قهقه خنده از آن طرف بلند شد😂😆 و بلند بلند داد میزد و میگفت مامان راضیام ازت🌹. بهش گفتم حالا خودت را اینقدر لوس نکن😒. بعد محمدرضا گفت: «مامان یک چیز بگم دعایم میکنی دعا کن که پیکرم بدون سر برگردد» وقتی این را گفت من داد زدم سرش😤 و گفتم اصلا محمدرضا اینجوری برایت دعا نمیکنم شهید شوی😒. گفت: نه! پس همان دعا کن که شهید شوم. بعد بلافاصله با دخترم صحبت کرد. بعد از این تلفن آنقدر منقلب شدم که حتی با محمدرضا خداحافظی نکردم و این حرف محمدرضا من را خیلی به هم ریخت...
راوی مادر شهید مدافع حرم محمدرضا دهقان❤️
#سالروزشهـادت
@modafeaneharaam
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
#پـدرموشـکےایـران✌️
وقتی بازدید تموم شد، حسن روکرد به کارشناس موشکی روسیه و گفت: اکه میشه فناوری این موشک رو در اختیار ما قرار بدید!
ژنرال های روسی خندیدند😂و گفتند:امکان نداره این فناوری فقط در اختیار کشور ماست😏
حسن خیلی جدی گفت: ولی ما خودمون این موشک رو میسازیم✊✌️
و دوباره صدای خندهی اونا بلند شد😂😂 وقتی برگشتیم خیلی تلاش کردیم نمونهش رو بسازیم ولی نشد😬
حسن راهی مشهد شد🚶 به امام رضا متوسل شد و سه روز توی حرم موند. حسن میگفت روز سوم بود که عنایت امام رضا رو حس کردم و... حلقهی مفقودهی کار به ذهنم خطور کرد😍 سریع دست به کار شدیم و موشک رو ساختیم که به مراتب از مدل روسی بهتر و پیشرفتهتر بود👌
شهید حسن طهرانی مقدم🌹🍃
@modafeaneharaam
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷
۲۱ آبان ۱۳۹۷