مدافعان حرم 🇮🇷
#عیادت_همسایه
🦋 بابا اهمیت زیادی به همسایه ها میداد و همیشه هر جایی که زندگی می کردیم هوای همسایه هامان را داشت. و به ما هم خیلی سفارش کمک به همسایه ها را میکرد. یه شب که بابا از اداره به خونه برگشته بود همراه خودش کمپوت آورده بود. 🍐
من گفتم بابا این کمپوت ها برای کیه!؟ بابا گفت: یکی از همسایه ها تصادف کرده و پایش شکسته و میخواهم برای عیادت او بروم☺️. من اصلا از این اتفاق خبر نداشتم!
خیلی تعجب کردم‼️که بابا، با اینکه مشغله ی کاری زیادی داشت و فرصت زیادی برای ارتباط با دیگران را نداشت اما همه ی همسایه ها را میشناخت و دورادور همیشه جویای اوضاع و احوالشان بود👌🌸
راوی: پروین مرادی همسر شهید مدافع حرم حمید تقوی فر🌹
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جواب همسر شهید مدافع حرم به کسانی که می گویند " #مدافعان_حرم میلیونی پول میگیرند"❗️
شرمنده ایم...💔
@Modafeaneharaam
چالش‼️ چالش‼️
برادران و خواهران عزیز
حالا که آگاه شدید که #امربهمعروف_و_نهیازمنکر تا به چه اندازه مهم و واجب است....☝️
از روش هایی که گفتیم یا خودتون صلاح میدونین بهره بگیرید و حتما حتما هر جایی گناهی دیدید برید جلو و بدون ترس و با یاد خدا تذکر بدید...✨🌸
و خاطره خودتون رو برای ما بگید...✔️👇
@AMMERR
امر به معروف رو در کانال سرچ کنید و همه ی پیام های مربوط بهش رو بخونید...👌🌺
#بیتفاوت_نباشیم
@Modafeaneharaam
خیلی سخت است که انسان بخواهد در مورد کسی اینطور با قطعیت صحبت کند مگر اینکه مدت زیادی را با او زندگی کرده باشد☝️
بنده حدود سی سال با حسن بودم و حتی یکبار ندیدم او برای نمازش وضو بگیرد !
چون دائم الوضو بود🍃
و می گفت :
نباید بدون وضو بر روی زمین خدا راه رفت🌿🌺
می گفت زمین جای جمع کردن ثواب است✨
شهید حسن تهرانی مقدم🌹
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
#شھید_محسن_حاجی_حسنی #قسمت_سی_ویکم محسن قرار بود برود مکه؛ همین حج آخرش. می خواست سجاد را در مو
❤️ بسم رب الشھـدا ❤️
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_سی_ودوم
🍁🍂 هادی سال ها پیگیر اصول و فنون تلاوت بود.
در جلسات زیادی شرکت کرده بود. پیش اساتید مختلفی زانو زده بود.
ولی نتیجه، دلخواهش نبود.
🌺 داشت ناامید می شد که وقت تحویل سال، دلش به نسیم بهار زنده شد.
از خود امام رضا علیه السلام خواست آن سال گره از کارش باز کند.
هنوز یک ماه از درد و دلش با آقا نگذشته بود که پایش به خانه و جلسات محسن و مصطفی باز شد.
وقتی تست گرفتند، محسن فهمید هادی تمام این سال ها بیکار ننشسته و دستش پر است.
🔶🔸 فقط باید با جدیت به دانسته هایش جهت می داد.
محسن انگار رفیق بیست ساله اش را دوباره پیدا کرده باشد هادی را پذیرفت.
😍🌹 هادی در دلش به انتخاب امام رضا علیه السلام آفرین گفت و هرجمعه و شنبه مشتری علم و اخلاق محسن شد.
🌴آن سال هادی شاهد اجابت عجیب دعایش بود.
در عرض یک سال چنان پیشرفت کرد که وارد مسابقات شد و رتبه های خوبی آورد.🍂
@Modafeaneharaam
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_سی_وسوم
⚠️ بچه تهران بود.قاری بود.
شنیده بود محسن در قرائت کاره ای نیست، آهنگ می خواند!
‼️حالا آمده بود مشهد رغبتی نداشت اما پیشنهاد سجاد را قبول کردو آمد خانه محسن.
شلوغی جلسه را که دید توی دلش متاسف شد برای آدم های آنجا.
❌ 😕 از خودش پرسید :
_ این آدم که چیزی بارش نیست، چرا این همه را دور خودش جمع کرده؟!
محسن دست مهمان تازه را فشرد وتعارفش کرد بالای جلسه.
از اساتید و دوره هایش پرسید.
سرش را با تحسین و تواضع تکان داد و آفرین گفت.
😏😠م همان ِ تازه پیش خودش گفت :
_ پس شگردش اینه، چاخان! خوش قیافه هم که هست! دیگه برای مجلس گرمی چیزی کم نداره!
🌹قرائت شروع شد.
بچه ها یکی یکی خواندند. محسن با حوصله گوش می داد.
اگر اشکالی به چشمش می آمد نرم تذکر می داد. اما کوتاه نمی آمد.
🌼 آنقدر هم پای طرف تکرار می کرد تا اشکالش رفع شود.
تسلطش بر قواعد و اصول حرف نداشت.
وقت ِ رفتن که شد، مهمان تازه با من و من گفت :
😔😞 _ من ساکن تهرانم. اجازه هست ماهی یه بار بیام مشهد از درستون استفاده کنم؟!
محسن دستش را دوباره فشرد.
گفت :
_ چرا که نه؟! ☺️
سجاد لبخند پیروزمندانه ای زد ...
ادامه دارد...
@Modafeaneharaam