فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری
💥 اگه واقعاً خدا منو دوست داره؛
پس اینهمه مشکل و گرفتاری، چیه توی زندگی من؟!
✨ ویژهٔ میلاد #حضرت_زینب سلام الله علیها
#انسان_شناسی
#هدف_خلقت
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی خبر فوت رئیسی رو میشنوی vs وقتی خبر فوت روحانی رو میشنوی😁
چه کردی با مردم فریدون که اینطوری از خبر مرگت خوشحالی میکنن...
@Modafeaneharaam
یک روز قرار بود با مینی بوس به ماموریت برویم
در میان مسیر به دلیل اینکه کلی تجهیزات به همراه داشتیم و مینی بوس هم صندلی هایش کوچک بود کلی خسته شده بودیم،
یکدفعه دیدیم یک افسر نیروی انتظامی در حال دویدن و یک نفر هم در حال فرار است...
جعفرخان به راننده مینی بوس گفت گاز بده و وقتی رسیدیم کنار فردی که در حال فرار بود در و باز کرد و گفت بپر بالا،طرف هم بیخبر از همه جا دست جعفرخان رو گرفت و سوار شد،😅
یکدفعه چشمش به کلی نیروی های نظامی، تجهیزات و سلاح داخل مینی بوس خورد شوکه شد!
کمی جلوتر مینی بوس رو متوقف کردیم و طرف رو تحویل ماموری که دنبالش بود دادیم،
در طول مسیر کلی به این اتفاق خندیدیم😂
این کار جعفرخان همه خستگی مسیر رو از تنمون به در کرد😉
این سردار عزیز در سیزدهم شهریور سال نود در ارتفاعات جاسوسان شمالغرب به همراه یازده نفر از یارانش توسط گروهک تروریستی پژاک.ک.ک(پژاک) به شهادت رسیدند
#سردارشهید_محمدجعفرخانی
#شادیروحشصلوات
#شهید_مدافع_وطن
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💐 آیین استقبال از ۶۰ شهــید تازه تفحص شده
💠 قـرائت دعـــای کمـــیل
🎙 با نــوای : حجه الاسلام مهدی جزایری
⏱ پنجشنبه ۱۸ آذر ، از نماز مغرب و عشا
📍معــراج شــهدای اهــواز ، پادگان شهید محمودوند
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ زیبای ولادت
❤️حضرت زینب (س) ❤️-
میثم مطیعی (مولودی خوانی)
پیشنهاد دانلود
🌸🌸🌸🌸عیدتون مبارک🌸🌸🌸🌸
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 فرمانده خاکی
انتشار بمناسبت هجدهم آذر ماه، سالروز شهادت "محمد اکرم ابراهیمی (رئوف)" جانشین فرمانده تیپ امام رضا(ع) از لشکر فاطمیون
@Modafeaneharaam
گرببندۍدربهرویمدلرهۍپیداکند
عاشقاستاومۍشناسدسمتوسوۍراهرا
#امامرضایدلم
#شبولادت_عمهجانمزینبکبری❤️
@Modafeaneharaam
زیارت+عاشورا+با+صدای+علی+فانی.mp3
28.44M
قرائت زیارت عاشورا با صدای علی فانی
#چله_زیارت_عاشورا🌹
تقدیم به محضر آقا صاحب الزمان (عج) و شهید حاج قاسم سلیمانی و جمیع شهدای مدافع حرم🕊
25 روز مانده💔
تا سالگرد شهادت#حاج_قاسم🕊
پیشنهاد ویژه👌
#چله_شب_پانزدهم
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
°•🎞🌿°•
✦خوف محشر
از ڪسـے باشد ڪه او بۍ صاحب است . . .
✦صاحب مادرقیامت،عمه جانم زینب است 😍:)
#استوری | #Story | 📸
#روزپرستار 👩🏻⚕
#ولادتحضرتزینبڪبری🌈
○• عیدتون مبارڪ رفقایِ جان ✨🌱
@Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
برای اولین بار واقعا ازش خوشم اومد ... تمام خریدها رو خودمون تنها رفتیم ... فقط خربدهای بزرگ همراه م
داستان واقعی✅🌺#بدون_تو_هرگز🌺✅
🔵نویسنده: آقای سید طاها ایمانی
💠قسمت نهم : غذای مشترک
اولین روز زندگی مشترک، بلند شدم غذا درست کنم … من همیشه از ازدواج کردن می ترسیدم و فراری بودم … برای همین هر وقت اسم آموزش آشپزی وسط میومد از زیرش در می رفتم … بالاخره یکی از معیارهای سنج دخترها در اون زمان، یاد داشتن آشپزی و هنر بود … هر چند، روزهای آخر، چند نوع غذا از مادرم یاد گرفته بودم … از هر انگشتم، انگیزه و اعتماد به نفس می ریخت …
غذا تفریبا آماده شده بود که علی از مسجد برگشت … بوی غذا کل خونه رو برداشته بود … از در که اومد تو، یه نفس عمیق کشید …
– به به، دستت درد نکنه … عجب بویی راه انداختی …
با شنیدن این جمله، ژست هنرمندانه ای به خودم گرفتم … انگار فتح الفتوح کرده بودم … رفتم سر خورشت … درش رو برداشتم … آبش خوب جوشیده بود و جا افتاده بود … قاشق رو کردم توش بچشم که …
نفسم بند اومد … نه به اون ژست گرفتن هام … نه به این مزه … اولش نمکش اندازه بود اما حالا که جوشیده بود و جا افتاده بود …
گریه ام گرفت … خاک بر سرت هانیه … مامان صد دفعه گفت بیا غذا پختن یاد بگیر … و بعد ترس شدیدی به دلم افتاد … خدایا! حالا جواب علی رو چی بدم؟ … پدرم هر دفعه طعم غذا حتی یه کم ایراد داشت …
– کمک می خوای هانیه خانم؟ …
با شنیدن صداش رشته افکارم پاره شد و بدجور ترسیدم … قاشق توی یه دست … در قابلمه توی دست دیگه … همون طور غرق فکر و خیال خشکم زده بود …
با بغض گفتم … نه علی آقا … برو بشین الان سفره رو می اندازم …
یه کم چپ چپ و با تعجب بهم نگاه کرد … منم با چشم های لرزان منتظر بودم از آشپزخونه بره بیرون …
– کاری داری علی جان؟ … چیزی می خوای برات بیارم؟ … با خودم گفتم نرم و مهربون برخورد کن … شاید بهت سخت کمتر سخت گرفت …
– حالت خوبه؟ …
– آره، چطور مگه؟ …
– شبیه آدمی هستی که می خواد گریه کنه …
به زحمت خودم رو کنترل می کردم و با همون اعتماد به نفس فوق معرکه گفتم … نه اصلا … من و گریه؟ …
تازه متوجه حالت من شد … هنوز فاشق و در قابلمه توی دستم بود … اومد سمت گاز و یه نگاه به خورشت کرد … چیزی شده؟ …
به زحمت بغضم رو قورت دادم … قاشق رو از دستم گرفت … خورشت رو که چشید، رنگ صورتم پرید … مردی هانیه … کارت تمومه …
🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔷
💠قسمت دهم : دستپخت معرکه
چند لحظه مکث کرد … زل زد توی چشم هام … واسه این ناراحتی، می خوای گریه کنی؟ …
دیگه نتونستم خودم رو کنترل کنم و زدم زیر گریه … آره … افتضاح شده …
با صدای بلند زد زیر خنده … با صورت خیس، مات و مبهوت خنده هاش شده بودم … رفت وسایل سفره رو برداشت و سفره رو انداخت …غذا کشید و مشغول خوردن شد … یه طوری غذا می خورد که اگر یکی می دید فکر می کرد غذای بهشتیه … یه کم چپ چپ … زیرچشمی بهش نگاه کردم …
– می تونی بخوریش؟ … خیلی شوره … چطوری داری قورتش میدی؟ …
از هیجان پرسیدن من، دوباره خنده اش گرفت …
– خیلی عادی … همین طور که می بینی … تازه خیلی هم عالی شده … دستت درد نکنه …
– مسخره ام می کنی؟ …
– نه به خدا …چشم هام رو ریز کردم و به چپ چپ نگاه کردن ادامه دادم … جدی جدی داشت می خورد … کم کم شجاعتم رو جمع کردم و یه کم برای خودم کشیدم … گفتم شاید برنجم خیلی بی نمک شده، با هم بخوریم خوب میشه … قاشق اول رو که توی دهنم گذاشتم … غذا از دهنم پاشید بیرون …
سریع خودم رو کنترل کردم … و دوباره همون ژست معرکه ام رو گرفتم … نه تنها برنجش بی نمک نبود که … اصلا درست دم نکشیده بود … مغزش خام بود … دوباره چشم هام رو ریز کردم و زل زدم بهش … حتی سرش رو بالا نیاورد …- مادر جان گفته بود بلد نیستی حتی املت درست کنی …
سرش رو آورد بالا … با محبت بهم نگاه می کرد … برای بار اول، کارت عالی بود …اول از دستم مادرم ناراحت شدم که اینطوری لوم داده بود … اما بعد خیلی خجالت کشیدم … شاید بشه گفت … برای اولین بار، اون دختر جسور و سرسخت، داشت معنای خجالت کشیدن رو درک می کرد …
⬅️ادامه دارد ....
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | حاج قاسم سلیمانی: من صحنه های فراوانی دیده ام از صحنه های جنگ ها و رزم ها اما هیچ صحنه ای مانند صحنه ی دفاع مقدس ما نبوده است!
اوج اون حقیقت، ایثار و فداکاری در این صحنه بروز کرد. اونجا به بلوغ رسید...
🏴 ۲۵ روز تا دوّمین سالگرد 💔
@Modafeaneharaam
▫️پیامبر صلی الله علیه وآله:
أَقَلُّ مَا يَكُونُ فِي آخِرِ الزَّمَانِ أَخٌ يُوثَقُ بِهِ أَوْ دِرْهَمٌ مِنْ حَلَالٍ
💬 کمیابترین چیزها در آخرالزّمان دو چیز است:
برادر(دوست) قابلِ اعتماد
یا درهمی حلال...
📚 تحف العقول، ص54.
》در این دوران پرآشوب، قدر دوستان واقعی بیشتر معلوم میشود؛ خصوصا دوستانی که بخاطر محبّت امام زمان علیه السلام، با آنها حس برادری داریم.
#حدیث_روز
#سبک_زندگی_مهدوی
@Modafeaneharaam
🌹#با_شهدا|شهید داوود عابدی
✍️ من شرمنده تو هستم
▫️وقتی از منطقه جنگی آمد، مثل همیشه سرش را پایین انداخت و گفت من شرمنده تو هستم. من نمیتوانم همسر خوبی برای تو باشم. میگفت: جنگ ما با همه خصوصیات و مشکلاتش در جبهه است و زندگی با همه ویژگیهایش در خانه. وقتی داوود به خانه میآمد، ما نمیفهمیدیم که در صحنه جنگ بوده و با شکست یا پیروزی آمده است.
📚 راوی: همسر سردار شهید
@Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 کلیپ | قرائت نامه حاج قاسم درباره حضرت زینب(س) توسط فرزند شهید سلیمانی خانم فاطمه سلیمانی
🌷 انتشار به مناسبت سالروز ولادت حضرت زینب(س)
@Modafeaneharaam