.
هوالحکیم
آقا مصطفی را با برچسب و نشان امام رضا علیه السلام می شناختند. جای امام هشتم در هیچ جای زندگی اش خالی نبود. دست آخر هم ، حاجت بزرگش را از خود حضرت گرفت و خندید و رفت.
از آسمان در برنامۀ این هفتۀ خود که جمعه ۱۸ آبانماه رأس ساعت ۱۶:۳۰ از شبکۀ دو سیما پخش می شود به داستان جذاب و پرکشش زندگی و شهادت مصطفی عارفی پرداخته است. این شهید عزیز اصالتاً اهل تربت جام بود ولی بیشتر سالهای عمرش را در جوار امام علی بن موسی الرضا علیه السلام گذراند.
به گفتۀ امیر خورشیدی فرد تهیه کننده و #کارگردان این برنامه ، آشنایی با شهید مصطفی عارفی با یک توسل به امام هشتم علیه السلام برای معرفی یک شهید صورت گرفت و گروه برنامه ساز در حین تولید با شخصیت امام رضایی ایشان آشنا شدند.
نکتۀ جالبتر اینجاست که این #برنامه بدون برنامه ریزی قبلی همزمان با ایام شهادت حضرت ثامن الحجج (ع) به روی آنتن رسانۀ ملی می رود.
آقا مصطفی دو #پسر بنامهای طاها و امیرعلی داشت که در این برنامه علاوه بر تماشای تصاویر اختصاصی شهید ، شاهد گفتگو با پدر و مادر ، همسر و این دو آقازاده عزیز خواهیم بود.
در تولید این قسمت از مجموعۀ مستمر از آسمان که در مشهد انجام شده است آقایان سعید سلیمانی، مرتضی اعطاسی، نادر گهرسودی و حمید بناء مشارکت نموده اند.
@modafeaneharaam
❤️🍃❤️
👇فرقی ندارد...
ڪنار دریا باشد یا هیئت👌☺️
مهمانی باشد یا مجلس روضه
🌹قامتی که فاطمے باشد
چادر به سر است😍❤️
#حجاب_مصونیت_است_نه_محدودیت
#پـــروفایـــلزینبـــے👌❤️
@modafeaneharaam
لبخند اخر😊
جمعه...چهارده خرداد یکهزار و سیصد و نود و پنج
ساعت نُه و پنجاه دقیقه صبح.
از صبح زود رفته بود سرکشی خطها.
حالا پناه آورده بود به چادر دوتا از بچه های فاطمی تا کمی استراحت کنه.
تو یه چادر گیرش آوردم تا به یاد قدیما یه کم سر به سر هم بذاریم و بخندیم
داشت با بیسیم حرف میزد.
دوربین رو روشن کردم و شروع کردم ازش فیلم گرفتن.
یکی دو جمله که پشت بیسیم گفت دوربین رو به صورتش نزدیکتر کردم.
با خنده یه نگاهی به لنز دوربین کرد و گفت:
ازین محمودَم انقد عکس گرفتی که شهید شد از ما عکس نگیرو پقّی زد زیر خنده😂 و دوباره جواب بیسیم رو داد...
بعد از ظهر که رفتم سروقتشون یکی از بچه ها گفت:
مرتضی هم شهید شد.🕊
انتحاری که زد موند زیر آوار..
موندم زیر آوار این خبر...مرتضی جان
دروغ گفتی مگه نه؟
دلت غنج میرفت که بری پیش محمود.
حالا پیش همید.😔💔
مثل اونروزا که باهم هم اتاق بودید
حالا پیش همید
و باز هم گپ و گفت و کل کل و بزن در رو و...
حالا پیش همید مسیب
خوش به حالتون.😭
تو رو خدا اگه جاتون رو تنگ نمیکنیم
جای ما رو هم خالی کنید.😭
میدونی که دل منم غنج میره.
خوش باشی سید
خوش باشی عزیرم
خوش باشی رفیقم
خوشی باشی
دلم براتون تنگه
تنهام نذارید.
#به_نقل_از_همرزم_شهید
مرتضی مسیب زاده🌹🍃
@modafeaneharaam
-حسيـݧ ؟
+ اوهوم! 🙂
-امير علـے ؟
+ آرہ! ☺️
-سبحاݧ ؟
+ اممم... آرہ!
-هادي چے ؟ هادے؟😀
+ اينم قشنگہ!
-چيزہ... ببين اينم علامت زدما :✅ محمد اميݧ؟
+ اينم خوبہ!
خانوم كتاب را مـے اندازد. 📓😒
-اے بابا!...😡 من كہ نميگم در مورد قشنگيشون نظر بدي!! بگو كدوم بهترہ! يكيشو انتخاب كن ديگہ!!😖
مرد ميخندد و با شيطنت نگاہ ميكند:😅
+اسم حالا مــہم نيست..(مكث )..مهم اينہ كہ قيافش بہ من ميرہ!😎
-چـے😯 ؟!! چي گفتـے؟! صبر كن بيينم چي گفتي؟ 😠
+كپي من ميشہ! ... حالا ببين!!😝😏
خانوم👩 كہ سعـے ميكند قيافہ ے جدے خودش را حفظ كردہ و زير خندہ نزند☺️ ، كتاب را سمت ديگر مبل سر ميدهد و رويش را بہ حالت قهر برميگرداند! ☹️
مرد 👱با مهربانـے مي خندد ..☺️
-حالا مـے بينيم ديگہ كي ميبرہ! 👶😍
سكانـس دوم :
خانوم آهستہ كنار تابوت زانو ميزند. 😔
نوزاد را روي سينہ ي بابا مي گزارد.👶
-تو بردے......راستي ...💔
حسيـݧ ؟ امير علـے ؟ سبحاݧ ؟هادے؟ محمد امين؟ ...نگفتي اسمشو چـے بزارم.....؟!😭💚😣
💔|#شهیدسجادطاهرنیا
مدافعان حرم 🇮🇷
❤️ #قــــــرار_شبــــانه❤️ ختــــم صـــلواتـــــ بـــه نیــــابت از #شهید محمدحسین محمدخانی🌹 هــــد
جمـــــع ڪل صـــلواتـــــــ
❤️7200❤️
حاجتـــــ روا و عـــاقبـــت بخـــیر بشیــد ان شاءالله با دعـــاےامـــام زمـــان (عج)☺️❤️