آقارضا خیلی مهربون و دلسوز بود
همیشه به فکر نیازمندان بود و
دوست داشت به طرق مختلف کمک
کنه...👌
بعد مأموریت اولش که از سوریه
برگشته بود، به من گفت: "خانم! دوست دارم هفته ای یه بار یه غذای
درست و حسابی بگیریم🙂 و بریم خونه نیازمندیبا هم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم براشون یه مقدار پول هم
بذاریم"😇
#همسرشهید
#شهید_سیدرضا_طاهر ❤️
@Modafeaneharaam
توی اوج درگیری با تکفیری ها در #خان_طومان بودیم. تلفات زیادی از دشمن گرفته بودیم💪 دشمن هم تلفاتی هرچند کم و به تعداد انگشتان یک دست از ما گرفتند.
نیروهای فاطمیون روحیه شان را از دست داده بودند😞 و نیاز به #تجدید_روحیه داشتند.
💢در آن وضعیتِ درگیری ها و تیراندازی هیچکس فکرش را نمی کرد که ناگهان سیدرضا فریاد بزند:(( آقا! مسئول چای اینجا کیه؟ یکی بره یه کتری آب بار بذاره میخوایم #چای دم کنیم😐😶))
همه #خندیدند. 😂😂
همیشه از این شوخطبعی های بهموقع، بهجا و سنجیده داشت👌
📚طاهر خان طومان
#شهید_سیدرضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam
خودش برایم تعریف می کرد، برای اینکه پسرش سید محمد را با مسجد🕌و نماز آشنا و علاقه مند کند، او را به مسجدی می برد که در نزدیکی اش پارک یا محل بازی باشد.🎡
خوب که بازی می کرد و از بازی سیر می شد، به او می گفت: " سیدمحمد جان! حالا بیا بریم مسجد. من با تو آمدم پارک، حالا تو با من بیا مسجد."☺️
دیدم روش خوبی است؛ حالا بچه ام با عشق و علاقه با من به مسجد می آید.🌺
نقل از: آقای حسین برادران، همرزم شهید
📚برگرفته از کتاب طاهر خانطومان
#شهید_سیدرضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam
چندتایی بودیم که خیلی باهم رفیق بودیم. توی ماموریت ها، موقع #نمازشب که می شد با هر ترفندی که بود می آمد و ما چند تا را بیدار میکرد و میگفت: " پاشید، وقت نماز شبه."✨🌸
گاهی هم که خسته بودیم و در خواب عمیق بودیم، بی خیال ما نمی شد☝️. می ایستاد بالای سر ما و با هر ترفندی بود، بیدارمان می کرد😁. هیچوقت در رفاقت کم نمی گذاشت
نقل از آقای حمید عالیشاه همرزم
#شهید_سیدرضا_طاهر🌹
@Modafeaneharaam