eitaa logo
مدافعان حرم 🇮🇷
33.6هزار دنبال‌کننده
30.8هزار عکس
12.6هزار ویدیو
292 فایل
اینجا قراره که فقط از شهدا درس زندگی بگیریم♥ مطمئن باشین شهدا دعوتتون کردن💌 تاسیس 16اسفند96 ارتباط👇 @Soleimaniam5 https://gkite.ir/es/9987697 تبلیغ👇 https://eitaa.com/joinchat/2294677581C1095782f6c عنایات شهدا👇 https://eitaa.com/shahiidaneh
مشاهده در ایتا
دانلود
#نوكرى شغلِ شريفى ست به #شرط آنكه☝️ فقط #ارباب حسين بن على باشد و بس❤️ #شهیدان #محمد_حسین_مرادی🌹 #مهدی_صابری🌹 @Modafeaneharaam
CQACAgQAAx0CUyYOlAACAQFfS3ro4XRhIFs8uUSBsjgn3IFCfwACWQEAAjDrgVJrLLkwDgGGExsE.mp3
3.64M
فایل صوتی زیارت عاشورا ♣💚♣💚♣ با نوای حاج مهدی سماواتی♠ انا مجنون الرقیه س🙏 🏴🏴🏴🏴🏴🏴 @Modafeaneharaam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید درستی که در میان همرزمانش در جبهه مقاومت لقب «ابوحامد» را داشت،☝️ پس از حمله تکفیری‌ها به سوریه برای دفاع از حرم اهل بیت (ع) به این کشور رفت تا سرانجام در شهریور سال ۱۳۹۵ در «حماه» سوریه به دست اعضای گروهک «جیش ایضا» به شهادت رسید.😔 پیکر شهید درستی که بعد از شهادت در دست تروریست‌ها باقی ماند بعد از گذشت ۴ سال، هنوز هم به کشور بازنگشته است.💔 چهره خندان، اخلاق نیکو و گشاده‌رویی در برابر دیگران، از ویژگی‌های بارز این شهید مدافع حرم ۵۲ ساله بود👌. «محمودرضا» یکی از دوستان شهید درستی درباره ویژگی‌های اخلاقی شهید درستی می‌گوید: «هنر فصاحت و بلاغت و ساده‌گویی توأم با اخلاقِ خوش و لبخندِ ملیح و چهره زیبای ابوحامد، باعث می‌شد که او بر دل‌ها وقلب‌ها تسلط داشته باشد.😊 دوره‌های آموزشی که با سختی و مشقت و خستگی مُفرط همراه بود با هنر صبر و تبحر این فرمانده و استاد عزیز، به خوبی سپری می‌شد. هر روز که از کلاس‌های دوره می‌گذشت اشتیاق دانشجویان زیاد و زیادتر می‌شد. او حقیقتا فرمانده‌ای اسوه و نمونه در اخلاق بود».💔 شهید مدافع حرم داریوش درستی🌹 🕊 @Modafeaneharaam
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حتما ببینید 🎥 مداحی شهید #محسن_خزائی در جمع مدافعان حرم حضرت زینب سلام علیها 💔 خبرنگار واحد مرکزی خبر، محسن خزائی سوریه🌹 @Modafeaneharaam
روايتى از نحوه شهادت شهيد مدافع حرم مهدى عزيزى؛🌹 🔻مى‌گفت: بعد نماز صبح تو خونه خرابه سمت حلب دوره شدیم. آقا مهدی اسلحه رو برداشت و رفت تو حیاط. 👌 🔸مى‌گفت: از پاش شروع کردن به زدن تا آقا مهدی افتاد رو زمین و نارنجك رو انداختن کنارش. 😭 🔺به اینجا که رسید خاطره‌اش، گفت: یاد روضه امام حسین [علیه السلام] افتادم که گفت: "دیدند کسی دور و برش نیست زدند، آقای مرا غریب گیر آوردند" و بعد گریه امانش را برید.😭 برشى از وصيت نامه شهيد مدافع حرم مهدى عزيزى؛🌹 از تمام دوستان و آشنایان تقاضا مى‌كنم، نگذارند رهبر انقلاب، تنها و مظلوم بماند☝️. ✍️ شهادت ٩٢/٥/١١ @Modafeaneharaam
#یادی از #شهدا شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شهیدی که مثل اربابش ارباربا شد❤️ #پیکر_مطهر_بازنگشت... #صدای_مداحی_شهید👇👇👇
CQACAgQAAx0CUyYOlAACAQdfS7iJkd9N6gHEZc2i7nunaPSg5QACcgkAAhuvSFJn5DVlfGHmExsE.mp3
3.23M
صدای شهید جاویدالاثر مدافع حرم مرتضی کریمی💔 @Modafeaneharaam
مدافعان حرم 🇮🇷
📚 #سه_دقیقه_در_قیامت 9⃣ #قسمت_نهم ♨️در کتاب اعمال خودم چقدر گناهانی را دیدم که مصداق این ضرب‌المثل
📚 0⃣1⃣ ❎یادم افتاد که یکی از سربازان در زمان پایان خدمت چند جلد کتاب به واحد ما آورد و گذاشت روی طاقچه و گفت: اینها باشد اینجا تا سربازهایی که بعد می آیند در ساعات بیکاری استفاده کنند. کتابهای خوبی بود،یک سال روی تاقچه بود. سربازهایی که شیفت شب داشتند یا ساعات بیکاری استفاده می‌کردند. 🍃بعد از مدتی من از آن واحد مکان دیگری منتقل شدم،همراه با وسایل شخصی که بردم کتاب‌ها را هم بردم. یک ماه از حضور من در آن واحد گذشت احساس کردم که این کتاب‌ها استفاده نمی شود شرایط مکان جدید واحد قبلی فرق داشت و سربازان و پرسنل کمتر اوقات بیکاری داشتند. لذا کتاب‌ها را به همان مکان قبلی منتقل کردم و گفتم: اینجا باشد بهتر استفاده می‌شود. ♨️جوان پشت میزش اشاره به ماجرای کتاب‌ها کرد و گفت: این کتاب‌ها جزو بیت‌المال و برای آن مکان بود. چون بدون اجازه آنها را به مکان دیگری بردی اگر آنها را نگه می داشتی و به مکان اول نمی‌آوردی باید از تمام پرسنل و سربازانی که در آینده هم به مانند شما می آمدند حلالیت می‌طلبیدی. خیلی ترسیدم! به خودم گفتم: من تازه نیت خیر داشتم و کتاب‌ها را استفاده شخصی نکرده و به منزل نبرده بودم. خدا به داد کسانی برسد که بیت‌المال را ملک شخصی خود کرده‌اند! 🔆درآن لحظه یکی از دوستان همکار مخلص و مومن در مجموعه دوستان را دیدم. مبلغ قابل توجهی را از فرمانده خودش به عنوان تنخواه گرفته بود تا برخی از اقلام را برای واحد خودشان خریداری کند. اما این مبلغ را به جای قرار دادن در کمد اداره در جیب خودش گذاشت، ❇️ روز بعد در اثر یک سانحه رانندگی درگذشت. وقتی مرا در آن وادی دید به سراغم آمد و گفت: خانواده فکر می‌کنند که این پول برای من است و آن را خرج کرده اند. تورو خدا برو به آنها بگو این پول را به مسئول مربوطه برساند. من اینجا گرفتارم برای من کاری بکن. 💥تازه فهمیدم چرا انقدر بزرگان در مورد بیت المال حساس هستند! راست می گویند که مرگ خبر نمیکند. در سیره پیامبر گرامی اسلام نقل شده که: روز حرکت از سرزمین خیبر ناگهان به یکی از یاران پیامبر تیری اصابت شد و همان دم شهید شد. یارانش گفتند: بهشت بر تو گوارا باد. 🔰خبر به پیامبر رسید.ایشان فرمودند: من با شما هم عقیده نیستم زیرا لباسهایی که بر تن او بود از بیت‌المال بود و آن را بی اجازه برده و روز قیامت به صورت آتش آن را احاطه خواهد کرد. در این لحظه یکی از یاران پیامبر گفت: من دو بند کفش بدون اجازه برداشتم. حضرت فرمود: آن را برگردان و گرنه روز قیامت به صورت آتش🔥 در پای تو قرار می‌گیرد. 🔆در میان روزهایی که بررسی اعمال انجام شد ما به باطن اعمال آگاه می شدیم. یعنی ماهیت اتفاقات و علت برخی وقایع را می‌فهمیدیم.چیزی که امروزه به اسم شانس نام برده می شود اصلا آنجا مورد تایید نبود! بلکه تمام اتفاقات زندگی به واسطه برخی علت‌ها را می داد. 💠مثلا روزی در جوانی با اعضای سپاه به اردوی آموزشی رفتیم. کلاس های روزانه تمام شد و برنامه اردو رسید. نمی‌دانید که چقدر بچه های هم دوره را اذیت کردم بیشتر این نیروها خسته بودند و داخل چادرها خوابیده بودند. یک چادر کوچک به من و رفیقم دادند و ما را از بقیه جدا کردند. روز دوم اردو هم باز بقیه را اذیت کردیم. 🔵 البته بگذریم از اینکه هرچه ثواب و اعمال خیر داشتم به خاطر این کارها از دست دادم. وقتی در اواخر شب به چادر خودمان برگشتیم دیدم یک نفر سر جای من خوابیده من یک بالش مخصوص برای خودم آورده بودم با دوعدد پتو برای خودم یک تختخواب قشنگ درست کرده بودم. چادر ما چراغ نداشت متوجه نشدم چه کسی جای من خوابیده فکر کردم یکی از بچه‌ها می‌خواهد من را اذیت کند. ♻️لذا همین طور که پوتین به پایم بود جلو آمدم و یک لگد به شخص خواب زدم. یک باره دیدم حاج آقا که امام جماعت اردوگاه بود از جا پرید و قلبش را گرفت! داد میزد: کی بود، چی شد!؟وحشت کردم. سریع از چادر آمده بیرون و فهمیدم حاج آقا جای خواب نداشته، بچه‌ها برای اینکه من را اذیت کنند به حاج آقا گفتند که این جای حاضر و آماده برای شماست. لگد خیلی بدی زده بودم. بنده خدا یک دستش به قلبش بود و یک دستش به پشتش. 🌀حاج آقا آمد بیرون و گفت: الهی پات بشکند، مگر من چه کردم که اینجوری لگد زدی؟ گفتم: حاج آقا غلط کردم ببخشید. من با کسی دیگه شمارو اشتباه گرفتم. خلاصه خیلی معذرت خواهی کردم. به حاج آقا گفتم: شرمنده من توی ماشین میخوابم شما بخوابید. فقط با اجازه بالش خودم را بر می دارم. 🌿رفتم توی چادر همین که بالش را برداشتم دیدم یک عقرب بزرگی اندازه کف دست زیر بالش من قرار دارد. من و حاج آقا هر طور بود او را کشتیم. حاجی گفت: جون من را نجات دادی ... ... 🌹🍃🌹🍃 @Modafeaneharaam
📸 لوح | از میدان نبرد تا اطعام عزاداران... 🔹روایتی از حضور سردار سلیمانی پای دیگ غذا در ماه محرم💔 🔺 اثر: علیرضا باقری @Modafeaneharaam
از آسمان خون می چکد بر دامن صحرا طفلان هراسان می دوند با بانگ یا زهرا ای شیعیان امشب شام غریبان است😭😭😭 @Modafeaneharaam