🔊 #صوت_مهدوی 📌 #پادکست «اضطرار جهانی» 👤 استاد #رائفی_پور 💢 سایه مرگ به زندگی‌هامون افتاده! امروز دنیا امنیت زیستی و روانی نداره... @Modafeaneharaam

🔅 امیرالمؤمنین #امام_علی عليه السلام: ✍️ المِراءُ بَذرُ الشَّرِّ 🔴 مجادله، بذرِ شرّ است 📚 غررالحكم حدیث ۳۹۳ #حدیث_روز @Modafeaneharaam

🍃‏حدیث قدسی داریم که هرگاه فردی از اولیای الهی خونش به ناحق ریخته شود زمین آرامش ندارد تا تاوان خونش داده شود ... #گوشه_نشین #خلوت_نشین #حا_مثل_حاجی💔 @Modafeaneharaam

🌷 #شهدا 🍃 #طرح ❤️ #شهید_مهدی_علیدوست 📱 #سایز_پروفایل 🖌نقاشی دیجیتال چهره شهید و خط نام شهید از آقای عباس گودرزی 🍃نشر حداکثری... @Modafeaneharaam

📽 ببینید | شعرخوانی حماسی حاج قاسم سلیمانی 🔺 تو مکن تهدیدم از کشتن... @Modafeaneharaam

🌹 امام رضا علیه السلام: 🔻 هر کس توان از بین بردن گناهانش را ندارد ، بسیار بر محمد و آل محمد #صلوات فرستد ، که این کار "گناهان" را #منهدم میکند... 📚 الخصال ص۱۹ #قرار_جمعه‌_ها ✨ یڪ دور تسبیـح #صلوات❤️ به نیت سـلامتـی و ظهـور #حضرت_مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف🌹 @Modafeaneharaam

⏳ #تا_دقایقی_دیگر 🎥 مستند #شهید_حسین_بواس 🗓 جمعه ۳۰ آبان ساعت ۱۶ 👈 شبکه دو سیما @Modafeaneharaam

👈 ببینید و بشنوید! شهیدان حاج قاسم سلیمانی، حسن باقری، احمدکشوری، علی صیادشیرازی، محمدابراهیم همت، احمد کاظمی و ... با ملت ایران سخن می‌گویند: 🌷نترسید و امیدوار باشید🌷 ▫️ بازخوانی بمناسبت اولین هفته‌ی عروج سردار عالیقدر اسلام سپهبد سلیمانی؛ در بغداد @Modafeaneharaam

🔖یک جرعه کتاب ❤️قِسم سوم جنگ 🍃همسر یکی از رزمندگان در مراسم قرآن‌خوانیِ شب‌های جمعه که برای علیرضا می‌گرفتم، با سه بچه‌ی قدونیم‌ قد آمد. حال روحی‌اش اصلاً مساعد نبود. گفت: «شوهر من از برج 9 مفقود است. هیچ خبری ازش نیست. بس که غصه خوردم، شیرم خشک‌شده و شیر ندارم به بچه‌ام بدهم. مادر شوهرم اذیت می‌کند، حرف مردم اذیت می‌کند. مزاحم می‌شوند. از همه‌چیز و همه‌کس می‌ترسم. به کسی اعتماد نمی‌کنم». 🍃چه جوابی باید به این زن بی‌پناه می‌دادم؟ دستم به کجا بند بود؟ فقط می‌توانستم با آقای رضایی تماس بگیرم و شرح مشکلاتش را بگویم و درخواست کنم که او را از شر مزاحمت‌های دیگران نجات دهد. رنج مزاحمت‌ها را از زبان همسران شهدای دیگر هم می‌شنیدم. می‌گفتم: «به کسی جز رزمنده‌های مورد تأیید اعتماد نکنید.» 🍃زنان جوان و بی‌پناه از چشم مردان فامیل و همسایگانشان پنهان نمی‌ماندند. به بهانه‌ی ازدواج مزاحمشان می‌شدند. خیلی‌ها حتی به مسئولان هم شکایت نمی‌کردند؛ اما مواردی را که به من می‌گفتند، پیگیری می‌کردم تا دفع شر بشود. 🍃بچه‌های خودم از مسافرت‌هایی که می‌رفتم ناراضی بودند. پدرشان که شهید شده بود و مادرشان مدام از این شهر به آن شهر، از این مراسم یادبود شهدا به آن همایش بزرگداشت فاطمیون در سفر بود. مادرم و دخترها، پرستاری بچه‌هایم را می‌کردند؛ یا بچه‌ها خانه‌ی مادرم بودند یا مادرم خانه‌ی ما بود. فاطمه بیش از طوبی و حمیدرضا خسته می‌شد و از من می‌خواست مسافرت نروم. به بچه‌ها حق می‌دادم. اما نمی‌توانستم فرصتی را که در این سفرها برای اثبات حقانیت و خلوص رزمنده‌های فاطمیون به‌دست می‌آمد، نادیده بگیرم. 🍃بارها این سخن علیرضا را برای خودم و آن‌ها تکرار می‌کردم که ما در سه جبهه می‌جنگیم: «جبهه اول با خودمان است که هوای نفس را بکشیم و از تعلقات دنیا دل بکنیم؛ جبهه‌ی دوم جنگ با مزدوران اسرائیل و آمریکاست و جبهه‌ی سوم اینجاست؛ در شهر و کوچه و خانه‌های خودمان که به مردم ثابت کنیم ما بر حقّیم و برای خدا می‌رویم». تأکید علیرضا این بود:«قِسم سوم جنگ، سخت‌تر است». 🍃من داشتم در جبهه‌ی سوم می‌جنگیدم، بدون آنکه فَیر[شلیک] کنم یا جراحت بردارم. 🔖بریده ای از کتاب «خاتون و قوماندان»؛ روایت زندگی ام‌البنین حسینی همسر مدافع حرم شهید «علیرضا توسلی»، فرمانده لشکر فاطمیون (صفحه ۲۹۸ تا ۳۰۰، با تلخیص و تصرف) ✍نویسنده: مریم قربان زاده 📚انتشارات: نشر ستاره‌ها @Modafeaneharaam