eitaa logo
مدافعین شهدا
124 دنبال‌کننده
21.9هزار عکس
21.3هزار ویدیو
109 فایل
﷽ . اگر می‌خواهید تاثیرگذار باشید . اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاه‌تون ظلم نکرده باشید ؛ ما راهـے جز اینکھ یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم ! _ حاج احمد کاظمی . @Maskat 👈 ارتباط با مدیر
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین باری که کوکاکولا خریدین کی بود؟
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زنبور که نیش میزند ، میمیرد شاید از عذاب وجدان انسان ها اما نیش میزنند.....
در غزه هر پارچه سفیدی بود کفن شد اما پرچم سفیدی برای دشمن بلند نشد 🔹تصویری دردناک از غزه که به دلیل نبود پارچه کفن، چاره‌ای نیست جز آنکه با پلاستیک، شهدا را کفن کنند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
﷽♥ღ بسْم رّب العُشاق ღ♥ وَ قُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَ أَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ وَ اجْعَلْ لِي مِنْ لَدُنْكَ سُلْطاناً نَصِيراً [80] و بگو: «پروردگارا! مرا [در هر كار] با صداقت وارد كن و با صداقت خارج ساز و از سوى خود، حجّتى يارى‌كننده برايم قرارده». 🍀🍀🍀🍀🍀 امروز ورود به این گروه با ذکر صلوات بر حضرت امام سجاد علیه السلام وحضرت امام محمدباقرعلیه السلام وحضرت امام جعفرصادق (ع)وحضرت امام موسی کاظم علیه السلام 🍀🍀🍀🍀🍀 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✨ هر روز یک آیه ✨ ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ✨ ⚡️إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا ( سوره ی کهف آیه ی ٧) مسلماً ما آنچه را روی زمین است، زینت زمین قرار دادیم تا آنان را آزمایش کنیم که کدامشان از جهت عمل نیکوترند .
☺️وقتی میخوایم دعا کنیم، خوبه که مثل اهل بیت(ع) دعا کنیم ... چرا؟ 😇چون به بهترین شکل دعا میکردن... مثلا آقا امام رضا علیه السلام، برای عافیت و سلامتی اینطوری دعا میکردن: يَا اَللَّهُ يَا وَلِيَّ اَلْعَافِيَةِ وَ يَا خَالِقَ اَلْعَافِيَةِ وَ يَا رَازِقَ اَلْعَافِيَةِ وَ اَلْمُنْعِمَ بِالْعَافِيَةِ وَ اَلْمَنَّانَ بِالْعَافِيَةِ وَ اَلْمُتَفَضِّلَ بِالْعَافِيَةِ عَلَيَّ وَ عَلَى جَمِيعِ خَلْقِكَ يَا رَحْمَانَ اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ وَ رَحِيمَهُمَا صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اُرْزُقْنَا اَلْعَافِيَةَ وَ دَوَامَ اَلْعَافِيَةِ وَ تَمَامَ اَلْعَافِيَةِ وَ شُكْرَ اَلْعَافِيَةِ فِي اَلدُّنْيَا وَ اَلْآخِرَةِ يَا أَرْحَمَ اَلرَّاحِمِينَ . 📚عيون أخبار الرضا عليه السلام , جلد ۲ , صفحه ۱۶
5.68M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام امام زمانم اللهم عجل لولیک الفرج بحق زینب کبری سلام الله علیها.
آقای قرائتی نقل کرد: روزی به مسجدی رفتیم امام مسجد، که دوست پدرم بود گفت: داستان بنا شدن این مسجد در این شهر قصه عجیبی دارد: روزی شخص ثروتمندی یک مَن انگور [یه مقدار انگور] خرید و به خدمتکار خود گفت انگور را به خانه ببر و به همسرم بده و خود به سر کاری که داشت رفت. عصر که به خانه برگشت، به اهل و عیالش گفت لطفا انگور را بیاورید تا با بچه‌ها انگور بخوریم. همسرش با خنده گفت: من و فرزندانت همه انگورها را خوردیم، خیلی هم خوش مزه و شیرین بود. مرد، با تعجب گفت تمامش را خوردید!؟ زن لبخند دیگری زد و گفت بله تمامش را! مرد، ناراحت شد و گفت: یک من انگور خریدم یک حبۀ اون رو هم برای من نگذاشته‌اید!!! الان هم داری می‌خندی، جالب است! خیلی ناراحت شد و بعد از اندکی که به فکر فرو رفت... ، ناگهان از جا برخواسته از خانه خارج شد. همسرش که از رفتار خودش شرمنده شده بود او را صدا زد، ولی جوابی نشنید، مرد، ناراحت اما متفکر رفت سراغ کسی که املاک خوبی در آن شهر داشت. به او گفت: یک قطعه زمین می‌خواهم در یک جای این شهر که مردمش به مسجد نیاز داشته باشند و آن را نقدا خریداری کرد. سپس نزد معمار شهر رفته و از او جهت ساخت مسجد دعوت بکار کرد و او را باخود بر سر زمینی که خریده بود برد و به او گفت: می‌خواهم مسجدی برای اهل این محل بنا کنید و همین الان هم جلوی چشمانم ساخت آن شروع شود. معمار هم وقتی عجله مرد را دید، تمام وسایل و کارگران را آورده و شروع به کار ساخت و مسجد کرد. مرد ثروتمند وقتی از شروع کار مطمئن شد به خانه‌اش برگشت. همسرش به او گفت: کجا رفتی مرد!؟ چرا بی‌جواب و بی‌خبر!؟ مرد در جواب همسرش گفت: هیچ، رفته بودم یک حبه انگور از یک من مالی که در این دنیا دارم، برای سرای باقی خودم کنار بگذارم و اگر همین الان هم بمیرم، دیگر خیالم راحت است که حداقل یک حبه انگور ذخیره دارم. همسرش گفت چطور؟ مگر چه شده!؟ اگر بابت انگورها ناراحت شدید، حق با شما بوده، ما کم لطفی کردیم، معذرت می‌خواهم. در جواب زن، مرد با ناراحتی گفت: شما حتی با یک دانه از یک من انگور هم به یاد من نبودید و فراموشم کردید، البته این خاصیت این دنیاست و تقصیر شما نیست! جالب اینست که این اتفاق در صورتی افتاده که من هنوز بین شما زنده‌ام. چگونه انتظار داشته باشم، بعد از مرگم مرا بیاد بیاورید و برایم صدقه دهید!؟ و بعد قصه خرید زمین و ساخت مسجد را برای همسرش تعریف کرد. امام جماعت تعریف می‌کرد که طبق این نقل مشهور بین مردم شهر، الان چهارصد سال است که این مسجد بنا شده. ۴۰۰ سال است این مسجد صدقه جاریه برای آن مرد می‌باشد، چون از یک دانه انگور درس و عبرت گرفت. 🚨 ای انسان قبل از مرگ برای خود عمل خیر انجام بده و به انتظار کسی منشین که بعد از مرگت کار خیری برایت انجام دهد. محبوب‌ترین افرادت هم تو را فراموش می‌کنند، حتی اگر فرزندانت باشند.