📣 #هشدار #هشدار📣
#مهم
👈در پی جسارت به شان والا مقام #حضرت_محمد_صل_الله_علیه_و_آله تصاویر زیبایی از نام مبارک ایشان در فضای مجازی منتشر گردیده که برخی مشتاقان آن ها را به عنوان #پروفایل خود انتخاب نموده اند.
⚠️❌اما نکته مهم آن است که برخی از #تصاویر ذکر #صلوات به صورت ناقص و با حذف «آله» است❌⚠️
👈👈👈این درحالی است که براساس روایات فراوان صلوات بدون "آله" صلوات ناقص بوده و عقوبات فراوانی دارد:
قال رسول الله صلی الله علیه و آله
مَنْ صَلَّى عَلَيَّ وَ لَمْ يُصَلِّ عَلَى آلِي لَمْ يَجِدْ رِيحَ الْجَنَّة
هرکه بر من صلوات بفرستد و بر آلم صلوات نفرستد، بوی بهشت را نمییابد؛ الأمالي صدوق، ص:200
💯در منابع اهل سنت نیز صلوات ناقص نهی شده؛ در صحیح بخاری در باب نهی از صلوات ناقص، آمده:
پیامبر صلی الله علیه و آله به اصحاب فرمودند:
صلوات ناقص برمن نفرستید
گفتند:
چگونه؟
فرمودند:
صلواتی که بدون آله باشد!
👈جلال الدین سیوطی در تفسیر معروف خود از صحیح بخاری و مسلم و ابو داود و ترمذی و نسائی و ابن ماجه و ابن مردویه و گروه دیگر، افزون برحدیث ابن عجره، ۱۸ حدیث دیگر را نقل كرده كه در همه آن ها تصریح شده كه «آل محمد» را باید به هنگام صلوات ذكر كرد؛ الدرالمنثور،ج۵،ص۲۱۶ ذیل تفسیرآیه۵۶ احزاب
👈مولف كتاب معروف «التاج الجامع للأصول» شیخ منصور علی ناصف:
"صلوات فرستادن بر پیامبر و آلش در فتوای صحیح واجب است و شافعی و اسحاق نیز بر همین عقیده اند"
🚨 #تذکر_بسیار_مهم
نوشتن صلوات تازمانیکه نوشته بماند، ثواب دارد ولی نوشتن بصورت رمزی:
ص ع س
نهی شده (به شیخ عباس قمی مراجعه شود)
#نشر دهیم تا کسی خطا نکند
چند روزه بدجور سرما خوردم
دیشب مامانم میگه پسرم فردا نرو سر کار، عزیزم استراحت کن
منم نرفتم.
هیچی دیگه از صب ساعت ۶ دارم کابینتا رو دستمال میکشم
بعدش باید دیوارای آشپزخونه رو تمیز کنم
الانم داره فرشای پذیرائی رو جمع میکنه که بشورم 😐
سلطان غم مادر😢
#به_وقت_خنده
🆔@Modafeonrohzeynab
دُڂتگُمݩاݦ ۜ
خیلےزیباست جملہ اے از
|شھید ابراهیم هادے|🦋
بہ فڪر[مثل شھدا مُردن] نباش!
بہ فڪر[مثلشھدا زندگےڪردن] باش!✨
🆔@Modafeonrohzeynab
ای احمدیان به نام احمد صلوات
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدی دلم مسرورست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات
#من_محمد_را_دوست_دارم
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@Modafeonrohzeynab
دُڂتگُمݩاݦ ۜ
ای احمدیان به نام احمد صلوات هر دم به هزار ساعت از دم صلوات از نور محمدی دلم مسرورست پیوسته بگو ت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علامه حسن زاده آملی:
دو چیز باعث تاریکی قلب و بی حالی در عبادت می شود:
۱_زیاد حرف زدن با #نامحرم
۲_زیاد خوردن
🆔https://eitaa.com/Modafeonrohzeynab
♥️📚
📚
#عشقینه🌸🍃
#ناحلہ🌺
#قسمت_صدوهفتادویک
°•○●﷽●○•°
ریحانه به سرعت کارت ها رو ازجلومون برداشت که گفتم :
_کجا به این زودی ؟
گفت:
+روح الله دم در منتظره.
میخوایم بریم کارت رو بدیم برامون تکثیر کنن یارو بیچاره به خاطر ما مغازشو باز کرده روز جمعه ای.
_الهی قربونت برم مبارک باشه
محمد گفت:
+همون تاریخ شد؟
ریحانه گفت:
_اره داداش
از هم خداحافظی کردیم که رفت.
محمد رفت سمت اتاق
لباس پوشیدکه گفتم:
_نماز جمعه بری؟
گفت:
+مگه تو نمیای؟
_نه
+اها
_میگم محمد جان یکم زودتر بیا بریم دور بزنیم پوسیدم تو خونه
+چشم.
_راستی نهار چی درست کنم برات؟
+تاس کباب
_شوخی میکنی دیگه؟
خندیدو گفت:
+هر چی درست کنی ما دوست داریم.
چه تاس کباب چه بادمجون.
اومده بودیم واسه عروسی ریحانه لباس بخریم.
بعد از ظهر پنج شنبه اماده شدیم و رفتیم خرید.
هوا ابری بود
از این پاساژ میرفتیم یه پاساژ دیگه
از این مغازه به اون مغازه
انقدر که راه رفته بودیم دیگه زانوهام درد گرفته بود
هر لباسی رو به یه علت رد میکردیم
اخرش هم چیزی نخریدیم
تو یکی ازپاساژ هامیگشتیم که پشت ویترین چشمم افتاد به یه لباس قشنگ
رنگش مشکی بود و خیلی بلند بود
منتهی اصلا پوشیده نبود.
سنگ کاری شده بود و طرح های قشنگی داشت رفتیم سمتش.
از پشت ویترین بهش نشون دادم
_نگاه محمد چقدر قشنگه!
+کدوم؟ اینو میگی؟
_عه اره دیگه.
+نه خوب نیست
پوکر نگاهش کردم و
_جدی میگی؟
+بله
_عه!
+ببین خیلی پوشیده نیست
بعد رنگشم مشکیه!خوب نیست دوس ندارم اینو بپوشی.
با تعجب نگاهش میکردم که ادامه داد
+بیا بیا بریم این اصلا خوب نیست.
_ولی خیلی قشنگه. ببین به دلم نشسته خب.
خیلی بدی بزار بپوشم حداقل بعد نظر بده.
خیلی جدی برگشت طرفم و گفت:
+من عزای بابام مشکی به زور پوشیدم حالا بزارم عروسی ابجیم مشکی بپوشی؟
عمرا.
در ضمن مشکلش فقط رنگش نیست
میگم خیلی پوشیده نیست
هر دقیقه باید حجاب کنی
اونا فیلم برداری میکنن
نمیتونی که همش چادر سرت کنی
_بیا بریم عزیزم.
باهاش هم قدم شدم و سعی کردم چیزی نگم
وارد یه مغازه شدیم.
یه پیراهن گلبهی نظرم رو جلب کرد
استینش سه ربع بود و بلند
روی دامن حریرش هم کلی گل های خوشگل کار شده بود لباس خیلی شیکی بود
زیاد باز هم نبود.
به محمد اشاره زدم که لباسه رو ببینه.
خیلی عصبی به نظر میرسید.
پشت به فروشنده ابروهاشو انداخت بالا.
گفتم
_برم بپوشمش؟
انگار که بهش فحش داده باشم گفت نمیدونم و مثل برق سریع از مغازه خارج شد.
دنبالش رفتم
رفتارش خیلی برام عجیب بود.
دم در مغازه منتظرم بود
کارتشو داد دستم و گفت
+فاطمه جان هرچی میخوای بخر
فقط من برم یه سر بیرون.
مات مونده بودم که بلا فاصله ازم دور شد.
به بیرون پاساژ نگاه کردم که بارون میزد
یعنی چی انقدر عصبیش کرده بود؟
شماره تلفنش رو گرفتم.
جواب نداد .
دنبالش رفتم تو خیابون.
بارون شدیدی میزد. اطراف پاساژ رو نگاه کردم
خبری ازش نبود.
به ناچار زیر بارون تو خیابون دنبالش گشتم.
اصلا آب شده بود رفته بود تو زمین.
خیلی بهم برخورده بود.
چند بار دیگه هم شمارش رو گرفتم ولی جواب نداد.خیس خالی شده بودم ناچارا برگشتم تو همون پاساژ قبلی.
چند دقیقه منتظر به مغازه ها زل زده بودم که دیدمش
با قیافه پر از تعجب نگام میکرد
با عصبانیت پرسیدم
_کجا بودی شما؟؟؟
+تو چرا خیسی؟
_محمد میگم کجا رفتی یهو؟
+ببخشید واقعا نمیتونستم دیگه بمونم.
_دقیقا چرا؟؟
+تو کلا تو باغ نیستیا.
هی بهت چشم و ابرو رفتم متوجه نشدی.
استغفرالله.....
_خب ادامه بده.؟؟؟؟
+ولش کن خانوم من از شما عذر میخوام .
ببخشید.
_نه خیر نمیبخشمت.
لبخند زد و
+خب چیزی نخریدی؟
نگفتی چرا خیس شدی؟
دلم میخواست گریه کنم
الان با اون وضع نه میشد لباس پرو کرد نه کار دیگه.
_بریم خونه لطفا
+چیزی نخریدی که.
_گفتم بریم خونه
+خب باشه بریم چرا عصبی میشی
گفتم:
_ماشین که اینجاس کجا میبری منو تو بارون؟
انقدر قدم زدیم که جفتمون خیس آب شده بودیم
دم یه گل فروشی ایستاد.
رفت داخل و بعدش با دوتا شاخه رز آبی برگشت و حسابی معذرت خواهی کرد.
گفتم:
_تو اصلا متوجه نمیشی ها.
من با اون یارو چیکار داشتم
اگه میگفتی باهات می اومدم
اینکه بدون اطلاع من رفتی گم و گور شدی حرصمو در اوردی
من نمیتونم تحمل کنم هستی و نیستی .
صدای خنده ی محمد بلند شد
+واییی ینی چی هستم و نیستم؟
_چه میدونم اه
گلا رو داد دستم
@Modafeonrohzeynab
بہ قلمِ🖊
#غین_میم💙و #فاء_دآل💚