🍃💔🍃زیباترین سلفی😭💔🍃👆👆
《علاء》۲۵ ساله🕊 (متولد ۸/۱/۱۹۹۳ – ۱۸/۱۰/۱۳۷۰) یتیمی بود🕊 که خود برای خواهر و برادران یتیمش پدری میکرد.🌸 علاوه بر آنکه در کنار مادرش سرپرستی خواهر و سه برادرش را بر عهده داشت و در ترییبت آنها تلاش میکرد💔. برای فرزندان دوستان شهیدش به ویژه شهید «علی ناصر» نقش پدری دلسوز داشت که همواره پیگیر احوالات آنها بود و با رفتنش بار دیگر دو فرزند شهید «علی ناصر» خود را یتیم دیدند.😭
به خاطر سیمای زیبایش بارها برای بازیگری در تلویزیون دعوت شده بود😍 اما او راه و رسم دیگری در پیش گرفته بود؛ باید میرفت تا به گونه ای دیگر بدرخشد و ستاره باشد؛ همچون نام خانوادگی اش: «نجمة».❤🕊🌸
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_علاء_حسن_نجمه
🌺یازهرا🌺
🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊
@MohammadHossei_MohammadKhani
🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊🌼🕊
شهید «علاء» با وجود به پایان رسیدن دوران خدمتش، بعد از آنکه اطلاع یافت حملهای جدید علیه تروریستها در پیش است، از بازگشت به خانه خودداری کرد و بودن در صف رزمندگان در عملیاتی دیگر را به استراحت و مرخصی ترجیح داد. تنها آرزویش زیارت بارگاه و ضریح امام حسین (ع) بود،اما هرگز به دیدار دوست نائل نشد تا اینکه به قافله شهدای مدافع حریم حرم حضرت زینب (س)عقیله بنی هاشم پیوست و میهمان امام و مقتدایش حسین (ع) شد؛ و چه شیرین است چنین دیدار و زیارتی.🌹🏵
آخرین نماز صبح «علاء نجمه» نماز وداع او بود، گویی دیگر دنیا برایش تنگ شده بود و فرصتی برای برآورده شدن آرزوی مادرش و دیدن او در لباس دامادی باقی نمانده بود. روز شهادت «علاء» روزی بود که حتی سنگها هم به حالش گریستند و خاکهای زمین طاقت نداشتند تا روی زیبایش را بپوشانند💔🕊. چه سخت بود وداع آخر مادر شهیدی که تنها آرزویش داماد کردن پسر یتیمش بود😭 در حالیکه باید او را در لباس سفید و کفن بدرقه میکرد.😭💔🕊
مادر این شهید مدافع حرم لبنانی بنا به وصیت شهید، در مراسم تشییع پیکر مطهر او لباس سفید پوشید و در رثای شهدای مقاومت با صلابت سخن گفت.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_علاء_حسن_نجمه
🌺یازهرا🌺
@MohammadHossein_MohammadKhani
علاء، عکاسی، طراحی، بازیگری و کارگردانی را دوست داشت. شاید اگر این راه را انتخاب نمیکرد زیبایی فوقالعادهاش او را تبدیل به ستاره میکرد، مشهور میشد و مورد توجه همگان،ولی "تراب الحسین" (خاک حسین) ـ که نام جهادیاش بود ـ راه آخرت، طریق جهاد و مقاومت را انتخاب و از گمراهیها و زیباییهای دنیا دور شد. او با اینکه سن و سال کمی داشت در جنگ قهرمان بود و مثل سایر برادران مجاهدش جانفشان، جان نثار، مؤمن و در کارها پیش قدم بود.
چند روز قبل از شهادتش در صفحه شخصیاش در فیسبوک عبارت ناراحت کنندهای نوشت: «اشکهای جاری خود را آماده کنید».😭💔این جمله را درباره استقبال از عاشورای حسینی نگاشت و شاید هم برای آمادگی شهادت خود نوشته بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#شهید_علاء_حسن_نجمه
🌺یازهرا🌺
@MohammadHossein_MohammadKhani
🌸وصیت نامه شهید🌸
🕊خواهر عزیزم...💖
🏵هرگاه خواستے از حجاب خارج شوے و لباس اجنبے را بپوشے به یاد آور که 👈اشک امام زمانت را جارے میکنے👉 به خون هاے پاکے که ریخته شد براے حفظ این وصیت خیانت میکنے به یاد آر که غرب را در تهاجم فرهنگے اش یارے میکنے و فساد را منتشر میکنے و توجه جوانے که صبح و شب سعے کرده نگاهش را حفظ کند جلب میکنے به یاد آر حجابے که بر تو واجب شده تا تو را در حصن نجابت فاطمے حفظ کند تغییر میدهے ...🍃💔🥀🌿
تو هم شامل آبرویے بعد از همه این ها اگر توجه نکردے (متنبه نشدے) 🌱🌸🌱
هویت شیعه را از خودت بردار (دیگه اسم خودتو شیعه نزار)🌺🍀
شهید علاء حسن نجمه
🌹تراب الحسین🌹
💔خاک حسین💔
#شهید_علاء_حسن_نجمه
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
🌺یازهزا🌺
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
@MohammadHossein_MohammadKhani
🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃🕊🍃
سالروز شهادت شهید مدافع حرم محمد حسین بشیری
شهیدمحمدحسین بشیری دربیست ونهم تیرماه سال ۱۳۶۰درهمدان متولدشد.
او در سال ۸۶ وارد کمیته تخریب شد و شروع به کسب تجربه و موفقیت های بسیاری در این مسیر گشت تا در نهایت به استاد نمونه تخریب و انفجارات تبدیل گشت.
ارادت خاصی به حضرت زهرا(س)داشت
به نمازاول وقت اهمیت خاصی میدادندودرهمه حال نماز را اول وقت بجا می اوردندواحترام زیادی به والدین خودمی گذاشتند
وسرانجام در اعزام اخر به سوریه در اثر انفجار تله به همراه دیگر همرزم هایش در تاریخ۱۳۹۵/۸/۲۲پرواز کرد و حسینی شد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
#یاحسین
🌹یازهرا🌹
@MohammadHossein_MohammadKhani
•┄❁بِـسْـمِاللّٰهِالࢪَّحمنِالࢪَّحیمْ❁┄•
[🍃🌹زیـارتـنـامـہے شــہـــدا🌹🍃]
بخوانیم باهـم...
بہ نیت تمام شہدا💛🌱
#السلامعلیڪیاأباصالحالمہدے✋🏻
#صبحتونشهدایے🕊✨
@MohammadHossein_MohammadKhani
#ذکر_ایام_هفته 🍄
#جمعه🌞
•الهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم•
°خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان پاک اش°
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━
@MohammadHossein_MohammadKhani
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱
🍃🌸 بــِســْم اللــّهِ الـرَّحـْمـَن الـرَّحـيم🍃🌸
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توام راه نمایی
همه درگاه تو جویم همه از فضل تو پویم
همه توحید تو گویم که به توحید سزایی
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
🌸سلااام
آدینه تون بر وفق مراد
🌸با یاد و نام خدا....🍃
____🍃🌸🍃____
🌸ای راز نگهدارِ دِل زار کجایی؟
🌸ای برق مناجاٺِ شبِ تار کجایی؟
🌸صحرای غمت پر شده از قافله عشق
🌸ای قـافله را قـافله سالار کجایی؟
🌹تعجیل در فرج مولا صلوات
____🍃🌸🍃____
🍁🍃 🍁🍃 🍁🍃
دوباره صبح جمعه و نگاه من به انتظار
که شاید آردم صبا خبر ز طرف کوی یار
صدای عاشقان تو ز هر طرف رسد به گوش
بیا ستاره سحر قدم به چشم من گذار
دوباره صبح جمعه و دعای ندبه دلم
کجاست منتقم کجا؟ بیا قرار بی قرار
شود که عمر کوتهم اجازتم دهد دمی ؟
که بشنوم به جمعه ای خبر رسیده از سوار
جان به کفان معرکه به انتظار منتقم
منتظر اشاره اند بسیجیان جان نثار
دوباره نذر کرده ام که ندبه خوانتان شوم
که شاید آردم صبا خبر ز طرف کوی یار
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃
____🍃🌸🍃____
🌿ای منتظران گنج نهان می آید
🌿آرامش جان عاشقان می آید
🌿بر بام سحر، طلایه داران ظهور
🌿گفتند که صاحب الزمان می آید
اللهم عجل لولیڪ الفرج
🍃🌸🌺🍃🌹🍃🌺🌸🍃گفتند ڪه *جمعہ*
♡یارمان مــی آیــد♡🍃
⇦آن منجی روزگارمان می آید..🌺
*هــر جمعـــه*…
♡گلی در دل ما می شڪفـــد🍃
⇦یعنی که بمان بهارمان می آید..🌺
❣️أللَّھُمَ عـجِـلْ لولیک الفرج❣️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•~○~•
♡ باز جمعه آمدھ
آقا نمیایے ؟!
#استوری
#امام_زمان
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
✍#تلنگر
زغال های خاموش را درکنار زغال های
روشن میگذارند تا روشن شود.
چون همنشینی اثردارد...
ماهم مثل همان زغال های خاموشیم
اگر کنار افرادی روشن بشینیم که گرما وحرارت دارند ما به طبع آنها نور وحرارت و گرما پیدا میکنیم.پس همیشه آدمی را انتخاب کنید
که به شما انرژی مثبت ببخشد.
غرور هديه ى شيطان است
و دوست داشتن هديه ى خداست.
و چه زشت و قبیح است وقتی :
هديه ى شيطان را به رخ هم ميكشيم
و هديه ى خداوند را از يكديگر پنهان ميكنيم
🆔
@MohammadHossein_MohammadKhani
چه زیبا گفت جـــوان #منـــتظر:
بار الها !🤲
چه ڪنیم ڪه نه #طاقـــت دوری او را داریم...😭
و نه #لیاقـــت درڪ حضـــورش را...😞
#زندگی_تون_مهدوی🍃
@MohammadHossein_MohammadKhani
#منتظر این تیتر باشید.
ظهور نزدیک است
مهدی (عج) آمد...
کاش این را همه بگویند
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#ریا☹️
میدونی چیہ ࢪرفیق؟؟؟☹️
یھ چیزی میگم ناراحت نشو🤭
تو اگࢪ ڪارٺ رسما برای خوده#خدا باشہ😇
یعنی نیتت#قربةالیالله باشھ🌿 و توی ڪارهات به چیز دیگہای جز#رضایٺاللہ🧡فکرنکنی✌️
قطعا موفق میشۍ☝️
چی میشه #گمنام باشی؟؟
تو اگر تواین دنیا کارات برا خدا باشه و گمنام کارکنی،تواون دنیا خیلی معࢪوفی😉😍
شاید اݪان بھ حࢪفام#اعتقادی نداشته باشی ولی یه روزی بدرت میخوره☺️
پس این حرفو⇧سنجاق ڪن به مغزت📌🔖
#امتحانش_ضرر_نداࢪه👌☺️
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
🔸این وعده ی خداست که حق الناس را نمی بخشد!
خون شهدا حق الناس است،
نمی دانم با این حق الناس بزرگی که به گردن ماست، چه خواهیم کرد؟!
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
•(🍁°🌈)•
*#تلنگر
#تلنگرانه
گـفت:خجـالٺنمیکـشی؟!🙊
پـرسیدم:چـرا؟🖇
گـفت:چـادرسـرتکـردی! ☺️
لبخنـدمحـویزدم:تـوچـی؟!🧐
تـوخجـالتنمیکـشی؟🙂
اخـمکـرد:مـنچـرا؟!🤨
آرومدمگـوششگـفتم:🗣
خجـالتنمیکـشیکـہانـقد راحت😔
اشـکامـامزمـانترو در مـیاری😢😭😭
و چـوبحـراج بـہ قشنگـیات مـیزنی؟!💔😞*
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
@MohammadHossein_MohammadKhani
#قصه_دلبری
#قسمت_نود_و_دوم
گفتند بیا معراج. حاج آقا قول داده بود باهم تنها باشیم،از طرفی هم نگران بود حالم بد شود.گفتم مگه قرار نبود با هم تنها باشیم.شما نگران نباشید من حالم خوبه.
خیالم راحت شد،سر به تن داشت.ارزویش بود مثل اربابش شهید شود.پیشانی اش مثل یخ بود .به به زینت ارباب شدی ،خرج ارباب شدی، نوش جونت. حقت بود.
اول از همه ابروهایش را هم مرتب کردم. دوست داشت؛ خوشش می آمد وقتی ابروهایش را نوازش می کردم خوابش میبرد. دست کشیدم داخل موهایش همان موهای که تازه کاشته بود؛ همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی میکرد و میخندید :نکش میدونی بابت هر تار اینا ۵۰۰ هزار تومان پول دادم .یک سال هم نشد .
پلاستیک دور بدن را باز کرده بودند بازتر کردم. دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش. کفن شده بود .
از من پرسیدندکربلا و مکه که رفتید لباس آخر خریدید؟؟؟
گفتم اتفاقاً من چند بار گفتم ولی قبول نکرد. میگفت من که شهید میشم، شهیدم که نه غسل داره نه کفن.
ناراحت بودم که چرا با لباس رزم دفنش نکردند میخواستم بدنش را خوب ببینم سالم سالم بود فقط بالای گوش یک تیر خورده بود. وقتش رسیده بود همه کارهایی را که دوست داشت انجام دادم.همان وصیت هایی که هنگام بازیهای ما میگفت. راحت کنارش نشستم. امیرحسین را نشانم روی سینهاش درست همانطور که خودش میخواست
ادامه دارد...
#قصه_دلبری
#قسمت_نود_و_سوم
بچه دست انداخت به ریش های بلندش .یا زینب چیزی جز زیبایی نمیبینم .
گفته بود اگه جنازه ای بود و من رو دیدی اول از همه بگو نوش جونت. بلند بلند می گفتم نوش جونت نوش جونت.
می بوسیدمش می بوسیدمش می بوسیدمش. این ساعت را فقط بوسیدمش بهش میگفتم بی بی زینب هم بدن امام را وقتی از میان نیز ها پیدا کرد در اولین لحظه بوسیدش. سلام من به ارباب برسون .
به شانههایش دست کشیدم. شانه های همیشه گرمش ،سرده سرد شده بود.
چشمش باز شد حاج آقا فکر کرد دستم خورده یا وقت بوسیدن و دُلا راست شدن باز شده. آنقدر غرق بوسیدنش بودم که متوجه چشم باز کردنش نشدم. حاج آقا دست کشید روی چشمش اما کامل بسته نشد. آمدند که تابوت را ببرند داخل حسینیه .نمیتوانستم دل بکنم. بعد از ۹۹ روز دوری این نیم ساعت که چیزی نبود. باز دوباره گفتند که باید فریز بشه داشتم دیوانه میشدم.هی میگفتن فریز فریز فریز فریز.
بلند شدن از بالای سر شهید قوت زانو می خواست که نداشتم .حریف نشدم تابوت را بردن داخل حسینیه که رفقا وحاج خانم با او وداع کنند .زیر لب گفتم یا زینب باز خدا رو شکر که جنازه رو میبرن من رو نه. بعد از معراج تا خاکسپاری فقط تابوتش را دیدم.موقع تشییع خیلی سریع حرکت میکردند.پشت تابوتش که حرکت میکردم میگفتم:ای کاروان آهسته ران آرام جانم میرود.این تک مصراع را تکرار میکردم و نمیتونستم به پای جمعیت برسم.
ادامه دارد...
@MohammadHossein_MohammadKhani
❌کپی و نشر ممنوع❌