eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.4هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
|•بسم‌ الݪـــــہ♥️ به‌یــآدآنڪه‌باید‌بیــاید :)🌿🌼
•\🌿🌸\• سلام ‌آقا جانـ ♥️ حال‌دلامون‌روبه‌راه‌نیست‌میشه‌بیای:) السلام علیڪ یا بقیہ الله🕊 ✨ 💕🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرْ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِیلٰا﴾ 🥀🌿↓ °•https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بـــــہ وقـــــٺ حـدیثـــــ ࢪوزانـــــھ...🔮
نبـــــے رحمټ ﷺ خداوند جوانی را دوست دارد که جوانۍِ خود را در طاعت خدا به سر کند●○ 🍀 https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📿 شيطان از كسے كه نمازش را اول وقت مےخواند و بر آن مراقبت مي‌كند، هميشه ترسان است. 🌱
「•.🌿 . ڪتاب"قصه دلبرے" ❤️|° زندگے شهید محمد حسین محمد خوانے به روایت:همسر شهید 🖊به قلم:محمد علے جعفرے 🥀 🖤 •.🕸⇝https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
8.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•°🍃🌸 🎥 السلام علیک یا اباعبدالله😔❤️ 🇮🇷🍃ـــــــــــــــــــــــــــــــــ ﴿وَ مِنْهُمْ مَنْ یَنْتَظِرْ وَ مٰا بَدَّلُوا تَبْدِیلٰا﴾ ✨ ♥️🌿↓ °•|https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
دستش تیر خورده بود عمار ( شهید محمدحسین محمدخانی) گفت خدا رو شکر بالاخره یه بهونه جور شد ؛ قدیر رو بفرستیم مرخصی فردای همون روز دیدیم برگشت جبهه از بیمارستان حلب گفتیم چی شد پس ؟ گفت هیچی ، ردیف شد برگشتم گفتیم قدیر بازی ات گرفته ؟ برو مرد حسابی این دست تیر نزدیک خورده ، شوخی بردار نیست هر روز به یه بهونه ای میموند و برنمیگشت دستش چرک کرده بود ، بازم بر نمیگشت بالاخره بعد از کلی وقت راضی اش کردیم که برگرده روز آخر عمار بهش گفت قدیر دیدی برگشتی و شهید نشدی 😄 غم وجودش رو گرفت همون موقع صدای بیسیم اومد : قدیر قدیر علی (علی = شهید روح الله قربانی) قدیر وایسا دارم میام دنبالت بریم عقب یه دوش بگیریم امشب گودبای پارتی داریم بعد پشت بیسیم تک تک مون رو دعوت کرد و گفت امشب شام دور همیم برا گودبای پارتی داش قدیر علی اومد و قدیر رو سوار کرد و رفت منم جلوتر از اونها ، رفتم همونجا که قرار بود بریم یکی از بچه ها رو دیدم و شروع کردیم قدم زدن و صحبت کردن ، وسط همین صحبت ها بچه ها هم رسیدن ما همینجور که صحبت میکردیم کمی فاصله گرفته بودیم قدیر و علی رسیدن صدای انفجار و آتش ماشین بچه ها بود من و عمار و میثم و بچه های دیگه ، سوختیم و سوختنشون رو تماشا کردیم ... بدون گود بای پارتی ، رفتن 🥀 @MohammadHossein_MohammadKhani