سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما میجنگید؟
گفت: «به اونها بگو ما همونهایی هستیم که صهیونیستها رو از #لبنان بیرون کردیم.
ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم.
ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله...
هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیستها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است...
بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان.. بعد از ظهر همان روز 12 نفر از تکفیریها تسلیم ما شدند. میگفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.»
(قسمت دوم)
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
حضور شهید محمدحسین محمدخانی در سوریه با عنوان مربی آموزشی شروع شد، اما چنان در بین نیروها درخشید که مورد توجه فرماندهان ارشد نظامی واقع شد و بعد از مدتی به عنوان فرمانده تیپ هجومی سیدالشهدا(ع) منصوب شد. محمدحسین را در سوریه به نام مستعار «حاج عمار» میشناختند. حاج قاسم سلیمانی نگاه ویژهای به محمدحسین داشت و در یکی از دیدارهایش گفته بود: «عمار برای من مثل «همت» بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه آبان سال 94، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
شهید مدافع حرم مهندس محمدحسین محمدخانی
متولد ۶۴ بود آبان ۹۴ هم پر کشد
یعنی درست ۳۰ سال عمر با برکت
سه سال بود که تو عراق و سوریه به دفاع از حریم حرم اهل بیت پیامبر (ص) مشغول بود.
اسم مستعارش تو سوریه " عمار " بود و همه "حاج عمار" صداش میکردن
شجاع و نترس بود و محبوب دلها
وقتی ازش میپرسیدیم تو سوریه چکار میکنی؟ میگفت: سربازی.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
شجاعت و دلاوری محمدخانی باعث شده بود که همواره او را در خط مقدم ببینند. دل بیباک و سر نترس محمدحسین در بین نیروهایش مشهور بود. در عین فرماندهی و هوش نظامی، همیشه در میانه میدان بود. تا اینکه نیمه آبان سال ۹۴، آرزوی دیرینهاش تحقق یافت و در حومه شهر حلب به خون سرخ خویش آغشته گشت و خود را به قافله شهدا رسانید.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
حضور در کنار پدری رزمنده و ایثارگر باعث شده بود تا شهید محمدخانی به خوبی با مضمون جهاد و ایثار آشنایی داشته باشد. کارگر با اشاره به این موضوع میگوید: «وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم تعجب نکردم. او همیشه آرزوی شهادت داشت.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
مسئول بسیج دانشآموزی مسجد صاحبالزمان(عج) درباره آخرین خاطرهای که از شهید دارد میگوید: «مدتها بود که محمدحسین را ندیده بودم. ایام فاطمیه بود که برای دیدن دوستانش به مسجد آمده بود. با من تماس گرفت و گفت حاجی من در مسجد هستم و میخواهم ببینمت. گفتم کمی دیر میرسم. در پاسخم گفت حاجی برایم دعا کن که شهید شوم. وقتی خبر شهادت محمدحسین را شنیدم آن جمله آخرش در ذهنم تداعی شد که چقدر محمدحسین عاشق شهادت بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
مسئول بسیج دانشآموزی مسجدصاحبالزمان(عج) به خاطرهای که از شهید دارد اشاره میکند و میگوید: «تابستان آن سال بهعنوان برنامه اختتامیه فعالیت بسیج دانشآموزی بچهها را برای اردو به بهشت زهرا بردیم. محمدحسین برخلاف بقیه دوستانش با محیط بهشت زهرا(س) و قطعه شهدا به خوبی آشنا بود. وقتی بر مزار شهدا حاضر میشدیم محمدحسین زندگینامه آن شهید را برایمان تعریف میکرد. این کودک ۱۲ساله برخلاف بسیاری از افراد به خوبی با شهدا آشنا بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
همسر محمدحسین از همسرش می گوید:
بهش گفتم: راضی ام شهید شوی ولی الان نه؛ توی پیری.
محمدحسین گفت: “لذتی که علی اکبر امام حسین برد، حبیب نبرد.”
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
پیکر پاک محمدحسین محمدخانی پس از چند روز به تهران بازگشت و با حضور پر شور و با شکوه دوستان و رفقای دور و نزدیکش در بهشت زهرا(س) و در جوار مزار عموی شهیدش به خاک سپرده شد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
محمدحسین محمدخانی سال 1389 بالاخره به آرزویش یعنی پوشیدن لباس سبز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی رسید. مدتی نگذشته بود كه بحران سوریه آغاز شد. پاسدار محمدخانی كه دوره های مختلف را با موفقیت سپری كرده بود، با اوج گرفتن جنگ در سوریه و عراق و ضرورت حضور مستشاران نظامی ایرانی برای تشكیل بسیج مردمی این دو كشور و دفاع از حرم اهل بیت، او داوطلبانه عازم جبهه ها شد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
هر چند دفاع را فقط در جنگ و اسلحه نمی دید، او سال های متمادی در اردوهای جهادی در مناطقی همچون بشاگرد، جور دیگری دفاع را در خدمت به مردم محروم آنجا تجربه و تمرین کرده بود. مرد عمل بود و شجاع. مرید امام حسین (ع) بود و به قول مادرش اصلا مدافع حرم به دنیا آمده بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
محمدحسین چند ماهه بود که عمویش، «ولیالله محمدخانی» و سه ساله بود که شوهر خاله اش ، «سردار ساعتیان» به شهادت رسیدند. به همین خاطر حال و هوای خانه محمدخانی از همان سالها با جنگ و جهاد و شهادت آمیخته بود.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3
کنکور، محمدخانی را به دانشگاه آزاد اسلامی یزد فرستاد. او کاردانیاش را در رشته عمران در این دانشگاه گرفت. در ترم دوم، خانه کوچکی در یزد اجاره کرد. خانهای که به خاطر عشق او به سیدالشهدا(ع) تبدیل به حسینیه شد و با پرچم و کتیبههای «یا حسین(ع)» و «یا اباالفضل»، محلی برای برپایی هیئت شد. بعد از مدتی محمدحسین با چند تن از دوستان دانشجوی خود هیئت «علمدار حسین(ع)» را پایهگذاری کردند که برنامههایش در خانه خودش برگزار میشد.
#شهید_محمدحسین_محمدخانے
#خادم_إنشاءاللهعلیاکبرِسیدعلی 🌷
https://eitaa.com/joinchat/4012245048C42ddbe23a3