eitaa logo
『شھید محـمدحسین محمدخآنے』
1.5هزار دنبال‌کننده
6.7هزار عکس
2.8هزار ویدیو
41 فایل
شهید محمدحسین محمدخانے [حاج عمار] ولادت ۱۳۶۴/۴/۹ ټـهران شهادت ۱۳۹۴/۸/۱۶ حلب سوریہ🕊 با حضور مادر‌بزرگـوار شهیــد🌹 خادم تبادل⇦ @shahid_Mohammad_khani_tab خادم کانال ⇦ @Sh_MohammadKhani کانال متحدمون در روبیکا⇦ https://rubika.ir/molazeman_haram313
مشاهده در ایتا
دانلود
جوابش مثبت بود.میدانستم چقدر منتظر هست.مأموریت بود. زنگ که بهش گفتم ذوق کرد،میخندید.وسط صحبت قطع شد.فکر کردم آنتن رفته یا شارژ گوشیش مشکل پیدا کرده.دوقاره زنگ زد و گفت قطع کردم برم نماز شکر بخونم.اینقدر شادُشنگول شده بود که نصف حرف هایم را نشنید. انتظارش را می‌کشید.در مأموریت های عراق و سوریه لباس نوزادی خریده بود و در حرم متبرک کرده بود به ضریح.در زندگی مراقبم بود ولی در دوران بارداری بیشتر.از نه ماه پنج ماهش را نبود و همه آن دوران را خوابیده بودم.دست به سیاه و سفید نمیزدم.از بارداری قبل ترسیده بودم. خیلی لواشک و قره‌قروت دوست داشتم.تا اسمش می‌آمد هوس میکردم، آب در دهنم جمع میشد.پدر و مادرم می‌گفتند نخور فشارت می‌افته.محمد حسین برایم می‌خرید.در اتاق صدایم می‌زد بیا باهات کار دارم.لواشک و قره‌قروت ها را بهم میداد و می‌گفت زنه ما رو باش.باید مثل معتادا بهش جنس برسونیم.نمیتونستم زیاد در هیأت ها شرکت کنم.وقتی میدید مراعات میکنم،خوشحال میشد و برایم غذای تبرکی میآورد.برای خواندن خیلی از دعا ها و چله ها کمکم میکرد.پا به پایم می آمد که دوتایی بخوانیم.خیلی تربت به خوردم میداد.بخصوص قبل از سونوگرافی ها و آزمایش ها.خودش آورده بود و می‌گفت اصله اصله. ادامه دارد...