فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدمة الامام الحسین ع شرف لنا في الدنیا و الاخره🖤
ماجور ملاتي ربي یحفطك
#محمد_الجنامي
58.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه «راح عباس» با ترجمه کامل🔺
الـرادود : محمـد الجنامـی
الشاعـر : مصطفی العیساوي
مترجم : عباس رزیجی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
#محمد_الجنامـے
#ترجمه_راحعباس
┄┅┄┅💔┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
«راح عباس»
الـرادود : محمـد الجنامـی
الشاعـر : مصطفی العیساوي
مترجم: عباس رزیجی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
(حسین را تصور کن
وقتی نزد ابالفضل آمد
و چشم او را زخمی و از بین رفته دید
و دستانش را قطع شده دید
وقتی از کنار ابالفضل بلند شد قامتی خمیده داشت
حسین نمیتوانست گام بردارد
حسین را تصور کن)
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
ابغربه...اسمع الشمات صاحت
در غربت، شماتتکنندگان را شنیدم فریاد زدند
حسین دمعة عينه طاحت
اشک حسین جاری شد
و ضحكوا اگبالي
و در مقابل من شروع به تمسخر و خندیدن کردند
ابغربه...من تشوف انسان طايح
در غربت، چون انسانی را ببینی بر زمین افتاده باشد
هاذ اخو من عنده رايح
یعنی این برادری از دست داده
وظهره ظل خالي
و پشتش خالی مانده
اركض وره الصوت لمن اجاني
دنبال صدا میگردم وقتی آن را شنیدم
و ما ادري لا وين گلبي خذاني
و نمیدانم دلم مرا به کجا برد
يعيوني لثنين فگدك عماني
ای که تو چشمانم هستی، از دست دادنت مرا نابینا کرد
و عميه عيني
و چشم من کور شد
بين المخيم و النهر صوت
در میان خیمهگاه و فرات، صدایی به گوش میرسد
ادركني خويه گبل لا موت
میگوید ای برادر قبل از اینکه جان بسپارم به فریادم برس
و گلبي يگلي راح عباس
و قلبم به من میگوید عباس از دست رفت
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
روحي...یابعد روحي گلتلک
جانم، ای تو جان منی به تو گفتم:
محني ظهري من وصلتك
با کمری خمیده نزدیک تو شدم
وكاض خاصرتي
و دست بر پهلو بودم
روحي...عالنهر نايم ياروحي
ای جان من در کنار فرات خوابیدهای
فزز الميتين نوحي
نالههایم مردگان را بیدار کرد
عاتبت وكتي
روزگار را ملامت کردم
ماينحمل صار حچی الشماته
حرف شماتتکنندگان غیر قابل تحمل شد
امدنگ یگولون ساعة مماته
میگویند در لحظه اجلش سرش رو به پایین بود
من چان اخو چان طوله شحلاته
وقتی برادرش در دنیا بود، قامتی زیبا داشت
يابوفاضل
یا ابولفضل
يسمعوني كلمه تاخذ الحيل
کلمهای به من گفت که توان آدم را میگیرد
ياهو الحرمكم لو يجي الليل
چون شب فرا رسد، چه کسی حرم شما را حمایت میکند؟
اشلون ابخيمكم راح عباس
خیمههایتان را چاره چه سازید؟ عباس از دنیا رفت
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
خويه...كلمه تلچم كلشي بيه
برادر، این کلمه همه چیز مرا دردمند میسازد
راح عباس من ادیه
عباس از دست ما رفت
وراحت النخوه
و غیرت و مردانگی را با خود برد
خويه...آخر حچایه گلتها
برادر، آخرین کلامی که گفتم بود
عالنهر طاحت شفتها كلمة الخوه
دیدم که در کنار فرات کلمه برادر افتاد
يومك ياعباس مو هذه يومه
ای عباس امروز روز مرگ تو نبود
گلبي ابنعي صاح اسمع همومه
قلب من با ناله و زاری فریاد زد، غمهایش را بشنو
نام الاخو نام مو خوش نومه
برادرم به خواب رفت، اما به خواب تلخ و ناگواری فرو رفت
ولا وكتها
و وقت آن نبود
غمضت عينك و انه احاچیک
در حال صحبت کردن با تو، چشمانت را بستی
يم الشريعه اشلون اخليك
چگونه تو را کنار علقمه رها کنم؟
واشلون اگلهم راح عباس
و چگونه به آنها بگویم عباس از دنیا رفت
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
#ترجمه_راحعباس
┄┄┅┄┅💔┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
زينب...اشلون لو لاگتني زينب
چه کنم اگر زینب با من رو در رو شد؟
و گلبي گبل الراس شيب
و قلبم قبل از موی سرم پیر شد
و انهدم حيلي
توانم از بین رفت
زينب...ابكربله حيرتنه حيره
ای زینب در کربلا گرفتار حیرت بزرگی شدیم
راح اخونه الكله غيره
برادر با غیرت ما از دنیا رفت
گومي تچيلي
بیا تکیهگاهم باش
رديت مكسور وحدي الخيمكم
تنها با کمری شکسته به خیمهگاهتان بازگشتم
خويه ابچي وياي راح الكفلكم
خواهر جان با من گریه کن، سرپرست شما از دنیا رفت
خجلان عطشان طاح ويگلكم
شرمنده و تشنهلب نقش بر زمین شد
سامحوني
و به شما میگوید مرا ببخشید
اتوسلت بيك وگتلك اهواي
به تو توسل کردم و بسیار گفتم
اليعطش اخو مايرتوي ابماي
کسی که تشنه برادر شود، با آب سیر نمیشود
والماي يگلي راح عباس
و آب به من گفت، عباس از دنیا رفت
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
طايح...چفك البيه حيلي ينشد
دست تو که کمر و عزم خود را با آن میبندم قطع شده و بر زمین افتاده
وللخيم مايظل احد ومايظل زلمه
و نگهبان و مردی در خیمهها باقی نمیماند
طايح...وطاح اخوك حسين تسمع
بر زمین افتادهای و کمی بعد میشنوی میگویند برادرت حسین نقش بر زمین شد
و فوگه ذباحه تربع
و قاتلش بر سینهاش زانو زد
وانته مو يمه
و تو در کنارش نیستی
عباس ماطيح لو انت حاضر
ای عباس، من نقش بر زمین نمیشوم اگر تو کنارم حاضر باشی
ماتسحگ اضلوع صدر الحوافر
و سم اسبها بر استخوانهای سینهام پای نمیگذارند
ولا زينب اتروح مسبيه باچر
و فردا زینب به اسارت نمیرود
ابلا اخوها
بدون برادرش
من رحت كلشي راح وياك
چون تو رفتی، دیگر همه چیز با تو خواهد رفت
طاحت خيامي ابطيحة الواكد
با پایین آمدن پرچمت، خیمههای من نقش بر زمین شدند
وصوت اليتامه راح عباس
و یتیمان یکصدا فریاد میزنند عباس از دنیا رفت
طاحت دمعتی و ضحکت الناس
اشک من جاری شد و مردم با شماتت خندیدند
و حچي الشماته شیب الراس
حرف شماتتکنندگان موی سرم را سپید کرد
گالولي منک راح عباس
به من گفتند عباس را از دست دادی
💔🥀💔🥀💔🥀💔
#ترجمه_راحعباس
┄┄┅┄┅💔┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
88.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺نوحه «راح ابوفاضل» با ترجمه کامل🔺
الـرادود : محمـد الجنامـی
الشاعـر : کرار حسین الکربلائی
مترجم : عباس رزیجی
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
#محمد_الجنامـے
#ترجمه_راحابوفاضل
┄┅┄┅🏴┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
«راح ابوفاضل»
الـرادود : محمـد الجنامـی
الشاعـر : كرار حسين الكربلائي
مترجم: عباس رزیجی
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
يزينب .. تلكيني .. اسنديني
ای زینب به استقبالم بیا .. تکیهگاهم باش
كبل لا اطيح كدام الحرم يختي
قبل از اینکه در مقابل چشم حرم بر زمین بیفتم، ای خواهرم
تراني .. حرت بامري .. انكسر ظهري
بدان که من حیران ماندم .. کمرم شکست
انتهه كل الحجي و النوح سالفتي
تمام سخن به پایان رسید و حکایت من فقط ناله و زاری شد
اخوي و راح .. بعد لا تنتظر كليلها سكينه
برادرم را از دست دادیم .. به سکینه بگو دیگر منتظر نماند
اخوي و راح .. الكبل شايلني بعيونه انطفت عينه
برادرم را از دست دادیم .. او که مرا در درون چشمانم جای داده بود، چشم او از بین رفت
اخوي و راح .. سوه نبجي اعله اخونه الغالي خلينه
برادرم را از دست دادیم .. بیا همراه هم در عزای برادر عزیزمان گریه و زاری کنیم
خليني ابجي و خل يسمعون
بگذار گریه کنم و صدای گریههایم را بشنوند
اعمن عله العباس يعيون
ای چشمانم برای عباس کور شوید
خليني اترس كربله اصياح
بگذار کربلا از نوای من پر گردد
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
سمعته .. يحشمني .. اخي ادركني
صدای او را شنیدم مرا نداد میدهد .. میگفت: ای برادر به فریادم برس
و صحت يا بعد اخوك و يا بعد حيله
و من فریاد زدم ای جان برادرت، ای تمام توان برادرت حسین
رحتله .. حرت شحجي .. وكعدت ابجي
سوی او رفتم، حیران ماندم چه بگویم .. و شروع به گریه نمودم
اهوا الفاكد عيونه ابيش يبجيله
کسی که چشمانش را از دست داده، چگونه برای او گریه کند؟
ابوفاضل .. كبل متعود ابجيتي تلكاني
ابوالفضل .. قبل از این عادت داشت به استقبال من بیاید
ابوفاضل .. يكلي اشلون اشبكك ماهي ذرعاني
ابوالفضل .. به من میگوید چگونه تو را در آغوش بگیرم؟ دستانم قطع شده است
ابوفاضل .. شبكته و كمنه واحد يبجي عالثاني
ابوالفضل .. او را در آغوش گرفتم و برای همدیگر شروع به گریه کردیم
اتشابكنه مثل مشابك الماي
همانند وصال دو رود، همدیگر را در آغوش گرفتیم
و اتوسلتله يكوم وياي
و از او تمنا کردم که برخیزد و همراه من بیاید
افراك الاخو للاخو ذباح
جدایی از برادر برای برادر کشنده است
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
يخيتي .. الاخو الغالي .. بجه اكبالي
ای خواهرم، برادر عزیز ما در کنار من گریه کرد
كلتله شيوجعك كال انته و خيامي
به او گفتم چه چیزی تو را آزار میدهد؟ گفت: درد من تو و خیمهگاه من است
اريدك .. تسلملي .. اعله كل اهلي
از تو میخواهم، سلام مرا به تمام حرم برسانی
و تكلهم ما تروه و انذبح ضامي
و به ایشان بگویی عباس لب به آب نزد و تشنهلب گلویش بریده شد
يحنيته .. حنين و يدري شمسوي العطش بينه
چه دل پر مهری دارد .. مهربان است و میداند تشنگی با ما چه کرده است
يحنيته .. لكيته يترس الجود بدمع عينه
چه دل پر مهری دارد .. او را در حال پر کردن مشک از آب دیدگانش یافتم
يحنيته .. زحمه يكول منطي احجايه لسكينه
چه دل پر مهری دارد .. میگوید شرمندهام! من به سکینه قول دادهام
ابشيباتي ضم ادموعه تذكار
اشکهای خود را بر محاسن من به یادگار گذاشت
اكعد صحت يضلوعي الكصار
فریاد زدم برخیز ای استخوانهای کوتاه سینهام
بصدري عساهن ذني الرماح
این نیزههای فرو رفته در بدنت، در بدن من باد
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
#ترجمه_راحابوفاضل
┄┄┅┄┅🏴┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
اخيي .. ابوالنخوه .. والمروه
برادر من! وفادارِ بامروت
اخذ حيلي و هدم بيتي بخبر موته
خبر شهادت او توان مرا گرفت و خانهام را ویران ساخت
فكدته .. و حنه ضلعي .. ونزل دمعي
او را از دست دادم .. کمرم خم شد و اشکم جاری شد
احس الدنيه سكته من خفت صوته
وقتی صدای او قطع شد احساس کردم جهان در سکوت فرو رفت
عمت عيني .. اخوي الغالي راح و بعد ماشوفه
چشم من کور باد .. برادر عزیزم رفت و دیگر او را نخواهم دید
عمت عيتي .. بدي ذني شلت يا زينب جفوفه
چشم من کور باد .. ای زینب با این دو دستم، دستان قطع شدهاش را بلند کردم
عمت عيني .. لون بيدي متت يمه ولا اعوفه
چشم من کور باد .. اگر دست من بود کنارش جان میدادم و او را ترک نمیکردم
ابنياتي عد عمهن عزيزات
دخترانم نزد عمویشان بسیار عزیز هستند
يمكن يموتن لو درن مات
ممکن است جان دهند اگر بدانند عمویشان از دنیا رفته است
مالومه كلبي لو بجه وناح
دلم را ملامت نمیکنم اگر گریه و زاری کند
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
وداعا .. يبت امي .. انهدر دمي
خداحافظ .. ای خواهرم .. خونم ریخته شد
عقب عباس يا زينب يذبحوني
ای زینب بعد از عباس سر مرا از تن جدا میکنند
خيمنه .. يحركوها .. يسلبوها
و خیمههای ما را به آتش خواهند کشید .. آنها را غارت خواهند کرد
تجوني و درب للخياله تلكوني
و سمت من میآیید و تنم را مسیر حرکت اسبها خواهید یافت
تشوفيني .. اخوج خيول عشره اتكسر اعظامه
مرا خواهی دید که .. ده اسب استخوانهای پیکر برادرت را میشکنند
تشوفيني .. يسلبون القميص و حتى العمامه
مرا خواهی دید که .. پیراهن و حتی عمامهام را نیز غارت میکنند
تشوفيني .. ابو راسه ابرمح يبجي عله ايتامه
مرا خواهی دید که .. پدری که سر بریدهاش از بالای نیزه برای یتیمانش گریه میکند
الما عنده اخو بالطف يذبحوه
کسی که برادرش را از دست داده، در کربلا کشته خواهد شد
و ضعن الفكد عباس يسبوه
و قافلهای که عباس را از دست داد، به اسارت میبرند
الذبحوا اهلها اشلون ترتاح
بانویی که اهل و خانوادهاش را شهید کردند، چگونه آرام گیرد؟
اباب الخيام اتخوصر و صاح
در آستانهی خیمهگاه دست بر پهلو گذاشت و ندا داد:
زينب اخيج عالنهر طاح
ای زینب برادر عزیزت در کنار فرات نقش بر زمین شد
راح ابوفاضل والعلم راح
ابالفضل از دست ما رفت و پرچم نقش بر زمین شد
🏴🔹🏴🔹🏴🔹🏴
#ترجمه_راحابوفاضل
┄┄┅┄┅🏴┄┅┄┅┄
♡الرادود الحسینی محمد الجنامی♡
@Mohammadaljanami
كُل ما في ليلة السابع من مُحرّم
مختلف جدًّا حزن هذه الليلة
مختلف صوت الناعی مختلف
البكاء فيها لا يضاهي بكاء أيّام،
السنة بأجمعها ليلة تصدح فيها
الأصوات بنداء يا أبا الفضل من
قلوبٍ مُتعبة مُشتاقة، ليلة مُختلفة
ليلة بِلا ضوء ليلة بلا قمر💔.
#ابا_الفضل_العباس
#محمدالجنّامي
السّـلامُ عَلَیـك یَـا قَطیـعَ الکَفّیـن🥀
#ابا_الفضل_العباس
#محمدالجنّامي