10.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خنداندنهای حاج محسن قرائتی (قراءتی)
1_6751631429.pdf
3.11M
📚 سیری در سیره نبوی
✏️ نویسنده: شهید مرتضی مطهری
🇮🇷 ناشر: صدرا
⏳تاریخ نشر: نامشخص
📄 تعداد صفحات: ۲۶۹
📣 زبان: فارسی
#️⃣ #پیامبر_اسلام #پیامبر_اکرم #سیری_در_سیره_نبوی #شهید_مطهری #تسنیم #کتابخانه_مجازی #کتابخانه_دیجیتال
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
برای دیدن کتابهای بیشتر و دانلود رایگان 👈 عضو شوید
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عليكم
#معرفی_کتاب
یکی از کتب مفید، کتاب «شرح حديث جنود عقل و جهل» امام خمینی است. تصویر صفحههایی از این کتاب رو خواهید دید. 👇
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
گاهی معلومات قبلیمون برای یادگیری جدید کمککار ما هستن و گاهی مانع. همانندپنداری هم گاهی مانع فکر میشن. مثلا جملهی «حسود هرگز نیاسود» مانع فهم معنای «الحسود لا يسود» میشه و جملهی اول، ترجمهی جمله دوم پنداشته میشه. در حالی که ترجمه جملهی دوم اینه: «حسود سیادت (و آقایی) نمیبینه».
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
11.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دفاع از حرم یعنی؛ قرار جنگ اگر باشد
زمین کار زار ما تلآویو است، تهران نه
یکی دیگر از اعضای محترم فرستادن. از ایشون هم سپاسگزارم.
#فرق_کلمات
تفاوت تعليم و تدريس
تعليم غير از تدريس است. و تعليمِ يك شي ء از تعلّم و يادگيري آن جدا نيست. تعبير به (عَلَّم) در جايي است كه حقيقت علم در جان متعلّم بنشيند، بر خلاف تدريس كه با جهل و عدم توجّه مخاطب نيز قابل جمع است؛ يعني گاهي مؤثّر است و اثرش يادگيري است و گاهي هم اثري نمي بخشد. آنچه در جوامع علمي بشر رايج است تدريس است، نه تعليم. پس ممكن است فراگيري را در پي داشته باشد و محتمل است نداشته باشد؛ در حالي كه آنچه خداي سبحان نسبت به انبيا داشته و در آيهي محل بحث آن را دربارهي آدم (عليه السلام) مطرح مي كند تعليم است كه هيچ گونه سهو و نسيان و جهلي در آن راه ندارد. در نتيجه تعليم همهي اسماء به آن حضرت از فراگيري و عالم شدن آن بزرگوار به همهي اسماء، جدا نيست.
تسنيم، جلد 3 ، صفحه 166
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402
#روزنامه_کیهان
🔹 سه شنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۲
🔻نشانی ما در پیامرسانهای سروش، آیگپ، ایتا
@kayhannewspaper
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عليكم
شگرد تبليغاتي، رواني
ذكر نمونه اي از شگردهاي معاويه براي اخراج علي(عليه السلام) از صحنهي سياست، كه نشانهي دغل بازي او و اطرافيانش در صحنه گرداني ميدان سياست بود، بي تناسب نيست. و آن عبارت است از نامه هاي شيطنت آميزي كه معاويه براي حضرت علي(عليه السلام) نوشته و او را به اسلام و قرآن دعوت كرده، و از عظمت قرآن و شهدا و درجات شهدا سخن گفته است. حضرت علي(عليه السلام) در پاسخ يكي از اين نامه ها مي فرمايد: نامه ات به من رسيد؛ تو از خدا، پيغمبر، قرآن، سعادت، شهادت و درجات شهدا سخن گفته اي. روزگار چه عجايبي دارد كه تو مي خواهي از نعمت هاي خدا، كه به ما ارزاني داشته، باخبرمان كني. اين حرف ها به تو نرسيده و به تو ربطي ندارد. تو هرگز در اين زمينه سهمي نداري. در بخشي ديگر فرمود: مَثَل تو مَثَل كسي است كه(زيره به كرمان مي برد و) خرما به هَجَر[1]
، مَثَل كسي كه به استادش پيشنهاد مسابقهي تيراندازي مي دهد، در حالي كه تيراندازي را از استادخود ياد گرفته است. تو ذره اي شمّ سياسي نداري، تو چه مي داني كه چه كسي فاضل است و چه كسي مفضول؟ چه كسي سياستمدار است و چه كسي مورد سياست؟ اصلا اسيران آزادشده و اسيرزادگان آزاد شده[2]
را به اين حرفها چه كار؟
===========
[1]ـ «هَجَر» منطقه اي است در بحرين كه خرما صادر مي كند و رشيدهجري،كه از اصحاب خاص اميرالمؤمنين(عليه السلام) بود، اهل آنجاست.
[2]ـ بعد از فتح مكه، رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در حالي كه بر در كعبه ايستاده و دو دست خود را به دو طرف چهار چوب در گرفته بود، خطاب به جمع مردم مكه فرمود: چه مي گوييد؟ و چه گماني داريد؟ مردم مكه در حالي كه خيال مي كردند شمشير هرگز از سرشان برداشته نمي شود گفتند: البته شما برادر بزرگ و بزرگوار ما هستيد، هرچند كه ما گمان و ظن بدي داريم ولي جز خير دربارهي تو نمي گوييم. پيامبر(صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: من به شما همان را مي گويم كه برادرم يوسف گفت لاتَثْريب عليكُم اليَوْم يغفر اللهُ لكم وَهو أرحَم الراحمينَ(يوسف،92)؛ سرزنشي بر شما نيست. خدايتان بيامرزد كه او ارحم الراحمين است. آن گاه مطالبي بيان كرد و در پايان فرمود: برويد كه همه تان آزاديد. مردم مكه كه به خاطر كينهي ديرينهي خود نسبت به اسلام ومسلمين و ايذا و آزارهايي كه روا داشته بودند، گويا گَرد مرگ و نااميدي بر سر و رويشان پاشيده شده بود، با شنيدن اين جمله زندگي دوباره اي يافتند، خود را مديون اسلام و مسلمين دانسته، فوج فوج به صف مسلمانان پيوستند. دليل گرايش عمومي آنان به اسلام اين بود كه مي دانستند پيامبر اكرم(صلي الله عليه و آله و سلم) حق دارد همهي آنها را ازدم تيغ بگذارند، يا آنها را اسير كند يا از آنها جزيه بگيرد و قدرت اين كار را هم داشت ولي عفو كرد. اين جريان سبب شد كه مردم مكه را طُلَقاء، يعني آزاد شده ها و فرزندانشان را ابناء الطلَقاء، يعني فرزندان آزاد شده ها بنامند. (بحار، ج21، ص106و132) ابوسفيان و فرزندش معاويه جزو همان كسان بودند و اميرالمؤمنين(عليه السلام) اشاره به همان واقعه دارد. زينب كبري(سلام الله عليهما) كه در مجلس شام خطاب به يزيد گفت: «أمِنَ العدل يا ابن الطُلَقاء تخديرك حرائرك وامائك وسوقك بنات رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) سبايا؟»؛ اي پسر اسيران آزادشده! آيا اين عدالت است كه زنها و كنيزانت در پشت پرده مستور باشند اما دختران رسول خدا(صلي الله عليه و آله و سلم) در لباس اسارت ...؟ (بحار، ج45، ص134و158) اشاره به همين حادثه دارد.
هر چند صحيح نيست كه كسي نفس خود را تزكيه و تمجيد كند و فضايل خود و خاندان خود را براي ديگران بازگويد ولي علي(عليه السلام) گوشه اي از فضايل و كمالات خاندان خود را همراه با بخشي از رذايل و نقايص خاندان اموي ذكر كرد تا هم معاويه بفهمد كه با چه كسي طرف است و خود و خاندانش در چه موقعيت پستي هستند و هم تاريخ بفهمد كه علي(عليه السلام) كه بود و بر سرش چه آمد و چه كساني با او طرف بوده اند. لذافرمود: اي معاويه بسياري از مهاجر و انصار در جنگ به شهادت رسيدند و ازفضايل بسياري نيز برخوردار هستند، ليكن وقتي شهيد ما(حمزه) جان خودراتقديم جانان كرد، لقب «سيدالشهداء» گرفت و رسول الله(صلي الله عليه و آله و سلم) در نماز بر اوبه جاي پنج تكبير، هفتاد تكبير گفت. خيلي ها دو دست خود را در جنگ داده اند امّا وقتي برادر من(جعفر) دو دست خود را در جنگ داد به عنوان «الطيّار فى الجنّة» و «ذوالجناحين» ملقّب شد.
معاويه! از اين حرف ها دست بردار كه مثال تو مثال كسي است كه تيرش به خطا رفته باشد. ما دست پروردهي پروردگارمان هستيم و مردم دست پروردهي ما. اي معاويه! اعضاي خانوادهي خودت را با افراد خانوادهي ما مقايسه مكن «مِنّا النّبىُّ ومِنكُم المُكذِّب[1]
، ومنّا أسدُالله[2]
https://eitaa.com/Mohammadrezakaramati1402