eitaa logo
مُحکمات
10.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
287 ویدیو
69 فایل
📡بزرگترین پایگاه مردمی و تخصصی تولید محتوای مهدوی در کشور 👌نشر و تبلیغ معارف مهدوی(عج)را بر خود واجب بدانیم 🔖روابط عمومی: @mohkamat_313🔹 🔹گروه مهدی یاوران محکمات(همفکری و اطلاع رسانیها... پرسش و پاسخ) https://eitaa.com/joinchat/3644784665Ce272eb590f
مشاهده در ایتا
دانلود
📝کتاب کمی عادلانه تر مروری است بر زندگی نامه و خاطرات شهید ترور «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» ✨دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد، آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد کوچه خلوت بود و آمد و شدی به چشم نمی خورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند. نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید. خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد. پیکر بی جانش وسط جمعیت متحیر روی زمین افتاده بود. عبای ساده خاکی رنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچ پچ ها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند، بعضی دیگر خودشان را نیشگون می گرفتند و برخی هم در حال گرفتن عکس بودند. ماجرا جدی بود؛ ترور مسلحانه، روز روشن، مقابل مدرسه علمیه. کاری از دست کسی بر نمی آمد؛ شیخ مصطفی مدت ها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود. ✅موسسه مهدوی محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از  مُحکمات
📝کتاب کمی عادلانه تر مروری است بر زندگی نامه و خاطرات شهید ترور «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» ✨دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد، آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد کوچه خلوت بود و آمد و شدی به چشم نمی خورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند. نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید. خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد. پیکر بی جانش وسط جمعیت متحیر روی زمین افتاده بود. عبای ساده خاکی رنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچ پچ ها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند، بعضی دیگر خودشان را نیشگون می گرفتند و برخی هم در حال گرفتن عکس بودند. ماجرا جدی بود؛ ترور مسلحانه، روز روشن، مقابل مدرسه علمیه. کاری از دست کسی بر نمی آمد؛ شیخ مصطفی مدت ها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود. ✅موسسه مهدوی محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7
هدایت شده از  مُحکمات
📝کتاب کمی عادلانه تر مروری است بر زندگی نامه و خاطرات شهید ترور «حجت الاسلام مصطفی قاسمی» ✨دم ظهر بود که واقعه اتفاق افتاد، آفتاب گرم اردیبهشت عبایش را روی زمین پهن کرده بود. از مدرسه که بیرون آمد کوچه خلوت بود و آمد و شدی به چشم نمی خورد. آهسته به انتهای کوچه رفت تا زودتر خود را برساند. نمازگزاران مثل همیشه منتظرش بودند. هنوز چند قدمی بیشتر برنداشته بود که صدای سوت گلوله در فضا پیچید. خون تازه روی آسفالت داغ جاری شد. پیکر بی جانش وسط جمعیت متحیر روی زمین افتاده بود. عبای ساده خاکی رنگ را روی سرش کشیده بودند و صدای پچ پچ ها بلند بود. بعضی بغض کرده بودند، بعضی دیگر خودشان را نیشگون می گرفتند و برخی هم در حال گرفتن عکس بودند. ماجرا جدی بود؛ ترور مسلحانه، روز روشن، مقابل مدرسه علمیه. کاری از دست کسی بر نمی آمد؛ شیخ مصطفی مدت ها بود که دنیای زمینی را ترک گفته بود. ✅موسسه مهدوی محکمات را در ایتا دنبال نمایید👇: 🆔https://eitaa.com/joinchat/1107361815C4a965d8ac7