ببخشید این سوال فراموش کردم اقا محسن چه زمانی لباس مقدس پاسداری رو به تن کردند عکس العمل خانواده چه بود در این امر؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
ببخشید این سوال فراموش کردم اقا محسن چه زمانی لباس مقدس پاسداری رو به تن کردند عکس العمل خانواده چه
وقتی گفت میخام برم سپاه پدرم گفت میدونی که مسئولیت رفتن به سپاه خیلی زیاده و خیلی وقتا باید بری ماموریت اگه میدونی از پسش بر میای بسم الله
آقا محسن خیلی تلاش کرد که وارد سپاه بشه و خداروشکر به اون چیزی که میخاست رسید
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
از زمانی برامون بگید که شهید محسن عزیز قصد رفتن به سوریه کرد عکس العمل خانواده چی بود؟
دوبار رفتن سوریه بار اول سال ۹۴ بود که به مامانم نگفت خیلی گریه میکردیم ولی نمیذاشتیم مامانم بفهمه رفته سوریه ولی آخرش ته دلش حس میکرد هرشب کارش گریه و دعا بود وقتی برگشت و شهید نشد گفت به خاطر اینکه رضایت مادرمو به دست نیاوردم شهید نشدم
امان از دل مادران شهدا
از عهد و پیمانی که بست بین خودش و خدای خودش برای رفتن و شهید شدن بیان کنید، چطور رضایت قلبی مادر رو جلب کرد
از بار اولی که رفت سوریه و برگشت دیگه اون محسن قبلی نبود دلشو گذاشته بود تو سوریه و اومده بود تو ماه رمضون بود که مامان بابامو برد مشهد و اونجا رضایت گرفت از مامانم که بذاره بره شهادتشو از امام رضا گرفت تویه دست نوشته هاش نامه ای که به امام رضا نوشته بود هست تمام مراحل شهادتشو اونجا نوشته که چجوری شهید میشه و همه رو از امام رضا گرفت
بعنوان خواهر شهید شده بود ک شرایطی پیش بیاد و محسن بگه ک دوست داره مثل اربابش حسین ابن علی شیرینی شهادت رو بنوشد؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بعنوان خواهر شهید شده بود ک شرایطی پیش بیاد و محسن بگه ک دوست داره مثل اربابش حسین ابن علی شیرینی شه
نه هیچوقت به کسی نمیگفت حتی دست نوشته هاشو الان که شهید شده ما دیدیم کارهای خیری هم که میکرده رو به هیچکسی نمیگفت بین خودشو خدا بود
بار دوم که میخاست بره یک ساعت قبلش اومد خونه مامانم من اونجا بودم گفت من دارم میرم سوریه باورمون نمیشد زنگ زدم به خواهرام اومدن و کلی گریه کردیم هممونو بغل کرد و گفت مواظب مامان بابا باشین و هیچوقت غم دلتونو بیشتر از غم و اندوه حضرت زینب ندونید و خودتونو با خوندن قران آروم کنید
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
از بار اولی که رفت سوریه و برگشت دیگه اون محسن قبلی نبود دلشو گذاشته بود تو سوریه و اومده بود تو ماه
پس یقین داشت اينبار پر خواهد کشید نزد سالار شهیدان. و برگشتی تو کار نیست برگشتنی که سرش همچون شهدای کربلا خواهد بود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
پس یقین داشت اينبار پر خواهد کشید نزد سالار شهیدان. و برگشتی تو کار نیست برگشتنی که سرش همچون شهدای
بله حتی خوابشم دیده بود و به یکی از دوستاش گفته بود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بله حتی خوابشم دیده بود و به یکی از دوستاش گفته بود
لطفا برامون تعریف کنید
خواب دیده بود که امام حسین میاد به خوابشو میگه توهم مثل من شهید میشی ولی دردی احساس نمیکنی 😔