محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
پیامبر'ص'فرمودند؛ فاطمهسلاماللهعلیها عزیزترینمردمدرنزدمناست..!✨ 📚الامالی،شیخمفید،ص۲۵۹
دینخدازهمتاوجانگرفتهاست
زنبانگاهفاطمهعنوانگرفتهاست
زیباتریننمایشتابانروزگار
زهراستآنکهماندهدراذهانروزگار.."🌸💖
وحیات
انعکاس نامِ توست #مادر
در روح نیمه جان عآلم
•انا سائلُ الَّذی اعطَیتَ♥️•
تولدت مبــارك بهترین مادر دنیـــــــــام♡☆♡
#حضرت_مادر
#حضرت_فاطمه
#پیام_شما
سلام یه رزق شهدایی می خوام 🌿🌺
سلام علیکم خدمت شما🌱
“!🌸
شهید ذوالفقاری میگفت:
قبل حرف زدن فکر کن ببین
این حرفی که میخوای بگی
مفیده یا نه؟!
اغلب حرفای ما تهش منجر به
*گناه* میشه💔🚶🏻♂...
-شهید محمد هادی ذوالفقاری🌻••
#رزق_شهدایی
#پیام_شما
سلام ی رزق شهدایی و علوی و الهی
سلام بفرمایید🌹
🔴 بارها این جمله را می گفت:
معنی ندارد کسی بگوید من گرفتارم تا وقتی امام رضا علیه السلام هست.
#رزق_شهدایی
#شهیدمجیدپازوکی
♡☆♡
فَوَیْلٌ لِّلْمُصَلِّینَ ﴿۴﴾ الَّذِینَ هُمْ عَن صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ ﴿۵﴾ الَّذِینَ هُمْ یُرَاءُونَ ﴿۶﴾ وَیَمْنَعُونَ الْمَاعُونَ ﴿٧﴾ ماعون
پس وای بر نمازگزاران همانها که از نماز خود غافلاند آنان که ریا میکنند و مایحتاج نیازمندان را از آنان دریغ میکنند.
#رزق_الهی
♡☆♡
حق بگویید تا به حق معروف شوید،حق را به کار ببندید تا از اهل حق باشید.
#رزق_علوی
زن اگرپرنده آفریده می شد، حتما “طاووس”بود.
اگرچهار پا بود، حتما “آهو”بود.
اگرحشره بود، حتما “پروانه”بود.
او انسان آفریده شد، تا خواهر و مادر باشد و عشق…
زن چنان بزرگ است که اشرف موجودات خداست.
تا حدی که یک گل، او را راضی می کند،
و یک کلمه، او را به کشتن می دهد.
زن درکودکی درهای برکت را به روی پدرش می گشاید،
درجوانی دین شوهرش را کامل می کند،
و هنگامی که مادرمی شود، بهشت زیر پای اوست.
قدرش را بدانیم…
فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) دختر گرامی پیامبر اسلام(ص)، روز مادر و هفته گرامیداشت مقام زن را خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض می کنم. 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عالم تمام غـرق تـمـنای فاطمه سـت♥️
اصلا دلیل خلق، تماشای فاطمه ست💚
باشد به زیر سایهی مهرش تمام خلق...💛
هـر ذرهای کـه زیر قدمـهـای فاطمه 🤍
#روز_مادر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 مادربوسی به روش شهید حججی مخصوص شب و روز میلاد حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)
#روز_مادر
💠 روز مادر...
روز مادر بود، میدانستم آرمان یادش نمیرود... آمد توی خانه پیشم؛ گفت: مامان چشمات رو ببند. گفتم: چی کار داری؟
گفت: حالا شما ببند. چشم هامو بستم. آروم خم شد و شروع کرد به بوسیدن دستم. گفتم: مادر نکن. دست هاشو باز کرد و یه انگشتر عقیق رو توی دستانم گذاشت. و گفت: مبارکه. بعدم رفت پایین که پاهام رو ببوسه... اجازه نمیدادم؛ میگفت: مگه نمیگن بهشت زیر پای مادرانه!
نمیخوای من بهشت برم؟
#آرمان_عزیز
#شهید_آرمان_علی_وردی
@sadrzadeh1
زن اگرپرنده آفریده می شد، حتما “طاووس”بود.
اگرچهار پا بود، حتما “آهو”بود.
اگرحشره بود، حتما “پروانه”بود.
او انسان آفریده شد، تا خواهر و مادر باشد و عشق…
زن چنان بزرگ است که اشرف موجودات خداست.
تا حدی که یک گل، او را راضی می کند،
و یک کلمه، او را به کشتن می دهد.
زن درکودکی درهای برکت را به روی پدرش می گشاید،
درجوانی دین شوهرش را کامل می کند،
و هنگامی که مادرمی شود، بهشت زیر پای اوست.
قدرش را بدانیم…
“دکترشریعتی”
فرا رسیدن میلاد با سعادت حضرت فاطمه زهرا (س) دختر گرامی پیامبر اسلام(ص)، روز مادر و هفته گرامیداشت مقام زن را خدمت همه شما تبریک و تهنیت عرض می کنم. 🌹
#شهیدانه🕊•°
خواب #حضرت_رقیه(س) رو دیده بود
بی بی فرموده بودن تو به خاطر ما از #گناه گذشتی ما هم شهیدت میکنیم.
موقعی که داشت میرفت سوریه بهم گفت: سید برام #روضه حضرت رقیه بخون
گفتم نمیخونم، داری میری حسین #بچه هااات، گفت از بچه هام دل کندم، روضه می خوندم های های #گریه میکرد.
#فرازیازوصیتنامه.
هر خانمی ڪہ چادر بہ سر کند و عفت ورزد، و هر جوانی که نماز اول وقت را در حد توان شروع کند، اگر دستم برسد سفارشش را به مولایم امام حسین (ع) خواهم کرد و او را دعا مے کنم؛ باشد تا مورد لطف و رحمت حق تعالی قرار گیرد.
#شهیدحسینمحرابی🌷
#شهیدمدافعحرم
هدیه محضر همه شهدا صلوات
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
شهید خندان مِشهد را میشناسید؟
به گزارش مشرق، عاشق است دیگر... دل از کف داده و بدون معشوق نمیتواند زندگی کند، دیگر نه محبت زن و فرزند او را از رفتن باز میدارد، نه نگاههای نگران مادر و التماسهای خواهر. او به عشقی بالاتر دست یافته و همچون پرندهای خونینبال خود را به هر کنج قفس میزند تا راهی به سوی آسمان بیابد.
راهی به سوی معشوق یگانه هستی. و میداند که این راه از شام میگذرد. چه اینکه مقصد همان شام است. و شام هنوز هم شام بلاست، و او مرد میدان بلا. غیور است و میرود تا از ناموس حسین دفاع کند. میرود تا غیرت عباسگونهاش مرحمی باشد بر زخمهای سهساله حسین. میرود تا بگوید هنوز هم هستند مردانی که «بابی انتم و امیو نفسی و اهلی و مالی» را به عمل و با تمام جان و روحشان به منصه ظهور بگذارند.
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
هم نام مولایش حسین است و خود سرسپرده راه حسین علیهالسلام، شهید حسین محرابی را میگویم، همان که زمین و زمان را بر هم زد تا راهی میدان دفاع از حریم عصمت و طهارت شود.
و حال، آرام محرابی، خواهر شهید که دو سال از او بزرگتر بوده و تمام دوران کودکیاش را به یاد دارد از روحیات برادر شهیدش میگوید...
سید حسین!
برادرم در ۳۰ شهریور سال ۵۶ به دنیا آمد، بعد از بارها تلاش، سرانجام در عید غدیر سال ۹۵ به سوریه اعزام شد و پس از دو بار اعزام، در روز دهم آذر ۹۵ به شهادت رسید. از او سه فرزند؛ دو دختر و یک پسر برایمان به یادگار مانده است.
ما در منطقه پیروزی مشهد ساکن هستیم و شهید هم در اینجا زندگی کرد و بزرگ شد. او در دوران دفاع مقدس سن زیادی نداشت و نمیتوانست به جبهه برود؛ اما همیشه دم از شهادت میزد و میگفت دوست ندارم در شناسنامهام بنویسند فوت، دوست دارم بنویسند شهید.
مادر ما سیده هستند و برای همین هم داداش حسین همیشه میگفت: ما هم سید هستیم. و این را خیلی دوست داشت، به همین خاطر نام جهادی خودش را سید حسین گذاشته بود.
عاشق بیبی رقیه شد
او بهخاطر عقایدی که داشت شغلهای متعددی عوض کرد. مثلا یه مدت در کارخانهای که پدرم در آن شاغل بود، کار میکرد که بهخاطر اینکه مدیریت حاضر نمیشد روزهای عاشورا و تاسوعا را تعطیل کند به مشکل برخوردند. برادرم میگفت باید این دو روز را تعطیل کنید تا کارگرها بتوانند به مراسم عزاداری برسند؛ اما قبول نمیکردند. امثال این قضایا باعث میشد که کارش را تغییر دهد. خیلیها بعد از شهادتش گفتند ما فکر میکردیم شعار میدهد...
دوران خدمت را در پرندک تهران تکاور بود و بعضی وقتها با من صحبت میکرد و از سختیهای خدمت میگفت. من فکر میکردم آقا امام زمان(عج) میآیند و برادرم سرباز آقا میشود. من داداش حسین را نترس و شیر میدیدم، شاید همین اخلاقش باعث شد پا در این میدان بگذارد. برای اولین بار که به زیارت امام حسین(ع) رفتند عقایدش خیلی محکمتر شد و جرقه اولیه جهاد، در این سفر زده شد. و بعد از آن بینهایت عاشق بیبی رقیه(س) شد. و هر کدام از خواهران و برادران را هم به شیوه خودشون با این راه آشنا کرد.
شهید خندان
آدم خیلی پیگیری بود، همیشه تا انتها کار را پیش میبرد، و با توجه به ارادتی که به ائمه داشت برای شهادت دست به دامن تمام ائمه شد و دست از طلب برنداشت. روزی که برای آخرین بار به زیارت آقا امام رضا(ع) رفت، نمیدانم چه بر او گذشت و چقدر اصرار کرد که بعد از آن زیارت خیالش راحت بود که حاجتش را از امام رضا(ع) گرفته. و دقیقاً روز شهادت امام رضا(ع) هم شهید شد. او هر پنجشنبه بعدازظهر به بلوک ۳۰ مدافعان حرم بهشت رضا(ع) مشهد میرفت و زیارت عاشورا میخواند و الان هم در همان محل به خاک سپرده شده است.
بعد از شهادتش از او یک عکس خندان منتشر شد و بهخاطر همین شد شهید خندان ما مشهدیها. و چون درروز شهادت آقا علی بن موسیالرضا(ع) شهید شد، شده شهید امام رضایی.
آرامش حسین به همه ما منتقل شد
هر وقت قصد رفتن به سوریه را داشت دست و پای مادرمان را میبوسید و به او میگفت: از من راضی باش. مادرم نیز در جواب او میگفت: تو زن و بچهداری حسین، مواظب خودت باش. آخرین باری که حسین زنگ زد مادرم به او گفت: از تو راضی هستم.
«مادرم دو بار دریچه قلبش را عمل کرده، روزی که خبر شهادت حسین را به ما دادند سعی کردیم مادر از ماجرا بویی نبرد و با هم قرار گذاشتیم وقتی پیکر حسین رسید کمکم به ایشان خبر بدهیم. اگرچه به مادر چیزی نگفتیم؛ ولی او مدام دلشوره داشت. وقتی برای تحویل پیکر حسین رفتیم و روی پیکر را باز کردیم، صورت حسین آرامش عجیبی داشت و این آرامش دقیقاًً به همه ما منتقل شد.
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
از شهادتش خبر داده بود
داداش حسین بعد از برگشت به ایران میرود سر مزار شهید صدرزاده، شروع میکند با سوز و ناله با او صحبت کردن که برنامه رفتنش را درست کند که یک طلبه جوان از راه میرسد و شروع میکند به خواندن روضه حضرت رقیه. داداش حسین خیلیگریه میکند و در آخر شماره آن جوان را میگیرد و میگوید: من میروم سوریه و شهید میشوم. تو بیا و تلقینم را بخوان و نماز بخوان. جوان میگوید: من از کجا بفهمم شهید شدی؟ میگوید: خودم خبرت میکنم.
بعد از خداحافظی از جوان، میرود پای اتوبوس که برگردد مشهد، اما با او تماس میگیرند و میگویند خودت را برسان فرودگاه.
در بهشت رضا کنار مزار شهدا، آقای علیزاده مداح مدافعین حرم را میبیند و میگوید اگر شهید شدم بیا و برایم روضه بخوان. میگوید چقدر هزینه میکنی. و شهید میگوید شفاعت میکنم. میگوید از کجا بفهمم شهید شدی؟ میگوید: در یک مراسم داری مداحی میکنی، وسط مراسم برایت پیام میآید و تو گوشی را نگاه میکنی میبینی نیمی از صورت من خونی شده و پایین آن نوشته حسین جان شهادتت مبارک.
آقای علیزاده میگوید: مدتی بعد وسط مراسم یک شهید داشتم مداحی میکردم که صدای پیام گوشی تلفنم حواسم را برد سمت خودش، میکروفن را دادم دوستم و رفتم سراغ گوشی. دیدم نوشته حسینجان شهادتت مبارک...
حسین را از ما بپذیرید...
آخرین باری که میرفت، به مادر گفت: از نوحههایی که زمان شیر دادن، برایم میخواندی برایم بخوان، مادر نوحهها را خواند و گفت: راضیام به رضای خدا. این را گفت و حسین رفت. بعد از مدتی که خبر شهادتش را به ما دادند، مادر خطاب به حضرت زینب(س) گفت: حسین را از ما بپذیر، من پنج فرزند دارم که هر پنج نفرشان را درراه دفاع از اسلام و حرم ائمهاطهار تقدیم شما میکنم.
حضرت آقا به طور ناگهانی در فروردینماه سال ۹۷ به منزل مادرمان تشریف آوردند که هنوز هم محل حضورشان در خانه را به همان شکل، با گذاشتن عکس حضرت آقا نگه داشتهایم.