#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_هفتاد_و_چهارم
متاسفم
حرفش ڪه تموم شد ... هنوز توی شوڪ بودم ...
2 سال از بحثی ڪه بین مون در گرفت، گذشته بود ...
فڪر می ڪردم همه چیز تموم شده اما اینطور نبود ...
لحظات سختی بود ... واقعا نمی دونستم باید چی بگم ...
برعڪس قبل ... این بار، موضوع ازدواج بود ...
نفسم از ته چاه در می اومد ...
به زحمت ذهنم رو جمع و جور ڪردم ...
- دڪتر دایسون ... من در گذشته ...
به عنوان یه پزشڪ ماهر و یڪ استاد ...
و به عنوان یڪ شخصیت قابل احترام ...
براے شما احترام قائل بودم ...
در حال حاضر هم ...
عمیقا و از صمیم قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می ڪنم ...
نفسم بند اومد ...
- اما مشڪل بزرگی وجود داره ڪه به خاطر اون ... فقط می تونم بگم ... متاسفم ...
چهره اش گرفته شد ... سرش رو انداخت پایین و مڪث ڪوتاهی ڪرد ...
- اگر این مشکل ... فقط مسلمان نبودن منه ...
من تقریبا 7 ماهی هست ڪه مسلمان شدم ...
این رو هم باید اضافه ڪنم ...
تصمیم من و اسلام آوردنم ...
ڪوچڪ ترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره ...
شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید ...
چه من رو انتخاب ڪنید ...
چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه ...
من ڪاملا به تصمیم شما احترام می گذارم ...
و حتی اگر خلاف احساس من، باشه ...
هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم ...
با شنیدن این جملات شوڪ شدیدترے بهم وارد شد ...
تپش قلبم رو توے شقیقه و دهنم حس می ڪردم ...
مغزم از ڪار افتاده بود و گیج می خوردم ...
هرگز فڪرش رو هم نمی ڪردم ... یان دایسون ... یڪ روز مسلمان بشه ...
#ادامه_دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@Mohsendelha1370
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
#رمان_بدون_تو_هرگز
#پارت_هفتاد_و_چهارم
متاسفم
حرفش ڪه تموم شد ... هنوز توی شوڪ بودم ...
2 سال از بحثی ڪه بین مون در گرفت، گذشته بود ...
فڪر می ڪردم همه چیز تموم شده اما اینطور نبود ...
لحظات سختی بود ... واقعا نمی دونستم باید چی بگم ...
برعڪس قبل ... این بار، موضوع ازدواج بود ...
نفسم از ته چاه در می اومد ...
به زحمت ذهنم رو جمع و جور ڪردم ...
- دڪتر دایسون ... من در گذشته ...
به عنوان یه پزشڪ ماهر و یڪ استاد ...
و به عنوان یڪ شخصیت قابل احترام ...
براے شما احترام قائل بودم ...
در حال حاضر هم ...
عمیقا و از صمیم قلب، این شخصیت و رفتار جدیدتون رو تحسین می ڪنم ...
نفسم بند اومد ...
- اما مشڪل بزرگی وجود داره ڪه به خاطر اون ... فقط می تونم بگم ... متاسفم ...
چهره اش گرفته شد ... سرش رو انداخت پایین و مڪث ڪوتاهی ڪرد ...
- اگر این مشکل ... فقط مسلمان نبودن منه ...
من تقریبا 7 ماهی هست ڪه مسلمان شدم ...
این رو هم باید اضافه ڪنم ...
تصمیم من و اسلام آوردنم ...
ڪوچڪ ترین ارتباطی با علاقه من به شما نداره ...
شما همچنان مثل گذشته آزاد هستید ...
چه من رو انتخاب ڪنید ...
چه پاسخ تون مثل قبل، منفی باشه ...
من ڪاملا به تصمیم شما احترام می گذارم ...
و حتی اگر خلاف احساس من، باشه ...
هرگز باعث ناراحتی تون در زندگی و بیمارستان نمیشم ...
با شنیدن این جملات شوڪ شدیدترے بهم وارد شد ...
تپش قلبم رو توے شقیقه و دهنم حس می ڪردم ...
مغزم از ڪار افتاده بود و گیج می خوردم ...
هرگز فڪرش رو هم نمی ڪردم ... یان دایسون ... یڪ روز مسلمان بشه ...
#ادامه_دارد...
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
@Mohsendelha1370
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄