eitaa logo
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
1.1هزار دنبال‌کننده
6.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
61 فایل
#بِسم‌الࢪب‌الشهدا ولۍاگہ شهید بشین تابوتتون بہ بوسہ آسیدعلۍ متبࢪڪ میشہ.! قشنگ‌نیس(: #تولد۱۳۷٠/۰۴/۲۱ #شهادت۱۳۹۶/٠۵/۱۸ خادم_المحسن: @Bisimchi_hojaji #ڪانال_ࢪسمۍ #باحضوࢪخانواده‍‌شهید #ڪپۍباذڪࢪصلوات‌
مشاهده در ایتا
دانلود
تسبیحات حضرت زهرا (س) رو بدون تسبیح بگید با بند بند های انگشت که بگی ؛ روز قیامت همینا به حرف میان شهادت میدن که باهاشون ذکر گفتی :) شهیدحمیدسیاهکالی‌مرادی♡
(🥀) در این روز های پر از آشوب آرامش چشمانت را میخواهم 😭 کاش میشد تو با معجزه ای برگردی.... 💔
⦗⛓🌻⦘ 💛شهیدحججـٖےمےگفت: همـہ مےگويند: خوشبحال فلانـٖے، شهید شـد. امـّا هیچکس حواسش نیست کہ فلانـٖے براے شهیـد شدن.. شهید بـودن را یـٰاد گرفت🌱 🎗"
🌿نام : شهید مرتضی عطایی 🌿تولد : 4 / اسفند / 1355 🌿محل تولد : مشهد 🌿شهادت : 21 / شهریور / 1395 🌿محل شهادت : سوریه _ لاذقیه سن : 40 🌿مزار : مشهد _ بهشت رضا _ بلوک 15 _ ردیف 11 _ شماره 8
🕊خلاصه ای از زندگی🕊 🌷سلام من مرتضی عطایی ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ ، در مشهد ، و به عنوان دومین فرزند یک خانواده هشت نفری به دنیا آمدم . 🌷 در همان محل تولدم تحصیلات دوره ابتدایی و متوسطه را سپری کردم و سپس در مغازه پدرم مشغول به کار شدم ، شغل پدرم تاسیسات ساختمان بود و با وجود طاقت فرسا بودن کار ، من همیشه به فعالیت های فرهنگی و مذهبی هم توجه کامل داشتم . 🌷 در ۲۳ سالگی ازدواج کردم و صاحب یک فرزند دختر به نام نفیسه و یک پسر به نام علی شدم . پس از آن هم به همان شغل پدری ادامه دادم تا این که توانستم با پس انداز درآمد اندک خود یک واحد کوچک آپارتمانی خریداری کنم و یک زندگی ساده و پاک را با عشق به ولایت و شهدا سپری کنم . 🌷من در مجموع بیشتر از ۲۰ بار به کربلا رفتم ، تقریبا با تمام فامیل و آشنایان یکبار را به کربلا رفته بودم . نزدیک اربعین گذرنامه ها را جمع می ‌کردم و کلی هزینه و تلاش می ‌کردم تا همه بتوانند به کربلا برسند و کارهای فرهنگی ام تنها مختص بسیج نبود. 🌷 مزار شهید کاوه زیاد می ‌رفتم و همیشه می ‌گفتم اگر آن زمان بودم حتماً جنگ می ‌رفتم و همیشه به حال شهدا غبطه می ‌خوردم . پدرم زمان جنگ در کمیته کار می ‌کرد و مادرم نیز فعالیت های پشت جبهه داشت . با شروع شدن درگیری ها در سوریه ، من دیگر مانند گذشته نبودم و برای اعزام به سوریه به هر دری می زدم و نمی خواستم از کاروان مدافعان حرم جا بمانم . به خاطر دشواری هایی که برای اعزام داوطلبان بسیجی به سوریه وجود داشت من با هر مشقتی که بود توانستم خود را در کاروان فاطمیون که مدافعان حرم افغانستانی بودند جای دهم و به سوریه بروم در حالی که هنوز خانواده ام از این موضوع مطلع نشده بودند. 👇 @Mohsendelha1370
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
🕊خلاصه ای از زندگی🕊 🌷سلام من مرتضی عطایی ۴ اسفند ماه سال ۱۳۵۵ ، در مشهد ، و به عنوان دومین فرزند یک
👇 .🌷 خیلی زود توانستم با نام ابوعلی با رزمندگان تیپ فاطمیون قرین شوم ، به طوری که بسیاری از دوستان من هم اطلاع نداشتند که من افغانی نیستم و از مشهد خود را به این قافله رسانده ام ، همچنین من یکی از بهترین دوستان شهید مصطفی صدرزاده و شهید مهدی صابری بودم و شهادت این عزیزان خود دلیل بیشتر شدن شوق من به شهادت بود. 🌷 من جانشین تیپ عمار لشکر فاطمیون بودم و رشادت هایی که همراه بچه های فاطمیون در درگیری های تل قرین ، تدمر ، دیرالعدس ، بصرالحریر ، القراصی و خانطومان داشتم باعث شده بود که نام من به کلمه ای رعب آفرین برای تکفیری ها تبدیل شود. 🌷 به خاطر صدماتی که دیده بودم ، در هفته حداقل چندبار دچار تشنج می ‌شدم و اگر قرص نمی ‌خوردم ، بیهوش می ‌شدم که از عوارض موج‌های انفجار بود. 🌷 در نهایت پس از مبارزات فراوان و چند بار مجروحیت های گوناگون ، در ۲۱ شهریور ماه سال ۱۳۹۵ و همزمان با روز عرفه در درگیری های منطقه لاذقیه بود که من آرپی‌جی برداشتم ؛ پشت ارتفاعی نیم ‌متری رفتم و شلیک کردم. 🌷 زمانی که می ‌خواستم سومین گلوله آرپی‌جی را شلیک کنم ، روی زانو که بلند شدم گلوله تک‌تیرانداز دشمن به من اصابت کرد . تیر به گلویم خورد . به پشت افتادم و همان‌جا شهید شدم و به دوستان شهیدم پیوستم . @Mohsendelha1370