محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بعنوان خواهر شهید شده بود ک شرایطی پیش بیاد و محسن بگه ک دوست داره مثل اربابش حسین ابن علی شیرینی شه
نه هیچوقت به کسی نمیگفت حتی دست نوشته هاشو الان که شهید شده ما دیدیم کارهای خیری هم که میکرده رو به هیچکسی نمیگفت بین خودشو خدا بود
بار دوم که میخاست بره یک ساعت قبلش اومد خونه مامانم من اونجا بودم گفت من دارم میرم سوریه باورمون نمیشد زنگ زدم به خواهرام اومدن و کلی گریه کردیم هممونو بغل کرد و گفت مواظب مامان بابا باشین و هیچوقت غم دلتونو بیشتر از غم و اندوه حضرت زینب ندونید و خودتونو با خوندن قران آروم کنید
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
از بار اولی که رفت سوریه و برگشت دیگه اون محسن قبلی نبود دلشو گذاشته بود تو سوریه و اومده بود تو ماه
پس یقین داشت اينبار پر خواهد کشید نزد سالار شهیدان. و برگشتی تو کار نیست برگشتنی که سرش همچون شهدای کربلا خواهد بود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
پس یقین داشت اينبار پر خواهد کشید نزد سالار شهیدان. و برگشتی تو کار نیست برگشتنی که سرش همچون شهدای
بله حتی خوابشم دیده بود و به یکی از دوستاش گفته بود
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
بله حتی خوابشم دیده بود و به یکی از دوستاش گفته بود
لطفا برامون تعریف کنید
خواب دیده بود که امام حسین میاد به خوابشو میگه توهم مثل من شهید میشی ولی دردی احساس نمیکنی 😔
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
خواب دیده بود که امام حسین میاد به خوابشو میگه توهم مثل من شهید میشی ولی دردی احساس نمیکنی 😔
یا حسین ابن علی ،
در مسلخ عشق جز نکو را نکشند
آخرین باری که در سوریه بود چند روز قبل اسارت و شهادت باهاش صحبت کردید؟
محــــღـن دلـها| 𝑀𝑜𝒽𝓈𝑒𝓃𝒟𝑒𝓁𝒽𝒶
آخرین باری که در سوریه بود چند روز قبل اسارت و شهادت باهاش صحبت کردید؟
روز قبلش زنگ زد خونه ی مامانم هرموقع زنگ میزد صداش واضح نبود در حد یه سلام و احوالپرسی حرف زد به مامانم گفت زود برمیگردم
از حس و حال اون روزی برامون بگید که محسن اسیر شد همچون امام سجاد و زینب کبری