eitaa logo
مجتبی خرسندی
2هزار دنبال‌کننده
840 عکس
335 ویدیو
38 فایل
🔷️صفحه آرشیو و ثبت فعالیت‌های ادبی؛ #مجتبی_خرسندی _شعر _سرود _داستان _افتخارات _مرور خاطرات _معرفی کتاب‌ها _مصاحبه‌ها _نقدها تحلیل‌‌ها _وقایع روزمرّه _توییت‌ها _درددل‌ها _هنر گفت‌وگو 🔶️ارتباط و سفارش کار؛ @Adminpoet
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم ایران آن‌روز که در حسرت انکار خودش بود تاریخ در آیینه‌ی تکرار خودش بود شک بود که در جلد یقین آمده بود و شیطان به طرفداری دین آمده بوده و می‌خواست که یک‌باره گل‌آلود شود آب تا صورتی از آتش نمرود، شود آب چون از طرف معجزه احساس‌خطر کرد پیراهن خود را به تن چند‌نفر کرد آن عده‌ی لالی که به حرف آمده بودند در چله‌ی گرما پیِ برف آمده بودند تصمیم گرفتند که از دامن فتنه خود را برسانند سر گردن فتنه آن فتنه عبا بود که یک‌مرتبه کت شد سنگ محکی بود، که صیقل شد و بت شد بر آن بت سنگی به سجود آمده بودند آن عده که با قصد صعود آمده بودند آن عده که ننگ سر پیشانی دین‌اند شیخ‌اند که در میکده سجاده نشین‌اند هرآینه دندان طمع تیز نمودند آن‌روز به امید شکار آمده بودند غافل شده بودند که ما مرد نبردیم در معرکه هرگز به کسی پشت نکردیم در سینه‌ی ما از شرر زخم چه‌بیم است؟ جایی که خداوند غفور است و رحیم است هرکس که نگاهش به غنیمت شده مشغول در فکر خدا نیست، به‌فکر زر و سیم است از تیغ نترسیدم و از وسوسه آری چون سخت‌ترین حربه‌ی شیطان رجیم است سالم نتوان رد شد از این عرصه‌ی خون‌خوار عمّار شو ای دوست! که این فتنه عظیم است تا روز ابد باطل و حق در جریان‌اند دنیا همه در معرکه‌ی زید و سلیم است ما نسل غدیریم که سربند به دستیم این لطف خدا بوده که از پا ننشستیم طوفان شده و موسم جانبازی ما شد جانبازی ما مهر سرافرازی ما شد امروز که خون است شکوه وطن من تبدیل به جوهر شده خونم به تن من در بی‌خبری‌هاست تمامی خبرها از ناگذری می‌گذرد راه گذرها در مسلک ما نامه‌رسان فرق ندارد جبریل‌امین‌ها شده یا شانه‌به‌سرها در معرکه‌ی عشق سر اصل‌و‌نسب نیست توفیر ندارند پدرها و پسرها مردانه نشستند خدا را به تماشا مات‌اند به آیینه اگر اهل‌نظرها حفظ سروجان مایه‌ی ننگ است در این راه افتاده به خاک است اگر تیغ‌و‌سپرها در مرتبه‌ی وصل فقط حرف یقین است جایی نرسیده‌ست به اما و‌ اگرها ما مردم میدان جهادیم، بدانید با دشمن خود دست ندادیم بدانید یک‌پارچه این عرصه تجلّی حضور است چشمی‌که ندید این‌همه را، «واقعه‌کور» است ما تیغ زبان یکسره در کام نگیریم «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست» عشق علی و فاطمه تیغ دودم ماست هیهات! بترسید که ما نعره‌ی شیریم در وقت خطر گوش به فرمان امیریم چون نام علی بر سر هر بام بلند است تا روز ابد پرچم اسلام بلند است با مرکب جهلی که در این قائله هی شد این مرحله‌ها بی‌خود و بی‌فایده طی شد هرکس که عقب ماند و جلو رفت، همین‌کار در آخر خط باعث گمراهی وی شد پیروز بدانید فقط فرقه‌ی خود را روزی عمر سعد اگر حاکم ری شد آن ایده که پیراهن عثمان شما بود در حال فرار از وسط معرکه قی شد عبرت که زیاد است چرا یاد نگیریم؟ از ناقه‌ی صالح که حماقت شد و پی شد می‌خواست خدا راه مشخص شده باشد آن‌روز که خورشید عیان بر سر نی شد تاریخ ورق‌خورد و نوشتند به تقویم برگی دگر از عزت ایران «نُه دی» شد ایرانی از آغاز مرامش علوی بود مظلوم اگر بود، که مظلوم قوی بود جسم و سر و روح و جگر و جان و تن؛ ایران ایران من، ایران من، ایران من، ایران @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم ایران آن‌روز که در حسرت انکار خودش بود تاریخ در آیینه‌ی تکرار خودش بود شک بود که در جلد یقین آمده بود و شیطان به طرفداری دین آمده بوده و می‌خواست که یک‌باره گل‌آلود شود آب تا صورتی از آتش نمرود، شود آب چون از طرف معجزه احساس‌خطر کرد پیراهن خود را به تن چند‌نفر کرد آن عده‌ی لالی که به حرف آمده بودند در چله‌ی گرما پیِ برف آمده بودند تصمیم گرفتند که از دامن فتنه خود را برسانند سر گردن فتنه آن فتنه عبا بود که یک‌مرتبه کت شد سنگ محکی بود، که صیقل شد و بت شد بر آن بت سنگی به سجود آمده بودند آن عده که با قصد صعود آمده بودند آن عده که ننگ سر پیشانی دین‌اند شیخ‌اند که در میکده سجاده نشین‌اند هرآینه دندان طمع تیز نمودند آن‌روز به امید شکار آمده بودند غافل شده بودند که ما مرد نبردیم در معرکه هرگز به کسی پشت نکردیم در سینه‌ی ما از شرر زخم چه‌بیم است؟ جایی که خداوند غفور است و رحیم است هرکس که نگاهش به غنیمت شده مشغول در فکر خدا نیست، به‌فکر زر و سیم است از تیغ نترسیدم و از وسوسه آری چون سخت‌ترین حربه‌ی شیطان رجیم است سالم نتوان رد شد از این عرصه‌ی خون‌خوار عمّار شو ای دوست! که این فتنه عظیم است تا روز ابد باطل و حق در جریان‌اند دنیا همه در معرکه‌ی زید و سلیم است ما نسل غدیریم که سربند به دستیم این لطف خدا بوده که از پا ننشستیم طوفان شده و موسم جانبازی ما شد جانبازی ما مهر سرافرازی ما شد امروز که خون است شکوه وطن من تبدیل به جوهر شده خونم به تن من در بی‌خبری‌هاست تمامی خبرها از ناگذری می‌گذرد راه گذرها در مسلک ما نامه‌رسان فرق ندارد جبریل‌امین‌ها شده یا شانه‌به‌سرها در معرکه‌ی عشق سر اصل‌و‌نسب نیست توفیر ندارند پدرها و پسرها مردانه نشستند خدا را به تماشا مات‌اند به آیینه اگر اهل‌نظرها حفظ سروجان مایه‌ی ننگ است در این راه افتاده به خاک است اگر تیغ‌و‌سپرها در مرتبه‌ی وصل فقط حرف یقین است جایی نرسیده‌ست به اما و‌ اگرها ما مردم میدان جهادیم، بدانید با دشمن خود دست ندادیم بدانید یک‌پارچه این عرصه تجلّی حضور است چشمی‌که ندید این‌همه را، «واقعه‌کور» است ما تیغ زبان یکسره در کام نگیریم «ما زنده به آنیم که آرام نگیریم موجیم که آسودگی ما عدم ماست» عشق علی و فاطمه تیغ دودم ماست هیهات! بترسید که ما نعره‌ی شیریم در وقت خطر گوش به فرمان امیریم چون نام علی بر سر هر بام بلند است تا روز ابد پرچم اسلام بلند است با مرکب جهلی که در این قائله هی شد این مرحله‌ها بی‌خود و بی‌فایده طی شد هرکس که عقب ماند و جلو رفت، همین‌کار در آخر خط باعث گمراهی وی شد پیروز بدانید فقط فرقه‌ی خود را روزی عمر سعد اگر حاکم ری شد آن ایده که پیراهن عثمان شما بود در حال فرار از وسط معرکه قی شد عبرت که زیاد است چرا یاد نگیریم؟ از ناقه‌ی صالح که حماقت شد و پی شد می‌خواست خدا راه مشخص شده باشد آن‌روز که خورشید عیان بر سر نی شد تاریخ ورق‌خورد و نوشتند به تقویم برگی دگر از عزت ایران «نُه دی» شد ایرانی از آغاز مرامش علوی بود مظلوم اگر بود، که مظلوم قوی بود جسم و سر و روح و جگر و جان و تن؛ ایران ایران من، ایران من، ایران من، ایران @Mojtaba_khorsandi