ورودیه
◾️این خبر را برسانید به کنعانیها
بوی پیراهن خونین کسی میآید...
⚡️ سرّ عزاداری اهلبیت و شیعیان از اول ماه محرم...
در روایتی امام صادق علیهالسلام فرمودند:
اِذَا هَلَّ هِلَالُ مُحَرَّمٍ نَشَرَتِ المَلَائِكَةُ ثَوبَ الحُسَينِ علیهالسلام
▪️هنگامی که هلال ماه محرم دمیده می شود، ملائکه پیراهن مبارک امام حسین علیهالسلام را در عرش آویزان می کنند
وَ هُو مُخرَقُ مِن ضَربِ السُّيُوفِ وَ مُلَطَّخُ بِالدِّمَاء
▪️در حالی که از ضربههای شمشیر پاره پاره شده و به خون آغشته شده است.
فَنَرَاهُ نَحنُ وَ شِيعَتُنَا بِالبَصِيرَةِ وَ لَا بِالبَصَرِ فَاِذًا تَنفَجِرُ دُمُوعَنَا
▪️ما و شیعیانمان این پیراهن را با چشم بصیرت و نه با چشم ظاهر میبینیم و پیکر مالک اشک هایمان نیستیم و اشک از دیدگانمان سرایز میشود.
📚ثمرات الاعواد ج۱ ص۳۷
📚مناهج البكاء،حويزی، ص۱۱
📚خصائص الزینبیه ص۸۴
#ورودیه
◾️در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است...
در روایتی آمده است:
هنگامی که ماه محرم فرا میرسد درهای غم و اندوه بر همه موجودات باز میشود.
منادی در بهشت ندا میدهد:
ای حوریان بهشتی! تاج هایتان را از سر بردارید و گیسوان را پریشان کنید و جامههان را چاک دهید و زیورآلات را از خود دور کنید که ایّام عزاداری رسول خدا صلیاللهعلیهوآله است؛ روز مصیبت علی مرتضی علیهالسلام است؛ زمان اندوه حسن مجتبی علیهالسلام و هنگامه ماتم حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها و روز قتل حسین علیهالسلام شهید کربلاست.
📚 بحر المصائب ج۲ ص۱۱۲
#مدینه_تا_کربلا
حر_ریاحی
◾ حرّ ، به قتال سیدالشهدا علیهالسـلام میرود اما مژده بهشت را میشنود...
وقتی امام حسین علیه السّلام وارد «رهینه» (منزلی در بین مکه تا کوفه) شد و این خبر به گوش ابن زیاد رسید، ابن زیاد ،حر بن یزید را با تعداد هزار نفر سوار به سمت امام حسین علیه السلام فرستاد.
حر میگوید:
فَلَمَّا خَرَجْتُ مِنْ مَنْزِلِی مُتَوَجِّهاً نَحْوَ الْحُسَیْنِ علیه السلام نُودِیتُ ثَلَاثاً یَا حُرُّ أَبْشِرْ بِالْجَنَّةِ فَالْتَفَتُّ فَلَمْ أَرَ أَحَداً
🔹هنگامی که از منزل خود به سمت امام حسین علیه السلام خارج شدم، سه مرتبه شنیدم منادی میگفت: ای حر، مژده باد تو را به بهشت! وقتی متوجه صاحب این ندا شدم کسی را ندیدم.
با خود گفتم: مادرت به عزایت بنشیند، تو برای جنگ با پسر رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم میروی و بشارت بهشت به تو داده میشود؟!
📚الامالی، صدوق ص۱۵۴
📚بحارالانوار ج ۴۴ص۳۱۴
◼️ اضطراب حضرت سکینه علیهاالسلام از مشاهده لشکر حرّ...
از حضرت زینب کبری صلوات الله علیها نقل است که آن حضرت فرمودند:
وقتی که سر نیزه های لشکر حرّ برای ما نمایان شد، سکینه را نظاره میکردم که از خوف و ترس چنان بر خود می لرزید که استخوان های او صدا میکرد.
پیش رفتم و به او گفتم:
ای نور دیده من! تو را چه شده است؟
او گفت:
عمه جان! می ترسم پدرم را شهید کرده و ما را اسیر نمایند!
ناله اضطراب سکینه به گوش امام حسین علیهالسلام رسید و حضرت پیش او آمد و فرمود :
ای جان پدر! آرام باش و ناله مکن که هنوز وقت گریه و ناله نیست ( و ناله ها در پیش داری)...
📚بحرالمصائب ج٣ص٢١