🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز پنجاه وچهارم
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
📜 #نامه65 : نامه به معاويه پس از جنگ نهروان
1⃣ افشای علل گمراهی معاويه
♦️پس از ياد خدا و درود، معاويه! وقت آن رسيده است كه از حقائق آشكار پند گيری، تو با ادعاهای باطل همان راه پدرانت را می پيمایی، خود را در دروغ و فريب افكندی و خود را به آنچه برتر از شأن تواست نسبت می دهی و به چيزی دست دراز می كنی كه از تو باز داشته اند و به تو نخواهد رسيد، اين همه را برای فرار كردن از حق و انكار آنچه را كه از گوشت و خون تو لازم تر است انجام می دهی، حقایقی كه گوش تو آنها را شنيده و از آنها آگاهی داری، آيا پس از روشن شدن راه حق، جز گمراهی آشكار چيز ديگری يافت خواهد شد؟ و آيا پس از بيان حق جز اشتباه كاری وجود خواهد داشت؟ از شبهه و حق پوشی بپرهيز، فتنه ها دير زمانی است كه پرده های سياه خود را گسترانده و ديده هایی را كور كرده است.
2⃣ پاسخ به ادّعاهای دروغين معاويه
♦️نامه ای از تو به دستم رسيد كه در سخن پردازی از هر جهت آراسته، اما از صلح و دوستی نشانه ای نداشت و آكنده از افسانه هایی بود كه هيچ نشانی از دانش و بردباری در آن به چشم نمی خورد، در نوشتن اين نامه كسی را مانی كه پای در گل فرو رفته و در بيغوله ها سرگردان است، مقامی را می طلبی كه از قدر و ارزش تو والاتر است و هيچ عقابی را توان پرواز بر فراز آن نيست و چون ستاره دوردست (عيّوق) از تو دور است. پناه بر خدا كه پس از من ولايت مسلمانان را بر عهده گيری و سود و زيان آن را بپذيری، يا برای تو با يكی از مسلمانان پيمانی يا قراردادی را امضا كنم. از هم اكنون خود را درياب و چاره ای بينديش، كه اگر كوتاهی كنی و برای در هم كوبيدنت بندگان خدا برخيزند، درهای نجات به روی تو بسته خواهد شد و آنچه را كه امروز از تو می پذيرند فردا نخواهند پذيرفت، با درود.
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
📜 #نامه64 : نامه ای در جواب معاويه
1⃣ پاسخ تهديدات نظامی معاويه
♦️پس از ياد خدا، چنانكه يادآور شدی ما و شما هم دوست بوديم و هم خويشاوند، اما ديروز ميان ما و شما بدان جهت جدایی افتاد كه ما ايمان آورديم و شما كافر شديد و امروز ما در اسلام استوار مانديم و شما آزمايش گرديديد، اسلام آوردگان شما با ناخشنودی، آن هم زمانی به اسلام روی آوردند كه بزرگان عرب تسليم رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم ) شدند و در گروه او قرار گرفتند. در نامه ات نوشتی كه طلحه و زبير را كشته و عايشه را تبعيد كرده ام و در كوفه و بصره منزل گزيدم، اين امور ربطی به تو ندارد و لازم نيست از تو عذر بخواهم. و نوشتی كه با گروهی از مهاجران و انصار به نبرد من می آیی، هجرت از روزی كه برادرت (يزيد) در فتح مكه اسير شد پايان يافت، پس اگر در ملاقات با من شتاب داری دست نگهدار، زيرا اگر من به ديدار تو بيايم سزاوارتر است، كه خدا مرا به سوی تو فرستاده تا از تو انتقام گيرم و اگر تو با من ديدار كنی چنان است كه شاعر اسدی گفت: "تندباد تابستانی سخت می وزد و آنها را با سنگ ريزه ها و در ميان غبار و تخته سنگها درهم می كوبد."
2⃣ يادآوری سوابق نظامی در پيروزيها
♦️و در نزد من همان شمشيری است كه در جنگ بدر بر پيكر جد و دایی و برادرت زدم. به خدا سوگند، می دانم تو مردی بی خرد و کور دل هستی، بهتر است درباره تو گفته شود از نردبانی بالا رفته ای كه تو را به پرتگاه خطرناكی كشانده و نه تنها سودی برای تو نداشته که زيانبار است؛ زيرا تو غير گمشده خود را می جویی و غير گله خود را می چرانی. منصبی را می خواهی كه سزاوار آن نبوده و در شأن تو نيست، چقدر گفتار تو با كردارت فاصله دارد؟ چقدر به عموها و دایی های کافرت شباهت داری، شقاوت و آرزوی باطل آنها را به انكار نبوت محمّد (صلی الله علیه و آله وسلم) واداشت و چنانكه می دانی در گورهای خود غلطيدند، نه برابر مرگ توانستند دفاع كنند و نه آنگونه كه سزاوار بود از حريمی حمايت و نه در برابر زخم شمشيرها خود را حفظ كردند، كه شمشيرها در ميدان جنگ فراوان و سستی در برابر آن شايسته نيست. تو درباره كشندگان عثمان فراوان حرف زدی، ابتدا چون ديگر مسلمانان با من بيعت كن، سپس درباره آنان از من داوری بطلب، كه شما و مسلمانان را به پذيرفتن دستورات قرآن وا دارم، اما آنچه را كه تو می خواهی، چنان است كه به هنگام گرفتن كودك از شير او را بفريبند، سلام بر آنان كه سزاوار سلامند.
┄═❁🍃❈🌹🍃🌹❈🍃❁═┄
#تلنگــــــررررر🕊🔻
عشــــــــــق یعنی:
جوان باشــے
خوش سیما باشـے
و شهوتت در اوج خودش باشد
ولــــــــــی...
فقط بخاطر
رضایت خـــــدا و امام زمانت
👈گناه نکنی👉
#گناه_ممنوع⛔️
همسر شما برای خود شماست؛🌱
نه برای نمایش دادن جلوی دیگران!
آیا میدانید چقدر از جوانان با دیدن
همسر بیحجاب شما بهگناه میافتند؟!
#شهید_ابراهیم_هادی 🌷
#شهید_محرم_ترک
🌷🌷🌷🌷🌷
#از_شهداء
برای
#دوست_داران_شهدا
#روایتگری_شهدایی
شهید محرم ترک اولین شهید مدافع حرم
┄┄┅┅┅🌺┅┅┅┄┄
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
🌷 #دختر_شینا – قسمت 8⃣
✅ فصل سوم
... شستم خبردار شد، با خود گفتم: « قدم! بالاخره از حاجآقا جدایت کردند.».
آن شب وقتی مهمانها رفتند، پدرم به مادرم گفته بود: «به خدا هنوز هم راضی نیستم قدم را شوهر بدهم. نمیدانم چطور شد قضیه تا اینجا کشیده شد. تقصیر پسرعمویم بود. با گریهاش کاری کرد توی رودربایستی ماندم. با بغض و آه گفت اگر پسرم زنده بود، قدم را به او میدادی؟! حالا فکر کن صمد پسر من است. »
پسرِ پسرعموی پدرم سالها پیش در نوجوانی مریض شد و از دنیا رفته بود. بعد از گذشت این همه سال، هر وقت پدرش یاد او میافتاد، گریه میکرد و تأثیر او باعث ناراحتی اطرافیان میشد. حالا هم از این مسئله سوءاستفاده کرده بود و اینطوری رضایت پدرم را به دست آورده بود.
در قایش رسم است قبل از مراسم نامزدی، مردها و ریشسفیدهای فامیل مینشینند و باهم به توافق میرسند. مهریه را مشخص میکنند و خرج عروسی و خریدهای دیگر را برآورده میکنند و روی کاغذی مینویسند. این کاغذ را یک نفر به خانوادهی داماد میدهد. اگر خانوادهی داماد با هزینهها موافق باشند، زیر کاغذ را امضا میکنند و همراه یک هدیه آن را برای خانوادهی عروس پس میفرستند.
آن شب تا صبح دعا کردم پدرم مهریه و خرجهای عروسی را دست بالا و سنگین گرفته باشد و خانوادهی داماد آن را قبول نکنند. فردا صبح یک نفر از همان مهمانهای پدرم کاغذ را به خانهی پدر صمد برد همان وقت بود که فهمیدم پدرم مهریهام را پنجهزار تومان تعیین کرده.
پدر و مادر صمد با هزینههایی که پدرم مشخص کرده بود، موافق نبودند؛ اما صمد همینکه رقم مهریه را دیده بود، ناراحت شده و گفته بود: «چرا اینقدر کم؟! مهریه را بیشتر کنید» اطرافیان مخالفت کرده بودند. صمد پایش را توی یک کفش کرده و به مهریه پنجهزار تومان دیگر اضافه کرده و زیر کاغذ را خودش امضا کرده بود.
🔰ادامه دارد.....🔰
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_بقره_آیه_۲۲۰
تفکر در اسرار دنیا و آخرت
ای مومنین در باره اسرار دنیا و آخرت فکر واندیشه کنید تا حقیقت احکام الهی ومعارف اسلامی برای شما روشن شود و با درک صحیح و آگاهانه قوانین الهی را انجام دهید
وظیفه مومنین در باره یتیمان
❣#سلام_امام_زمانم ❣
📖 السَّلاَمُ عَلَى خَلَفِ السَّلَفِ وَ صَاحِبِ الشَّرَفِ...
🌱سلام بر آن مولایی که عصاره همه انبیا و اولیاست و معدن تمام شرافت ها و بزرگواری ها.
سلام بر او و بر روزی که گوهر شرافتش چشم تمام خلق را خیره کند.
#اللهمعجللولیکالفرج