May 11
🏴#روضه(اول ماه محرم)🏴
*السّلام عليك يا مولاي يا اباعبدالله*
*السّلام عليك يا مولاي يا بقية الله*
🏴🏴🏴🏴🏴
*باز این چه شورش است که در خلق عالم است*
*باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است*
*باز اين چه رستخيز عظيم است كز زمين*
*بي نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است*
*گر خوانمش قيامت دنيا بعيد نيست*
*اين رستخيز عظيم كه نامش محرم است*
*در بار گاه قدس كه جاي ملال نيست*
*سر هاي قدسيان همه بر زانوي غم است*
*جن و ملك بر آدميان گريه مي كنند*
*گويا عزاي اشرف اولاد آدم است*
*إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ علیه السلام حَرَارَةً فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً*
🏴🏴🏴🏴🏴
بار دیگر دل را در حریم حسین علیهالسلام حاضر کرده و میگویم:
*يك قصه بيش نيست غم عشق وين عجب*
*از هر زبان كه ميشنوم نامكرر است*
البته با صراحت عرض ميكنم:
*ما چو ناييم و نوا در ما ز توست*
*ما چو كوهيم و صدا در ما ز توست*
*ما كه باشيم اي تو ما را جان جان*
*تا كه ما باشيم با تو در ميان*
عرض مي كنم:
*تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا*
*جان و دل افتاده اند از زلف و خالت در بلا*
🏴🏴🏴🏴🏴
بار دیگر قلب مان حسینیه شد
الحمدلله که بار دیگر به لطف حق زمزم دو چشم ما به جوش در آمده و سینه ما پر از خروش شده است
الحمدلله که جسم ما بار دیگر این قابلیت را پیدا کرده است که تشبّهی به کعبه پیدا کند و لباس عزای حسین را بپوشد،
الحمدلله که در کمال عجز و ناتوانی توفیق همراهی و همنوایی با حضرت ولی عصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف نصیبمان شده است.
قلب ما به قطب عالم امکان نز ديك شده است.
✨*السّلامُ عَلیک یا داعیّ الله*✨
اين جماعت قلباً كنار هم جمع شدند و به یکدیگر توصيه ميكنند:
*بيا اي دوست تا با هم بسوزيم*
*چو شمع محفل ماتم بسوزيم*
*بيا چون شمع و چون پروانه باشيم*
*به گِرد هم براي هم بسوزيم*
*چو ميخواهي در آن عالم نسوزي*
*همان بهتر در اين عالم بسوزيم*
◾*یا ایّها العزیز!*
به جدّت قسم گريههاي ما براي نسوختن در عالم دیگر نيست، جدّ غريب شما دلِ ما را آتشكده كرده آتشكدهاي كه هر گاه مصيبت را به خاطر ميآورد آتش آن شعلهورتر میشود.
آقا جان! بر سر راهت نشستهايم، دست نيازمان را به سویت دراز كردهایم و زير لب عرض ميكنيم:
*يا ايّهاالعزيز مسّنا و اهلنا الضّر وَ جِئنا بِبضاعةٍ مزجاة فاَوفِ لنا الكَيل و تَصدّق علينا انّ الله يجزي المتصدقين*
◾*آقای ما!*
در مصیبت جدّ بزرگوارت، تو چشمه چشم ما را جوشان کن
آقا و مولا و سیّد و سالار ما!
در روز اول محرّم تحت قبّه جماعتِ همدلِ محبّان حسین -که میلیونها نفر هستند- میخواهند پشت سر شما صاحب عزای حقیقی، برای جدّ بزرگوارت اقامه عزا کنند.
و آقای ما! خوب میدانیم که
میقات محرّم ما *پشت در خانه فاطمه* است...
پشت سر ِجدّه سادات زائر اباعبدلله علیهالسلام شویم،
*با همان دستان...*
جدّه سادات!
محرم از راه رسید و صدای نالهات فرق کرده است
خانم! به حسینت تو را قسم ميدهيم دعا کن در این ایام همراهی با معرفت، مؤدبانه و عاشقانه داشته باشیم.
◾میخواهیم همنوا با شما در مصیبت حسینت چشم گریان و دل سوزان داشته باشیم.
صدای استغاثه پسرت هنوز در عالم پیچیده است:
*هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرنی؟*
*هَل مِن ذابٍّ يذبُّ عن حرم رسول الله*
*هل من مُغيث يرجو الله في اِغاثتنا*
خود را لايق لبيك گويي نمي دانيم اما با استعانت از حضرت حق عاجزانه مي گوييم *لبيك يا حسين*
*لبيك يا حسين*
*لبيك يا حسين*
اما نميدانم لحظهاي كه صداي استغاثه حسين به زينب رسيد در خيمهگاه چه زلزلهاي بر پاشد؟
نميدانم صداي استغاثه حسين با دل سكينه چه كرد؟
نميدانم اين استغاثه چه آتشي به دل رباب زد؟
فقط خوب ميدانم با اين استغاثه اجساد مطهر شهدا به لرزه در آمدند، ميخواستند التماس كنند يك بار ديگر زنده شوند
آقاي بي كفن!
در اين استغاثه آخر نگران چه بودي؟
*تعرّض به خيمهها؟*
*کشیدن گوشواره دختران؟*
ميدانم كه زمان استغاثه از محاسنت خون ميچكيد
ميدانم كه وقت *«هل من ناصر»* گفتن با *فرق شكافته* خيلي شبيه پدرت شده بودي
مي دانم كه پيكر تير باران شده ات شبيه برادرت امام حسن شده بود
اما نميدانم كه حال تو در هنگام استغاثه چگونه بود؟
ميدانم از زير چشم به خيمهگاه نگاه ميكردي
پاي حرامي به خيمه باز نشود…
و مي دانم كه زير لب براي اهل بيت بزرگوارت دعا مي كردي
◾آقای ما!
با دل و جان لبیکگوی تو هستیم،
عزاخانه دل را در غمت سیاهپوش کردهایم
وبه خود مي گوييم
*خيز تا بر كلك آن نقاش جان افشان كنيم*
*كاين همه نقش عجب در گردش پرگار داشت*
و همنوا با آقازاده شما، حضرت ولیعصر عجلاللهتعالیفرجهالشریف عرض میکنیم:
*السّلام علی الحسین*
*وَ علی علیّبنالحسین*
*وَ علی اولادِ الحسین*
*وَ علی اصحابِ الحسین*
🏴🏴🏴🏴🏴
آجرک الله بقیه الله
تعجیل درفرج منتقم آل عبا پنج صلوات
💚 #مهـــــدویت
@mahdav
✅بعضی وقت ها واقعا باید برای خودمان #گریه کنیم
🍃تا بحال فکر کردیم
🍂وقتی که در برابر #شهوت های دنیا به زانو میاییم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که معصیت را می بینیم و #سکوت می کنیم و خوبی را می بینیم پشت می کنیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که با دیدن یک فیلم یا خواندن یک داستان اشکمان می آید اما باصدای #قرآن هیچ حسی نداریم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی #غرق دنیا شدیم و هیچ تلاشی برای آخرت نمی کنیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که خداوند را قبول داریم اما از #نافرمانی های خداوند دستبردار نمی شویم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که به امور بی فایده #مشغول هستیم با وجود اینکه در آخرت ثانیه به ثانیه در بارگاه خداوند باید جواب بدهیم اما اهمیت نمی دهیم باید برای خودمان گریه کنیم
🍂وقتی که #عبادت هایمان روح ندارد باید برای خودمان گریه کنیم
🍃 بله باید گریه کنیم
✅بیاید امروز را با خدایمان خلوت کنیم و در بارگاهش توبه کنیم توبه از گناهان گذشته و خداوند اشک های تضرعانه ات را بسیار دوست دارد
🍂🌸🍂
منتظـران حضرت مهدے امسال هم توفیق زندگی در هوای محرم راداشتیم اما باشرایطی خاص گزینه های روی میز ما مجازی بود روضه ی مجازی حرم مجازی سینه زنی مجازی تبرکی مجازی چای مجازی غذای نذری مجازی شیرخوارگان مجازی نفس کشیدن های مجازی فکرکنیم شاید قدرش راندانستیم شاید روضه وهیءت را دست کم گرفتیم وهزاران شاید که محرومیم اما اشک بر امام حسین حقیقتی است که نمیتوانیم انکارکنیم وز اول محرم است بخود بیایم خودرا طالب واقعی امام زمان نشان بدهیم یارب الحسین بحق الحسین اشف صدر الحسین بظهور الحجه
الهی آمین
تعجیل درفرج صلوات
💚 #مهـــــدویت
@mahdavit313
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
مقبل کاشانی شاعری بوده که خیلی آرزوی زیارت امام حسین علیه السلام رو داشته اما از نظر مالی در مضیقه بوده . هر وقت سایر افراد کربلا میرفتن اشک حسرت میریخته وآرزوی زیارت ارباب بی کفنش رو داشته .
یک روز یکی از دوستان خرج سفرش رو تقبل میکنه و از کاشان راه میفتن به سمت کربلا .
در راه و نزدیکی های گلپایگان دزدان قافله رو تاراج میکنن .یک عده از افراد بر میگردن کاشان .
یک عده هم میرن سمت گلپایگان و از اونجا با توجه به اعتباری که داشتند و یا از فامیلاشون پول قرض میکنن و سفر رو ادامه میدن .
اما مقبل در گلپایگان نه آشنایی داشت و نه اعتباری . از یک طرف هم دوست نداشت دیگه راهی رو که اومده برگرده . دلش هوای امام حسین علیه السلام رو داشت.
با خودش می گفت یک قدم نزدیکتر به امام حسین علیه السلام هم یک قدمه .
همینجا میمونم کار میکنم تا خرج ادامه سفرم جور بشه.
چند وقتی تو گلپایگان موند تا محرم از راه رسید .
مثل همه شیعیان در مجالس عزاداری شب و روز محرم شرکت میکرد تا اینکه شب عاشورا شد ، اشعاری رو که سروده بود در شب عاشورا خوند و غوغا کرد ….
همون شب پس از اتمام مجلس و در عالم رویا خواب دید مشرف شده به کربلا و وارد صحن شد . خواست بره طرف ضریح که از ورودش جلوگیری کردن .
مقبل میگه :با خودم گفتم خدایا نباید در رابطه با دخول به حرم کسی دیگری را مانع شوند .
یکی گفت درست میگویی مقبل اما الان فاطمه زهرا (س) و خدیجه کبری(س) و آسیه و هاجر و ساره با عده ای از حوریان در حرم مشغول زیارتند چون تو نامحرمی اجازه ورود نخواهی داشت .
پرسیدم توکیستی ؟ گفت : من از فرشتگان حافّین هستم ، حالا برای اینکه ناراحت نشوی بیا تا تو را به قسمتهای دیگر حرم هدایت کنم . در سمت غربی صحن مطهر مجلسی با شکوه بود . از وی راجع به حاضرین در مجلس سوال کردم . گفت : پیامبرانند از آدم تا خاتم که همه برای زیارت قبر سید الشهدا (ع)آمده اند
مقبل میگه : حضرت رسول صلی الله علیه و آله را دیدم که فرمود بروید به محتشم بگویید بیاید
ناگاه دیدم محتشم با همان قیافه ، قدی کوتاه و چهره ای نورانی و عمامه ای ژولیده وارد شد
حضرت به منبری که در آنجا بود اشاره فرمودند که ای محتشم برو بالا و هر چه بالا میرفت
حضرت میفرمود برو بالاتر تا پله نهم رسید ایستاد ومنتظر دستور پیامبر بود .
حضرت فرمود ای محتشم امشب شب عاشوراست ، از آن اشعار جانسوزت بخوان
و محتشم شروع کرد به خواندن اشعارش: کشتی شکست خوردهٔ طوفان کربلا
در خاک و خون طپیده میدان کربلا
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
نگرفت دست دهر گلابی به غیر اشک
زآن گل که شد شکفته به بستان کربلا
از آب هم مضایقه کردند کوفیان
خوش داشتند حرمت مهمان کربلا
بودند دیو و دد همه سیراب و میمکید
خاتم ز قحط آب سلیمان کربلا
زان تشنگان هنوز به عیوق میرسد
فریاد العطش ز بیابان کربلا
- اینجا بود که صدای گریه و ناله از پیامبران بلند شد … حضرت رسول صلی الله علیه و آله گریه کنان می فرمود :ای پدران من ای عزیزان ببینید با فرزندم حسین چه کرده اند ، آب فراتی که همه حیوانات از آن مینوشند بر فرزندم حرام کردند . سپس اشاره کرد که محتشم باز هم بخوان .
محتشم ادامه داد:
روزی که شد به نیزه سر آن بزرگوار
خورشید سر برهنه برآمد ز کوهسار
- در این لحظه گریه آنقدر زیاد شد که گویی صدای گریه به عرش میرسید. محتشم خواست تا پایین بیاید حضرت فرمود باز هم بخوان زیرا هنوز دلها از گریه خالی نشده .
محتشم اطاعت امر کرد و در حالیکه عمامه اش را از سر برداشت و فریاد کنان صدا زد یا رسول الله:
این کشتهٔ فتاده به هامون حسین توست
وین صید دست و پا زده در خون حسین توست
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست
این ماهی فتاده به دریای خون که هست
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست
- با رسیدن محتشم به این قسمت از اشعارش رسول الله غش کرد و انبیا همه بر سر میزدند و گریه میکرند .و ملکی این شعر محتشم را میخواند:
خاموش محتشم که دل سنگ آب شد
بنیاد صبر و خانهٔ طاقت خراب شد
خاموش محتشم که از این حرف سوزناک
مرغ هوا و ماهی دریا کباب شد
- محتشم لب فرو بست و از منبر پایین آمد . پس از ساعتی که مجلس به حالت عادی بازگشت پیامبر (ص)عبای خود را بر دوش محتشم انداخت
مقبل میگوید : من هم شاعر اهل بیت بودم و دوست داشتم پیامبر به من هم بگوید تو هم اشعارت را بخوان . هر چه انتظار کشیدم نفرمود .
مایوسانه از حرم خارج شدم که دیدم حوری مرا صدا میزند ای مقبل ، فاطمه زهرا سلام الله علیها به نزد پدر آمد و فرمود به مقبل هم بگویید تا اشعارش را بخواند . مقبل گوید رفتم روی منبر پله اول ولی دیگر پیامبر(ص) به من نفرمود برو بالاتر فهمیدم . مقام محتشم از من خیلی بالاتر است . شروع کردم به خواندن اشعارم:
نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت
نه سید الشهداء بر جدال طاقت داشت
هوا زور مخالف چو قیرگون گردید
عزیز فاطمه از اسب
سر نگون گردید
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم، عرش بر زمین افتاد
تا این اشعار را خواندم حوریه ای آمد و گفت مقبل دیگر نخوان که زهرا سلام الله علیها
غش کرد . مقبل گوید : از منبر فرود آمدم و پیامبر (ص) به عنوان صله چیزی به من عطا نفرمود .
ناگهان امام حسین علیه السلام را درهمان حالت رویا دیدم که ازآن حلقوم بریده صدا زد :
ای مقبل من خودم خلعت تو را خواهم داد . مقبل گوید در این حال از خواب بیدار شدم . فردای آن روز قافله ای به قصد زیارت کربلا حرکت کرد و مرا همراه خود بردند
اگه دلتون شکست و اشکتون جاری شد برا سلامتی و فرج مولای غریبمون دعا کنین.
اللهم عجل لولیک الفرج...اللهم الرزقناتوفیق زیارة الحسین ع اللهم جعل عواقب امورناخیرا .اللهم الرزقناتوفیق الشهادة فی سبیلک
تعجیل درفرج پنج صلوات
💚 #مهـــــدویت
@mahdavit313
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت .
وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست .
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد .
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!
ایمان قوی داشته باشید و بدانید هر چه رخ میدهد خواست خداوند است، تصمیمات خداوند از قدرت درک ما خارج است اما همیشه به سود ما می باشد.
🍂🌸🍂
💚 #مهـــــدویت
@mahdavit313
🍃🍂🌸🍃🍂🌸
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
😔🖤
🌅غروب جمعه است
👌 شیعه ی امام زمان (عج) هرکجای دنیاکه هستی دست ادب روی سینه بگذاروازجان دل به ارباب بی کفنمون امام حسین (ع)سلام بده
🌷السلام علیک یا اباصالح المهدی جان...🦋
🌷السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن (ع)
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
1446951779.mp3
146.4K
همه ما هم زمزمه میکنیم در غروب جمعه اولین محرم
هدایت شده از امام زمانی ام ³¹³
⛔️به حضرت نرجس خاتون مادر امام زمان متوسل شوید، ایشان چون مادر ولی وقت ما هستند به فرزندشان میفرمایند که پسرم، این شخص به من متوسل شده خواستهاش را بده
👌ختمی بسیار سریع الاجابه از حضرت نرجس خاتون برای براورده شدن حاجاتی که امیدی به براورده شدنش ندارید
ختمی که تا به حال کسی را دست خالی رد نکرده کلیک کنید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1608187940Ccb69ba07b6
Ⓜ️بار ها تجربه شده مشاهده کنید👆
هدایت شده از لینکدونی تخصصی مذهبی حوزوی
ناب ترین ڪاناݪ هاے لینکدونی تخصصی مذهبی، حوزوی و مفید ایتا
eitaa.com/joinchat/3630759937C6c810e67cf
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖
✴️ خط شهدای کربلا تا ظهور ادامه دارد
eitaa.com/joinchat/319356980C43f01e68a2
🥀سیری در صحیفه
eitaa.com/joinchat/7798802Cca13168b24
🥀احادیث منتخب
eitaa.com/joinchat/3892117558Cb691073598
🥀ازدواج عقلانی(مشاوره رایگان)
eitaa.com/joinchat/2850816000C150cf11602
🥀بانوی تمام عیار،همه چیز تموم
eitaa.com/joinchat/1527775279Cacf425fdcb
🥀خبر جدید خبر جدید
eitaa.com/joinchat/2848849946C949c528a9a
🥀عاشقانه هاے یڪ بچه مذهبے
eitaa.com/joinchat/3671130142C4fa80bf88f
🥀ڪانالے پر از پروفایل هاے زیبا مذهبے
eitaa.com/joinchat/503447578Cb7270b351d
🥀رمان نسل سوخته شهید سید طه ایمانی
eitaa.com/joinchat/1211301924C7ee3965b85
🥀آموزش ثبت نام بورس
eitaa.com/joinchat/4288282654C624488a60f
🥀جـــمـلاتی ڪہ باید با طلا نوشتتت
eitaa.com/joinchat/3642621983Cfb85057d54
🥀هيات رزمندگان اسلام شهرستان بهشهر
eitaa.com/joinchat/653262852Ce033d5f586
🔵#ویـژه : آموزش بورس
eitaa.com/joinchat/70778910Ce455a5dd71
#لینکدونی_تخصصی_مذهبی_حوزوی
گروه ها و کانالهای مذهبی،حوزوی و مفید
eitaa.com/joinchat/3630759937C6c810e67cf
➖➖➖ 🔷🔶🔹🔸🔷🔶 ➖➖➖
بزرگترین و پربازده ترین گروه تبادل لیستی شبانه
eitaa.com/joinchat/4227858451C02c884654b
هدایت شده از حوزه علمیه تخصصی حضرت فاطمه سلام الله علیها
5e730ed962390a842ec715dd_2174741567126979797-mc..mp3
14.5M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
#هر_خانه_یک_حسینیه
دشمن شناسی (۱)
در محضر #استاد_گلزار
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
❣ #ما_ملت_امام_حسینیم
#باید_تمام_زندگیام_مثل_او_شود