#حرمت_بزرگترها
در افسانه هندی آمده است که مردی هرروز دو کوزه بزرگ آب به دو طرف چوبی می بست ، چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب میبرد. یکی از کوزه ها کهنه تر بود و #ترک های کوچکی داشت. هر بار که مرد مسیر خانه اش را میرفت نصف آب کوزه می ریخت
مرد دوسال همین کار را انجام میداد کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای راکه بخاطر انجام آن ساخته شده بطور کامل انجام می دهد . اما کوزه کهنه و ترک خورده #شرمنده بود که فقط می تواند نصف وظیفه خود را انجام دهد هرچند میدانست آن تَرَک ها حاصل سال ها کار است
کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که روزی وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او سخن گوید به او گفت : از تو معذرت می خواهم تمام مدتی که از من استفاده کردهای فقط از نصف حجم من سود برده ای و فقط نصف تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای
مرد #خندید و گفت: وقت برگشت با دقت به مسیر نگاه کن. موقع برگشت کوزه متوجه شد که ، یک سمت جاده سمت خودش ، گلها و گیاهان زیبایی روییدند مرد گفت همیشه میدانستم که تو ترکداری پس تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم
این طرف جاده ، بذر سبزیجات و گل پخش کردم وتو هم همیشه و هر روز به آن ها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه ها هم کلم و #کاهو داده ام . اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را انجام بدهی؟ رفیق حرمت بزرگترها رو نگه داریم
🔚 مهدویت 313 💚🍂
@Mahdavit313