🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و بیست و هشتم
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه74 : ( در ذی الحجه سال ۲۳ هجری پس از قتل عمَر ، در روز شورا آن هنگام که مردم به ناحق، با عثمان جمع شدند، فرمود:)
🔹ويژگيهای امام علی (علیه السلام) از زبان خود
♦️همانا می دانيد که سزاوارتر از ديگران به خلافت من هستم. سوگند به خدا، به آنچه انجام داده ايد گردن می نهم، تا هنگامی که اوضاع مسلمين رو به راه باشد و از هم نپاشد و جز من به ديگری ستم نشود و پاداش اين گذشت و سکوت و فضيلت را از خدا انتظار دارم و از آن همه زر و زيوری که به دنبال آن حرکت می کنيد پرهيز می کنم.
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه73 : ( این خطبه را درباره مروان بن حکم ایراد فرمود.)
گویند در سال ۳۶ هجری وقتی مروان بن حکم، داماد عثمان، در جنگ جمل اسیر شد، امام حسن علیه السلام وامام حسین علیه السلام نزد پدر عذر او خواستند و امام علی علیه السلام او را رها کرد. گفتند: پدر، مروان با شما بیعت می کند. فرمود:)
🔹خبر غيبی از حكومت چهار فرمانروای فاسد از پسران مروان
مگر پس از کشته شدن عثمان با من بيعت نکرد؟ مرا به بيعت او نيازی نيست، دست او دست يهودی است، اگر با دست خود بيعت کند، در نهان بيعت را می شکند. آگاه باشيد، او حکومت کوتاه مدّتی خواهد داشت، مانند فرصت کوتاه سگی که با زبان بينی خود را پاک کند. او پدر چهار فرمانرواست «قوچ های چهارگانه» و امّت اسلام از دست او و پسرانش روزگار خونينی خواهند داشت.
┄═❁❀••••❈◦🦋◦❈••••❀❁═┄
📜 #خطبه72 : ( مردم را آموزش داد تا چگونه بر پیامبر «صلی الله علیه وآله وسلم» درود فرستند )
1⃣ ويژگيهای پيامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
♦️بار خدايا! ای گستراننده هر گسترده و ای نگهدارنده آسمان ها و ای آفريننده دل ها بر فطرت های خويش، دلهای رستگار و دلهای شقاوت زده. گرامی ترين درودها و افزون ترين برکات خود را بر محمد(صلی الله علیه و آله) بنده و فرستاده ات اختصاص ده، که خاتم پيامبران گذشته و گشاينده درهای بسته و آشکارکننده حق با برهان است. دفع کننده لشکرهای باطل و در هم کوبنده شوکت گمراهان است، آنگونه که بار سنگين رسالت را بر دوش کشيد و به فرمانت قيام کرد و به سرعت در راه خشنودی تو گام برداشت. حتّی يک قدم به عقب برنگشت و اراده او سُست نشد و در پذيرش و گرفتن وحی نيرومند بود، حافظ و نگهبان عهد و پيمان تو بود و در اجرای فرمانت تلاش کرد تا آنجا که نور حق را آشکار و راه را برای جاهلان روشن ساخت و دل هايی که در فتنه و گناه فرو رفته بودند هدايت شدند. پرچم های حق را برافراشت و احکام نورانی را برپا کرد؛ پس او پيامبر امين و مورد اعتماد و گنجينه دار علم نهان تو و شاهد روز رستاخيز و برانگيخته تو برای بيان حقايق و فرستاده تو به سوی مردم است.
2⃣ دعا برای پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
♦️ پروردگارا! برای پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سايه لطف خود جای با وسعتی بگشای و از فضل و کرمت پاداش او را فراوان گردان. خداوندا! کاخ آيين او را از هر بنايی برتر و مقام او را در پيشگاه خود گرامی تر گردان و نورش را کامل گردان و پاداش رسالت او را پذيرش گواهی و شفاعت و قبول گفتار او قرار ده، زيرا که دارای منطقی عادلانه و راه جداکننده حق از باطل بود. بار خدايا! بين ما و پيغمبرت در نعمت های جاويدان و زندگانی خوش و آرزوهای برآورده و خواسته های به انجام رسيده، در کمال آرامش و در نهايت اطمينان همراه با مواهب و هدايای با ارزش جمع گردان.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢 حجاب اجباری، کلمهی متناقضی است
« استاد علی غلامی»
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قابل توجه اونایی که میگن من کمر درد دارم ،من اعصابم خرابه ، من بدنم کشش بارداری نداره ، پس نمی تونم بچه دار بشم ...
#فرزندآوری :
🌓 حیرت آور است !!
👈همه ی جهان #حجاب دارد:
1⃣کره زمین دارای پوشش است.
2⃣میوه های تر وتازه دارای پوشش است.
3⃣شمشیر نیز داخل غلافش حفظ میشود
4⃣ قلم بدون پوشش جوهرش خشک
میشود و فایده اش از بین می رود و زیر پا انداخته میشود برای اینکه پوشش آن از بین رفته.
5⃣ سیب هم اگر پوسته اش گرفته شود و رها شود فاسد میشود.
و......
در تعجبم از مردی که ماشینش را از ترس خط و خش افتادن چادر می پوشاند؛
اما دختر یا همسر و یا خواهر خود را بدون پوشش رها میکند!!!
بـانـو!
این چادر
تا برسد بدست تو
هم از کوچه های مـدیـنـه گذشت...💔
هم از کــربـلا...💔
هم از بازار شــام...💔
چـادر ارثیهی حضرتزهراسـت قدرش را بدان:)
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
🌸نشر با ذکر صلوات جهت
سلامتی و تعجیل در امر فرج 🌸
#شهید_رحیم_آنجفی
🌷🌷🌷🌷🌷
#حجاب در کلام شهیدان
#خواهرم:
محبوب باش وباتقوی
این شمایید که دشمن را
باچادرسیاهتان می کشید
حجاب توسنگرتوست
توازداخل حجاب دشمن را
می بینی ودشمن تورا
نمی بیند.
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
#داستان_واقعی
#نسل_سوخته
#نویسنده_شهید_سید_طاها_ایمانی
#قسمت_۷۹
*═✧❁﷽❁✧═*
بدجور جا خورده بودم ... توی اون شرایط ... وسط حرف یه نفر دیگه ناخودآگاه چشمم توی جمع چرخید برگشت روی آقای مرتضوی ... نیم خیز شدم و دکمه میکروفون🎤 رو زدم.
- نه حاج آقا از محضر بزرگان استفاده می کنیم ...
با لبخند 😊خاصی بهم خیره شد ... انگار نه انگار، اونجا پر از آدم بود ... نشست بود ... عادی و خودمونی ...
- پس یه ساعته اون پشت داری چی می نویسی؟ ...
مکث کوتاهی کرد ...
- چشم هات داد می زنه توی سرت غوغاست ... می خوام بشنوم به چی فکر می کنی؟ ...
دوباره نگاهم👀 توی جمع چرخید ... هر چند، هنوز برای حرف زدن نوبت من نشده بود ... با یه حرکت به چرخ ها، صندلی رو کشیدم جلو ...
- بسم الله الرحمن الرحیم ...
با عرض پوزش از جمع ... مطالبی رو که دوستان مطرح می کنن عموما تکرارایه ... مشکلاتی که وجود داره و نقد موارد مختلف ... بعد از 3، 4 نفر اول ... مطلب جدید دیگه ای اضافه نشد ... قطعا همه در جریان این مشکلات و موارد هستند و اگر هم نبودن الان دیگه در جریانن ... برای این نشست ها، وقت و هزینه 💶صرف شده ... و ما در قبال ثانیه هاش مسئولیم و باید اون دنیا 🌎جواب بدیم ... پیشنهاد می کنم به جای تکرار مکررات ... به راهکار فکر کنیم ... و روی شیوه های حل مشکلات بحث کنیم ... تا به نتیجه برسیم ...
سالن، سکوت مطلق بود ... که آقای مرتضوی، سکوت رو شکست ...
- خوب خودت شروع کن ... هر کی پیشنهاد میده ... خودش باید اولین نفر باشه ... اون پشت، چی می نوشتی؟ ..
کمی خودم رو روی صندلی جا به جا کردم ...
- هنوز خیلی خامه ... باید روشون کار کنم ...
- اشکال نداره ... بگو همین جا روش کار می کنیم ... خودمون واست می پزیمش ...
ناخودآگاه از حالت جمله اش خنده ام😁 گرفت ... بسم الله گفتم و شروع کردم ... مشکلات و نقدها رو دسته بندی کرده بودم ... بر همون اساس جلو می رفتم ... و پشت سر هر کدوم ... پیشنهادات و راهکارها رو ارائه می دادم ..
چند دقیقه بعد، حالت جمع عوض شده بود ... بعضی ها تهاجمی به نظراتم حمله می کردن ... یه عده با نگاه نقد برخورد می کردند و خلاهاش رو می گفتن ... یه عده هم برای رفع نواقص اونها، پیشنهاد می دادن👌 ...
و آقای مرتضوی ... در حال نوشتن 📝حرف های جمع بود ...
اعلام زمان استراحت و اذان ظهر که شد ... حس می کردم از یه جنگ فرسایشی برگشتم ... کاملا له شده بودم 😰... اما تمام اون ثانیه های سخت، ارزشش رو داشت ...
بعد از نماز، آقای مرتضوی صدام🗣 کرد ... بقیه رفتن نهار ... من با ایشون و چند نفر دیگه ... توی نمازخونه دور هم حلقه زدیم ...
شروع کرد به حرف زدن ... علی الخصوص روی پیشنهاداتم... مواردی رو اضافه یا تایید می کرد ✅... بیشتر مشخص بود نگران هجمه ای بود که یه عده روی من وارد کردن ... و خیلی سخت بهم حمله کردن ... من نصف سن اونها رو داشتم ... و می ترسید که توی همین شروع کار ببرم ...
غرق صحبت بودیم که آقای علیمرادی هم به جمع اضافه شد ... تا نشست آقای مرتضوی با خنده خطاب قرارش داد..
- این نیروتون چند؟ ... بدینش به ما ...
علمیرادی خندید 😁..
- فروشی نیست حاج آقا ... حالا امانت بخواید یه چند ساعتی ... دیگه اوجش چند روز ...
- ولی گفته باشم ها ... مال گرفته شده پس داده نمی شود...
و علمیرادی با صدای بلند خندید 😂...
- فکر کردی کسی که هوای امام رضا رو نفس بکشه ... حاضره بیاد دود و سرب برج میلاد شما بره توی ریه اش؟ ...
مرتضوی چند لحظه ای لبخند زد ... و جمعش کرد ...
- این رفیق ما که دست بردار نیست ... خودت چی؟ ... نمی خوای بیای تهران، پیش ما زندگی کنی؟
پیشنهاد و حرف هایی که زد خیلی خوب بود ... اما برای من مقدور نبود ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...
- شرمنده حاج آقا ... ولی مرد خونه منم ... برادرم، مشهد دانشجوئه ... خواهرم 👩هم امسال داره دیپلم می گیره و کنکوری میشه ... نه می تونم تنها بیام و اونها رو بزارم ... نه می تونم با اونها بیام ...
بقیه اش هم قابل گفتن نبود ... معلوم بود توی ذهنش، کلی سوال داشت ... اما فهمیده تر از این بود که چیزی بگه ... و حریم نگفتن های من رو نگهداشت ..
من نمی تونستم خانواده رو ببرم تهران ... از پس خرج و مخارج بر نمی اومدم ... سعید، خیلی فرق کرده بود اما هنوز نسبت به وضعش احساس مسئولیت می کردم ... و الهام توی بدترین شرایط، جا به جا می شد ...
خودم هم اگه تنها می رفتم ... شیرازه زندگی از هم می پاشید ... مادرم 🧕دیگه اون شخصیت آرام و صبور نبود ... خستگی و شکستگی رو می شد توش دید ... و دیگه توان و قدرت کنترل موقعیت و بچه ها رو نداشت ... و دائم توی محیط، ناراحتی و دعوا پیش می اومد ... مثل همین چند روزی که نبودم ... الهام دائم زنگ ☎️می زد که ...
- زودتر برگرد، بیشتر نمونی ...
♻️ادامه دارد...
══ ೋ💠🌀💠ೋ══
بسم الله الرحمن الرحیم
#سوره_مبارکه_طه_آیه_۱۱۲
《و من یَعمل من الصالحاتِ و هوَ مومنُُ فلا یَخافُ طُلماً و لا هَضماً》
واما کسانی که اعمال صالحی انجام دهندو در عین حال از ایمان برخوردار باشند
پس نه ازظلم وستمی می ترسند و نه از کمی حقشان
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و بیست و نهم
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
📜 #خطبه71 : (در سال ۳۷ هجری و پس از فریب خوردن کوفیان از مکر و حیله عمروعاص و معاویه، هشدار گونه فرمود:)
🔹 علل نكوهش اهل عراق
♦️پس از ستايش پروردگار، ای مردم عراق! همانا شما به زن بارداری می مانيد که در آخرين روزهای بارداری، جنين خود را سقط کند و سرپرستش بميرد و زمانی طولانی بی شوهر ماند و ميراث او را خويشاوندان دور غارت کنند. به خدا سوگند، من با اختيار خود به سوی شما نيامدم بلکه به طرف ديار شما کشانده شدم، به من خبر دادند که می گوييد علی دروغ می گويد، خدا شما را بکشد، بر چه کسی دروغ روا داشته ام؟ آيا به خدا دروغ روا داشتم؟ در حالیکه من نخستين کسی هستم که به خدا ايمان آوردم. يا بر پيامبرش؟ در حالیکه من اوّل کسی بودم که او را تصديق کردم! نه، به خدا هرگز، آنچه گفتم واقعيّتی است که شما از دانستن آن دوريد و شايستگی درک آن را نداريد، مادرتان در سوگ شما زاری کند. وای، وای، سردهد. پيمانه علم را به شما به رايگان بخشيدم اگر ظرفيّت داشته باشيد، «و به زودی خبر آن را خواهيد فهميد.»
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
📜 #خطبه70 : ( در سال ۴۰ هجری سحرگاه نوزدهم ماه رمضان که ضربت خورد ، فرمود:)
🔹شكوه ها با پيامبر (صلی الله علیه وآله وسلم)
♦️همانگونه که نشسته بودم، خواب چشمانم را ربود، رسول خدا(صلی الله علیه و آله)را ديدم، پس گفتم ای رسول خدا! از امّت تو چه تلخی ها ديدم و از لجبازی و دشمنی آنها چه کشيدم، پيامبر(صلی الله علیه و آله)فرمود: نفرينشان کن. گفتم: خدا بهتر از آنان را به من بدهد و به جای من شخص بدی را بر آنها مسلّط گرداند. (کلمه «أود» يعنی کجی و انحراف و «لدد» يعنی دشمنی و خصومت، و اين از فصيح ترين کلمات است.)
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
📜 #خطبه69 : ( در سال ۳۹ هجری پس از شنیدن غارتگریهای فرماندهان معاویه در { عین التمر} در نکوهش کوفیان فرمود:)
🔹علل نكوهش كوفيان
♦️چه مقدار با شما کوفيان مدارا کنم؟ چونان مدارا کردن باشتران نو باری که از سنگينی بار، پُشتشان زخم شده است و مانند وصله زدن جامه فرسوده ای که هر گاه از جانبی آن را بدوزند، از سوی ديگر پاره می گردد. هر گاه دسته ای از مهاجمان شام به شما يورش آورند، هر کدام از شما به خانه رفته، درب خانه را می بنديد و چون سوسمار در سوراخ خود می خزيد و چون کفتار در لانه می آرميد. سوگند به خدا، ذليل است آن کس که شما ياری دهندگان او باشيد، کسی که با شما تيراندازی کند، گويا تيری بدون پيکان رها ساخته است. به خدا سوگند، شما در خانه ها فراوان و زير پرچم های ميدان نبرد اندکيد و من می دانم که چگونه بايد شما را اصلاح و کجی های شما را راست کرد؛ امّا اصلاح شما را با فاسد کردن روح خويش جايز نمی دانم. خدا بر پيشانی شما داغ ذلّت بگذارد و بهره شما را اندک شمارد. شما آنگونه که باطل را می شناسيد از حق آگاهی نداريد و در نابودی باطل تلاش نمی کنيد، آن گونه که در نابودی حق کوشش داريد.
❈════ ೋ🌿🌹🌿ೋ════❈
♦️ #سلام_امام_زمانم
🔹 چشمانم را میبندم و روزی که میآیی را تصور میکنم
همه جا پیوسته نور است
حتی تصور آمدنت هم زیباست ...
🔹 أللَّھُـمَ ؏َـجِّـلْ لِوَلیِڪْ ألْـفَـرَج
..
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 💎 خوش به حال خانوم های باحجاب 🔻
✅ بسیار جالب و زیبا حجاب رو توضیح دادند ...
👌 اولین بار بود که از این زاویه ارزش حجاب رو شنیدم ...
🎙 استاد انجوی نژاد
#زن_عفت_افتخار
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌷🌷🌷🌷🌷
برایش صبحانه آماده کردم برگشت رو به من گفت : «آخرین صبحانه را با من نمیخوری؟!» خیلی دلم گرفت. گفتم: «چرا این طور میگی ، مگه اولین باره میری مأموریت ؟!».
موقع رفتن به من گفت: «فرزانه سوریه که میرم بهت زنگ بزنم بقیه هم هستن چطوری بگم دوستت دارم؟ بقیه که میشنون
من از خجالت آب میشم بگم دوستت دارم.» به حمید گفتم :«پشت گوشی بگو یادت باشه من منظورت رو میفهمم» . قرار گذاشتیم به جای
دوستت دارم پشت گوشی بگوید یادت باشه !
خوشش آمده بود ، پله ها را می رفت پایین بلند بلند میگفت: «فرزانه یادت باشه!»
من هم لبخند میزدم میگفتم :«یادم هست»
# گزیده ای از کتاب «یادت باشد» ، خاطرات همسر شهید حمید سیاهکالی مرادی
#الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
┄┅┅❅💠❅┅┅┄
🌷اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
🌷 وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
🌷 وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ
🌷وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
#اللهم_ارزقنا_الشهادة_في_سبيلك
#شبتون_شهدایی
شادی روح مطهر امام راحل وشهدا 🌷 صلوات
🕊🌷🕊🌷
🌷🕊🌷
🕊🌷
🌷
روز قیامت میگی:
خدایا اشتباه شده!
○کارهای خوبی داشتم که نیست...
●گناهانی نداشتم که هست!
جواب میاد که:
حسناتت رفت در پرونده کسی که...
#غیبتش را کردی!
طلبکار بود؛از گناهانش به تو رسید
#آیت_الله_مجتهدی ره