جریان خواستگاری شهید عباس دانشگر
عباس روز خواستگاری دو برگه به همراه خود آورده بود که روی آن چیزهایی که در زندگی آینده برایش مهم بود را تیتروار نوشته بود. او به داشتن یک زندگی ساده و تهیه وسایل زندگی از کالاهای ایرانی تأکید بسیاری داشت. من خیلی مخالف رفته به سوریه عباس بودم و اجازه نمیدادم که برود، ولی او با حرفهایش مرا هم راضی کرد.

صحبت های مادر شهید درباره ی فرزندش
عباس من برای مردن حیف بود. او باید شهید میشد. این اواخر فوقالعاده شده بود، نماز خواندنش را خیلی دوست داشتم، خیلی زیبا نماز میخواند. با نگاه کردن به او هنگام نماز آرامش میگرفتم. یقین داشتیم عباس شهید میشود. وقتی پسرم رفت از خدا خواستم اگر عاقبت به خیری بچهام در شهادت است، شهید و اگر در ماندن و خدمت کردن است بماند. عباسم از من خواسته بود برای شهادتش دعا کنم. هنگام دفن کردن پیکرش، به او گفتم: «شیرم حلالت مادر! ازت راضیم. سربلندم کردی»
خواب دخترعموی شهید عباس دانشگر
دختر عموی عباس چند روزی بعد از شهادت پسرم تعریف کرد که: خواب دیدم عباس لباس احرام پوشیده و در میان جمعیتی که همه لباس سفید به تن دارند ایستاده است. با خودم گفتم تا آنجا که میدانم ، عباس مکه نرفته. خانمی کنارم بود و به من گفت: عباس امشب مهمان شهدای مناست. عباس خیلی بعد از حادثه منا بیقرار شده بود و تا مدتها آرامش نداشت. تا مدتها عکس شهدای منا را در اتاقش نصب کرده بود.
خصوصیات اخلاقی شهید عباس دانشگر
۱- یکی از خصیصه های بارز شهید دانشگر ؛ شجاع و نترس بودن او در دوران کودکی و نوجوانی اش بوده است.
۲- او همیشه خنده ای بر لب خود داشت و در ارتباط با دیگران روابط عمومی بالایی داشت .او در اولین برخورد انقدر گرم و صمیمی می شد که رابطه ای صمیمی و عاطفی با اطرافیان برقرار میکرد.
۳-شهید عباس دانشگر هیچوقت از کارها و کلاسهایش چیزی به خانواده اش نمیگفت. بعد از شهادتشان خانواده ی او گفتند:« که ایشان دورههای بینش مطهر را گذرانده و مدتی بود در دانشگاه، سطح ۱ بینش مطهر را تدریس میکرده است. یا اینکه مدرک کارشناسی ادوات نظامی را هم گرفته بود. از دوستانشان شنیدیم که مرتب در کلاسهای استاد پناهیان و دکتر عباسی شرکت میکرده است.»
نحوه ی شهادت شهید عباس دانشگر
یکی از دوستان او میگوید:« اودر شب نیمه شعبان بود که مراسمی در مقری که مستقر بودیم گرفتیم و عباس از ساعت ۱۲ شب تا نزدیک اذان صبح در کنار پنجره مقر و زیر نور مهتاب احیا گرفت و دعا میخواند و گریه میکرد. این تنها جایی بود که دیدم عباس خلوت کرد , در صورتیکه او اصلا آدم گوشه گیر و ساکتی نبود. بعد از شهادتش که خاطرات را مرور میکردم, متوجه شدم که عباس آن شب برات شهادتش را گرفت.»
بسم الله الرحمن الرحیم
دوست دارم ساکن شوم
آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصیت کنم، من ریزهخوار سفرهی آنان هم نیستم. شهید شهادت را به چنگ میآورد، راه درازی را طی میکند تا به آن مقام می رسد اما من چه؟! سیاهیِ گناه چهرهام را پوشانده و تنم را لخت و کسل کرده. حرکت جوهرهی اصلی انسان است و گناه زنجیر. من سکون را دوست ندارم، عادت به سکـون بـلای بزرگ پیروان حق است.
سکونم مرا بیچاره کرده، در این حرکت عـالم بهسمت معبود حقیقی، دست و پـایم را اسـیر خود کرده. انسان کر میشود، کور میشود، نفـهم میشود، گنگ میشود و باز هم زندگـی میکند، بعد از مدتی مست میشود و عادت میکند به مستی، و وای به حالمان اگر در مستی خوش بگذرانیم و درد نداشته باشیم.
بی هوشی انسان
درد را انسان بیهوش نمیکشد، انسان خواب نمیفهمد، درد را، انسان باهوش و بیـدار میفهمد.
راستی...! دردهایم کو؟ چرا من بیخیال شدهام؟ نکند بیهوشم؟ نکند خوابم؟ مثل آب خوردن چندین هزار مسلمان را کشتند و ما فقط آن را مخابره کردیم.
قلب چند نفرمان به درد آمد؟ چند شب خواب از چشمانمان گریخت؟ آیا مست زندگی نیستیم؟
خدایا؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش میشنوم، صدای حرم میآید، گوش عالم کر است. خیام میسوزد اما دلمان آتش نمیگیرد.
بالاترین مرض
مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جستوجو نمیکنیم؟
🕊شهیدعباس دانشگر۱۲🕊(یزد)
بسم الله الرحمن الرحیم دوست دارم ساکن شوم آخر من کجا و شهدا کجا، خجالت میکشم بخواهم مثل شهدا وصی
روحمان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم، الَّذِینَ هُمْ فِی خَوْضٍ یَلْعَبُونَ، ما هستیم. مردهام، تو مرا دوباره حیات ببخش، خوابم، تو بیدارم کن خدایا! بهحرمت پای خستهی رقیه(س)، بهحرمت نگاه خستهی زینب(س)، بهحرمت چشمان نگران حضرت ولی عصر(عج)؛ به ما حرکت بده.
2.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
💫 دقایقی با شهید والامقام کاظم نجفی رستگار فرماندهی تیپ سیدالشهدا
(( خواب مادر شهید و معجزه بهشتی))
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🔶 مادر در خواب پسر شهیدش را میبیند پسرش به او میگوید که «توی بهشت جام خیلی خوبه. چی میخوای برات بفرستم؟»
🔶 مادر شهید میگوید: «چیزی نمیخوام؛ فقط جلسه قرآن که میروم، همه قرآن میخوانند و من سواد خواندن ندارم و از این بابت خجالت میکشم. همه میدانند که من سواد ندارم، بهم میگویند همان سوره توحید را بخوان.».
🔶 این شهید والامقام پس از شنیدن حرفهای مادر میگوید: «نماز صبح را که خواندید، قرآن رو بردارید و بخوانید!» بعد از نماز یاد حرف پسرش میافتد. قرآن را برمیدارد و به راحتی شروع به خواندن قرآن میکنند.
🔶 خبر در همه جا پیچید. پسر دیگرش اینرا به عنوان کرامت شهید، محضر آیتالله نوری همدانی مطرح میکند. حضرت آیتاللهنوری همدانی نزد مادر شهید میروند. قرآنی را به او میدهند که بخواند. به راحتی همه جای قرآن را میخواند؛ اما بعضی جاها را قادر به خواندن نبودند. میفرمایند: «قرآن خودتان رو بردارید و بخوانید!».مادر شهید از روی قرآن خودشان بدون غلط شروع به خواندن میکند.
آیت الله نوری گریه میکنند و چادر مادر شهید را میبوسند و میفرمایند: «جاهایی که نمیتوانستند بخوانند متن غیر از قرآن قرار داده بودیم که امتحانشان کنیم.»
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
💫 زندگی نامه شهید والامقام کاظم نجفی رستگار
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🔶 شهید کاظم نجفی رستگار در تاریخ سوم فروردین ماه سال 1339 در شهر ری دیده به جهان گشود.
🔶 پیش از انقلاب فعالیتهایی زیادی داشت چنان که حساسیت ساواک را برانگیخت و دردسرهایی برایش درست شد. با ورود امام خمینی (ره) به میهن، در کسوت انتظامات مراسم استقبال و پس از پیروزی انقلاب در کمیته انقلاب اسلامی کاخ سعدآباد به خدمت به انقلاب پرداخت. سپس به سپاه پاسداران پیوست و در پادگان توحید مشغول خدمت شد.
🔶 با دکتر مصطفی چمران در غائلۀ کردستان، در جنگ با اشرار شرکت کرد. با آغاز بهسرعت به مرز رفت و در ارتفاعات بازیدراز مقابل عراقیها ایستاد.
🔶 در عملیات بیتالمقدس و جریان آزادسازی خرمشهر، کاظم در مرحلۀ دوم عملیات به عنوان فرمانده گردان میثم لشکر 27 محمد رسولالله (ص) خوش درخشید و توجه تمام فرماندهان را به خود جلب کرد. چند ماه مأموریت در سوریه و لبنان و پس از آن فرماندهی تیپ تازه تأسیس 10 سیدالشهدا (ع) بعد از علی موحد دانش و عملیات مسلمبنعقیل، نام کاظم رستگار را به نامی آشنا در میان رزمندگان تبدیل کرد.
🔶 سرانجام شهید رستگار هنگام اذان ظهر 25 اسفند سال 1363 در شرق رود دجله به شهادت رسید. پیکر وی در منطقۀ جُفیر ماند تا در تاریخ 28 مهر 1376 جزو شهدای تفحص شده تشیع و در بهشت زهرای تهران آرام بگیرد.
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄