eitaa logo
کانال منتظران مهدی(عج)
1.9هزار دنبال‌کننده
13.4هزار عکس
7.1هزار ویدیو
517 فایل
❗بسم‌رب‌الشـهداء❗ 💔براے هر کسے کار مےکنیم جز #خــــدا 🖊! - #شهیدابراهيم‌هادے کپی ازادلینک دعوت کانال ما https://eitaa.com/Montazerane_Mehdi ایـݩ #ڪانالـ وقفـ آقای غریبمانـ است😔
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱حال من را بده تغییر ، به احوال جدید پر بده باز دلم را به دو تا بال جدید... 🌱همه ی خواسته ام این شده، در اقبالم … یک زیارت بنویسید، در این سال جدید @shahidbabeknoori💐
حقیقتِ “مُقَلِب القلوب”در عالم، امام‌حسینه؛ نگاه کنه بَرِت میگردونه .. 🤲💔 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ @shahidbabeknoori🦋
ـا‌مُنتَظِرـان‌گَنجِ‌نَھـٰان‌مۍ‌آیَد ـآرـامِشِ‌جـٰانِ‌‌؏ـٰاشِقـٰان‌مۍ‌آیَدシ! @shahidbabeknoori💚☘
‌ حول حالنا بظهور الحجه... 🌱 @shahidbabeknoori🌸
‌ حاج‌آقا‌پناهیان : 🔎 الآن بزرگترین ڪمڪے که میخواهید بہ امام زمان^ارواحنا‌لہ‌اݪفداء^ بڪنید ، 💎 هر ڪمکے از دستتون بر میاد براے وݪایت فقیہ انجام بدید..!⛓ خیلے هواے سید علے رو داشته باشیم✌️🏻 @shahidbabeknoori🌱
دیدی‌بعضے‌وقت‌‌هادلمون‌میگیره؟!... خودمونم ‌نمیدونیم‌چرا؟! اینا‌‌؛‌‌‌همون‌سنگینےِگناهایےهست ‌کہ‌مرتکب‌شدیم💔🚶🏻‍♂... @shahidbabeknoori🍃
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ چشمت‌به‌نامحرم‌میافتہ ؛ اگہ‌خوشت‌نیاد‌ مریضی ! ولی‌اگہ‌خوشت‌اومد ؛ همون‌موقع چشمتوببندسرتو‌بندازپایین ؛ بگو . . (:🌸'-! یعنی‌داری‌به‌خدامیگی ؛ خدایا (: من‌تورومیخام ؛ ایناچیہ ؟! اینادوست‌داشتنی‌نیستن . . ! @shahidbabeknoori🌾
🍃 گمنامۍ! تنها‌براۍ"شهدا"‌نیست مۍتونۍ‌زندھ‌باشۍ‌و سرباز‌‌حضرت‌زهرا‌"س"باشۍ! اما‌یھ‌شرط‌دارھ!باید‌فقط‌براۍ‌ "خدا"ڪاࢪڪنۍ نه یا! گمنام کار کن🌿 @shahidbabeknoori💛
تو یڪ نفرے، یا ترڪیبے ازهمہ ؟😍 آخر جاے همہ ڪس را برایم پر میڪنے....♥️ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahidbabeknoori🌼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط لبخند زدم.خجالتی تر از این بودم که به مادرم بگویم:《خوبه دیگه،روی همسر آیندش حساسه !》 از مطب که بیرون آمدیم،حمید خیلی اصرار کرد تا ما را یک جایی برساند،ولی ما چون برای خرید وسایل مورد نیازمادرم می‌خواستیم به بازار برویم همان جا از حمید جدا شدیم. سه شنبه که رسید، خودمان به مطب دکتر رفیتم.در اتاق انتظار روی صندلی نشسته بودیم.هنوز نوبت ما نشده بود.هوا نه تابستانی و گرم بود،نه پاییزی و سرد.آفتاب نیمه جان اوایل مهر از پنجره مطب می‌تابید. حمید با اینکه سعی می‌کرد چهرهٔ شاد و بی تفاوتی داشته باشد. اما لرزش خفیف دست هایش گویای همه چیز بود.مدت انتظارمان خیلی طولانی شد.حوصله ام سر رفته بود‌.این وسط شیطنت حمید گل کرده بود.گوشی را جوری تکان می‌داد که آفتاب از صفحه گوشی به سمت چشم های من بر می‌گشت.از بچگی همین طور شیطنت داشت و یکجا آرام نمی گرفت.با لحن ملایمی گفتم:《حمید آقا!میشه این کار رو نکنید؟》تا یک ماه بعد عقد همین طور رسمی با حمید صحبت می‌کردم،فعل ها را جمع بستم و شما صدایش می‌کردم. با شنیدن اسم《آقای سیاهکالی》بی معطلی به سمت اتاق خانم دکتر رفیتم.به دراتاق که رسیدیم،حمید در را باز کرد و منتظر شد تا من اول وارد اتاق شوم و بعد خودش قدم به داخل اتاق گذاشت و در را به آرامی بست. دکتر که خانم مسنی بود از نسبت های فامیلی ما پرس و جو کرد. برای اینکه دقیق تر برسی انجام بشود،نیاز بود شجره نامهٔ خانوادگی بنویسیم.حمید خیلی پیگیر این موضوعات نبود.مثلاً نمی‌دانست دایی ناتنی پدرم با عمه‌ی خودش ازدواج کرده است. ادامه دارد... (کتاب یادت باشد ) @shahidbabeknoori🌼
ولی من همهٔ این ها را به لطف تعریف های ننه دقیق می‌دانستم و از زیر و بم ازدواج های فامیلی و نسبت های سببی و نسبی با خبر بودم ، برای همین کسی را از قلم نینداختم. از آنجا که در اقوام ما ازدواج های فامیلی زیاد داشتیم ، چندین بار خانم دکتر در ترسیم شجره نامه اشتباه کرد. مدام خط میزد و اصلاح می‌کرد. خنده اش گرفته بود و می‌گفت :« باید از اول شروع کنیم . شما خیلی پیچ پیچی هستید!» آخر سر هم معرفی نامه دادبرای آزمایش خون و ادامهٔ کار. روز آزمایش هم فاطمه همراه من و حمیدآمد، آزمایش خون سخت و دردآوری بود. اشکم در آمده و بود و رنگ به چهره نداشتم . حمید نگران و دلواپس بالای سر من ایستاده بود. دل این را نداشت که مرا در آن وضعیت ببیند. با مهربانی از درو دیوار صحبت میکرد که حواسم پرت بشود . می‌گفت: « تا سه بشماری تمومه..» آزمایش را که دادیم، چند دقیقه‌‌ای نشستم . به‌خاطر خون زیادی که گرفته بودند، ضعف کرده بودم . موقع بیرون آمدن حمید برگهٔ آزمایشگاه را به من داد و گفت :« شرمنده فرزانه خانم منکه فردا میرم ماموریت ، بی زحمت دو روز بعد خودت جواب آزمایش رو بگیر، هروقت گرفتی حتما به من خبر بده. برگشتیم باهم می‌بریم مطب به دکتر نشون بدیم.» این دو روز خبری از هم نداشتیم، حتی شماره موبایل نگرفته بودیم که باهم در تماس باشیم. گاهی مثل مرغ سر کنده دور خودم می چرخیدم و خیره به برگهٔ آزمایشگاه، تا چند سال آینده رامثل پازل در ذهنم می‌چیدم . با خودم میگفتم :« اگر نتیجهٔ آزمایش خوب بود که من و حمید با هم عروسی می‌کنیم. ادامه دارد... (کتاب یادت باشد ) @shahidbabeknoori🌾
🕊شبتون شهدایی🕊 خواب امام زمان و ببینید 🌱 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
🌻سلام صبحتون امام زمانی 🌻
دعای عهد🦋 الهم عجل لولیک الفرج
طۅري‌بہ‌حرفآم‌گوش‌میدھ کہ‌انگار‌فقط'من‌نۅکرشم‍(:.. 🌱 ♥️ @shahidbabeknoori🌼
💚‌🍃 حُ‌ـسن‌مـٰاازح‌ـسنۍ‌بودن‌مـٰا‌مشهودسٺ نوکـَرۍ‌بردراین‌خـٰانہ‌تمـٰاماًسودسٺ…シ (؏)🌱 🍃@shahidbabeknoori🍃
قشنگـه مثلا دلٺ هوا؎ حـرم امام رضـا(؏) رو داشٺـه باشه و یهـو طلبیـدهـ بشۍ🌻😍 @shahidbabeknoori🌿
مـَحـض‌یـٰارمـھربـٰان‌آن‌مـونـِس‌آراـمِ‌جـٰان نـٰالہ‌ازـدِل‌سـَردهـَم‌وزهـِجراواشڪَم‌روآن...!" حَـوِل‌حـالَـنا‌به‌ظُـهور‌ه‌الـحُجَـه..ツ!' ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahidbabeknoori🌿
عهـد بستـم نفسـم باشـی و مـن باشـم و تـو ای ڪه بی‌ تو نفسـم تنگ و دلـم تنگ‌ تـر اسـت… @shahidbabeknoori🌼
اۍطبیب‌دل‌بیمارجہان،تعجیلۍ.. دردمندان‌توراحسرت‌درمان‌تا‌چند💔! 🧡 @shahidbabeknoori🍃
تمام‌نرگس‌هاۍٖ‌دنیا.. هم‌کہ‌یک‌جا‌جمع‌شوند،‌هیچ نرگسۍٖ‌بوۍٖ‌یوسف‌زهــراٰ‌را نمۍٖ‌دهــد.! @shahidbabeknoori💚
شھید‌آوینی‌میگفت: بالی‌نمیخواهم... این‌پوتین‌ھای‌کھنہ‌ھم‌میٺواند مرابہ‌آسمانھاببرد من‌ھم بالی نمی‌خواھم... بی‌شك‌با'ݘادرم'می‌توانم‌مسافرِ‌ آسمانھاباشم:)🕊 چادر من،بال‌پروا‌زمَن‌اسٺ.🌱 @shahidbabeknoori💛
اون دخترۍ ڪه تو گرما چادر سرش میڪنھ🧕🏻 خُل نیست:| گرمشھ! اما یاد قول امانت داریش به مادرش زهرا میفتھ:)🌿 •‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shahidbabeknoori✨💛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😍⃝❤️ ای عسل بانو نبایـد محـو چشمـانت شوم:)؟ بی گمان برق نگاهت روی فـازِ دلبریست . . 💛 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahidbabeknoori❤️
بہ قول هر معتاد حداقل سالی یک نفر رو باخودش همراه میکنہ...! شمایِ مسلمون مسجدی سالی چند نفر رو مسلمونِ(شیعه)مسجدی میکنی...! خییییلی حرف هاااااا ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@shahidbabeknoori🌼