eitaa logo
کانال "منتظران ظهور"
184 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4هزار ویدیو
95 فایل
کانال منتظران ظهوردر حوزه مهدویت ،سیاسی و اقتصادی فعالیت دارد.🇮🇷 https://eitaa.com/Montazernezohoor_1313 🔴جهت ارتباط با ادمینها⌨️ @musvij @mozammelll @hijabactor  کاربر یا مهدی✨
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸 ⬇️ ✅ یکی از عجیب ترین فضائلی که از مولا علی علیه السلام نقل شده ماجرای ردّ شمس ( بازگشتنِ خورشید) می باشد ؛ فضیلتی که روايات زیادى در باره آن به ما رسيده ، و تاريخ نويسان آن را نقل كرده اند ، و شعراء در باره آن اشعار سروده اند . ✳️ این ماجرا دو بار براى امیر المومنین علیه السلام اتفاق افتاد ، يك مرتبه در زمان حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله و بار ديگر پس از رحلت پیامبر اکرم . ⬅️ این دو ماجرا کتاب ارشاد شیخ مفید ( ج۱، ص ۳۴۶) نقل می شود . استاد حامد محقق منتظری
🌸 بعد از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله: هنگامی که حضرت علی علیه السلام در بابِل ( شهری نزدیک کوفه ) حضور داشت و می خواست از فرات عبور کند وقت نماز عصر فرا رسید ، آن حضرت بلافاصله به همراه گروهی از اصحاب خود نماز عصر را به جماعت خواند، ولی از آن جا که بسیاری از یاران مشغول عبور دادن چهارپایان و توشه خود از رود فرات بودند، نماز عصرشان قضا شد و از خواندن نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند. ⬅ اصحاب در این خصوص با آن حضرت گفتگو کردند ، امیر المومنین علیه السلام که اصحاب خود را آن گونه نگران دید، از خداوند متعال درخواست کرد تا خورشید را به محل پیشین خود برگرداند تا همه یاران بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خداوند متعال دعای او را اجابت کرد و خورشید را در افق وقت عصر ظاهر گردید و آن هنگام که مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشید غروب کرد. استاد حامد محقق منتظری
هدایت شده از مولا تو را می خواند
🌸 : وَ أَمَّا الثَّامِنَةُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ عَلَّمَنِي أَلْفَ بَابٍ مِنَ الْعِلْمِ يَفْتَحُ كُلُّ بَابٍ أَلْفَ بَابٍ وَ لَمْ يُعَلِّمْ ذَلِكَ أَحَداً غَيْرِي . 🍃امیر المومنین علیه السلام: پیامبر صلی الله علیه و آله هزار باب از علم به من آموخت که از هر باب هزار باب دیگر باز می شود. ✅ وقتی علی علیه السلام به خلافت نشست و مردم با او بیعت کردند روی منبر نشست ، دستانش را روی شکم گذاشت و فرمود: از من بپرسید قبل ازین که مرا نیابید! این جا گنجینه ی دانش است ، این شیره ی دهان رسول خداست ، اینست (علمی) که رسول خدا به خوبی در نای من فرو ریخته ، از من بپرسیدکه علم اولین و آخرین نزد من است. ⚪ امالی صدوق ، ص ۳۴۲ ✅ پیامبر صلی الله علیه وآله : من شهر علم هستم و علی درب آن ، و به شهر نمی توان وارد شد مگر از درب آن. ⚪ خصال ، ج ۲، ص۵۷۴
هدایت شده از مولا تو را می خواند
🌸 : ✅ در مورد علم حضرت و دستگیری ایشان از خلفاء حکایات و روایات فراوانی هست تا آنجا که این جمله از خلیفه ی دوم مشهور است: لولا علی لهلک عمر! اگر علی نبود عمر هلاک شده بود! یا این جمله که: اعوذ بالله من معضله لیس لها ابو الحسن. به خدا پناه میبرم از معضل و مشکلی که علی در رفع آن حضور نداشته باشد. به بعضی ازین ماجراها اشاره میشود:
هدایت شده از مولا تو را می خواند
🌸 ⬅ در زمان خلافت عمر گروهی از یهودیان نزد او آمدند و گفتند: تو بعد از پیامبر جانشین او شدی ، سوالهایی داریم که اگر آنها را پاسخ دهی مسلمان می شویم. عمر گفت : بپرسین. گفتند: ❓ قفل آسمانها و کلید آن چیست؟! ❓آن چه قبری است که با صاحبش حرکت می کرد؟! ❓چه منذر و بیم دهنده ای بود که قومش را انذار کرد ولی نه از آدمیان بود و نه از جنّیان؟! ❓چه موضعی است که فقط یک بار آفتاب بر آن تابید و دیگر هیچ وقت نور خورشید به آن نرسید؟! ❓از پنج موجود بگو که بدون پدر و مادر خلق شدند؟! عمر بعد از فکر کردن گفت : چیزهایی پرسیدین که به آنها علم ندارم! ولی پسر عموی رسول خدا آنها را میداند. به دنبال علی علیه السلام فرستاد و حضرت شروع به پاسخ کردند: ✅ قفل آسمانها شرک است و کلید آن گفتن لا اله الا الله. ✅ قبری که صاحبش را جا به جا میکرد ماهی ای بود که یونس درون او جا داشت. ✅ آن که قومش را انذار داد که نه از آدمیان بود و نه از جنّیان مورچه سلیمان بود. ✅ جایی که فقط یک بار آفتاب دیده دریایی بود که خدا برای نجات قوم موسی آن را شکافت. ✅ و آن پنج موجود که بدون پدر و مادر آفریده شدند: آدم و حوّاء ، عصای موسی ( که تبدیل به مار میشد) ، ناقه ی صالح ( که از دل کوه بیرون آمد) و کبش ابراهیم ( که به جای قربانی کردن اسماعیل آمد) بودند. یهودیان ایمان آوردند و گفتند: شهادت به یگانگی خدا و رسالت محمد صلی الله علیه و آله میدهیم ، و شهادت میدهیم تو پسر عموی پیامبر هستی. بعد به عمر رو کردند و گفتند: علی برادر رسول خداست و از تو به این مقام سزاوارترست. ⚪ بحار الانوار،ج ۱۰، ص ۸
هدایت شده از مولا تو را می خواند
🌸 ⬇️ روزی خلیفه ی دوم حذیفه بن یمان (از اصحاب خوبِ پیامبر و امیر المومنین) را دید و حالش را پرسید. حذیفه گفت : به خدا سوگند ◀ حقّ را دوست ندارم! ◀ فتنه را دوست دارم! ◀ به چیزی که ندیده ام شهادت میدهم! ◀ بی وضو نماز میخوانم! ◀ و روی زمین چیزی دارم که خدا در آسمانها ندارد! عمر بسیار خشمگین شد و به سرعت از نزد او رفت و تصمیم گرفت حذیفه را تنبیه کند! در حالی که آثار خشم و غضب در چهره اش نمایان بود علی علیه السلام را دید ، حضرت دلیل عصبانیتش را پرسید. حرفهای حذیفه را نقل کرد ، امیر المومنین فرمودند: او درست گفته! ✅ مرگ را دوست ندارد و آن حقّ است! ✅ مال و فرزند را دوست دارد و خدا فرموده: إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ مال و فرزند فتنه است (تغابن /۱۵). ✅ گواهی به وحدانیت خدا ، مرگ ، حشر ، بهشت وجهنّم میدهد و هیچ یک از آنها را ندیده. ✅ بدون وضو به رسول خدا صلوات میفرستد. (کلمه ی صلاه به جز نماز به معنای دعا هم به کار میرود ، و صلوات فرستادن نوعی دعاست) ✅ او در زمین زن و فرزند دارد ولی خدای متعال از آن منزّه است. عمر که این ها را شنید گفت: کاد یهلک ابن الخطّاب لولا علی بن ابی طالب! چیزی نمانده بود هلاک شوم اگر علی نبود! ⚪ زندگانی امیر المومنین علیه السلام (هاشم رسولی)، ص ۲۶۵ به نقل از کفایه (حافظ کنجی) و فصول المهمه (ابن صباغ مالکی) از علماء اهل سنّت
هدایت شده از مولا تو را می خواند
🌸 : ✅در زمان خلافت عمر دو زن درباره ی دو کودک - یکی پسر و دیگری دختر - نزاع کردند و هر کدام مدعی بودند که فرزند پسر برای اوست و دختر برای دیگری است. عمر گفت: اَینَ اَبو الحَسُنِ مُفَرِّجُ الکُرَبِ؟ کجاست ابوالحسن (علی علیه السلام) گشاینده ی مشکلات و برطرف کننده ی اندوه ها؟!! ◀ حضرت را دعوت کردند و ماجرا را گفتند ، حضرت دستور دادند هر یک از زنها به یک اندازه در ظرف هایی که قبلا وزن شده بود شیر بدوشند ، آن گاه شیرها را وزن کردند و یکی سنگین تر بود. حضرت فرمودند : پسر برای زنی است که شیرش سنگین تر است و دختر برای زنی است که شیرش سبک تر است. عمر پرسید: از کجا این را میگویی؟ فرمودند : چون خدا بهره و سهم پسر را دو برابر سهم دختر قرار داده . ( لِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنثَيَيْنِ نساء/۱۱) و اطبّاء نیز همین مطلب را اساس استدلال بر پسر و دختر قرار داده اند. ⚪ مناقب آل ابی طالب ، ج۲ ، ص ۳۶۷
رسول خدا صلی‌ الله‌ علیه‌ و آله به حضرت على بن أبي طالب علیه السلام فرمودند: ای ابوالحسن، اگر ایمان و اعمال خلایق را در یک کفه ترازو نهند و عمل تو را در جنگ احد در كفه دیگر، عمل تو از عمل همه خلایق سنگین تر است. خدای متعال در روز جنگ احد، به تو بر فرشتگان مقرب مباهات کرد و حجاب ها را از آسمان های هفت گانه برداشت و بهشت و آنچه در آن هست، سوی تو اشراف یافت و پروردگار جهانیان به فعل تو مسرور شد. خدای متعال به خاطر آن روز، تو را پاداشی می دهد که هر پیامبر و رسول یا هر صدیق و شهیدی به آن غبطه می خورد. مائة منقبة ص ۷۹_۸۰ منقبت ۴۷
-در راه جنگ نهروان لشكر امیرالمومنین از ديرى مى گذشتند. پير ترسا (راهب مسيحى) بر بالاى دير بود. نعره زد كه اى لشكر، پيشواى خود را بگوييد نزدم آيد. به امام اين خبر را رساندند. امام به طرف راهب آمد و وقتى نزديك شد، راهب عرض كرد: اى سرور لشكر، كجا مى روى؟ امام فرمود: به جنگ دشمنان دين. عرض كرد: در همين جا توقف كن و لشكر خود را بفرما كه متوجه جنگ مخالفان نشوند كه ستاره مسلمانان به خوشبختى نيست و اين ساعت طالع ندارد؛ چند روز صبر كنيد تا كوكب سعد شود، آن وقت حركت كنيد كه پيروز خواهيد شد. امام فرمود: تو دعوى علم آسمانى مى كنى، مرا از سير فلان ستاره خبر ده؟ عرض كرد: اسمش را نشنيدم؟ امام سوال از ستاره ديگرى كردند، باز ندانست. امام فرمود: تو از آسمان ها علم ندارى، از احوال زمين مى پرسم. آن جا كه ايستاده اى، مى دانى در زير پاى تو چه چيزى مدفون است؟ عرض كرد: نمى دانم. فرمود: ظروفى است؛ و فلان عدد دينارهاى سكه دار و نقش دار در آن مى باشد. عرض كرد: از كجا مى فرمايى؟ به فرمود: رسول خدا صلی اللّه علیه وآله مرا خبر داده است. حتى فرموده: تو با اين قوم نهروانيان مى جنگى و از لشكر تو ده نفر كشته و از لشكر دشمن، كمتر از ده نفر فرار كنند. راهب، متحير شد و تعجب كرد. امام فرمود: زير قدم او را حفر كنيد. پس از كندن آن، ظروف و دينارها كه نشانى هايش را امام فرموده بود، يافتند. پس از مشاهده صدق كلام امام، راهب به دست و پاى حضرت افتاد و مسلمان شد و سپس حضرت متوجه نهروان گرديد. تحفة المجالس: ص ۱۶۳٫