هدایت شده از بصیرت
879.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⏳ #اندکی_تامل...
🔹 بازار بورس که سبز و قرمز میشه کلی آدم، باهاش رنگ عوض میکنن
خیلی ها تمام زندگیشونو گذاشتن واسه همین نمیخوان هیچ وقت ضرر کنن
قصه ما آدما هم همینه
قرار بود وارد تالار بورس دنیا بشیم و با سرمایه ای که از مهر و ایمان و انسانیت جمع میکنیم وارد دنیایی بی نهایت زیباتر و پیشرفته تر بشیم.
اما یهو همه چیز و فراموش کردیم
یادمون رفت
کی هستیم؟
کجا هستیم؟
قراره کجا بریم؟
✅همین شد عامل درگیری ها، افسردگی ها، استرس ها و عصبانیت هامون
🦋اگه بازار دنیا رو باور کنی
دیگه سر هر چیزی کم نمیاری، بهم نمیریزی
میدونی با هر سختی، با هر صبر، سهامت پیش خدا بالاتر میره❤️
🦋مَا عِندَكُمْ يَنفَدُ وَمَا عِندَ اللَّهِ بَاقٍ وَلَنَجْزِيَنَّ الَّذِينَ صَبَرُوا أَجْرَهُم بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
🌺🌿ﺁﻧﭽﻪ [ ﺍﺯ ﺛﺮﻭﺕ ﻭ ﻣﺎﻝ ] ﻧﺰﺩ ﺷﻤﺎﺳﺖ ، ﻓﺎﻧﻲ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ [ ﺍﺯ ﭘﺎﺩﺍﺵ ﻭ ﺛﻮﺍﺏ ]ﻧﺰﺩ ﺧﺪﺍﺳﺖ ، ﺑﺎﻗﻲ ﻣﻰ ﻣﺎﻧﺪ ، ﻭ ﻗﻄﻌﺎً ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ [ ﺑﺮﺍﻱ ﺩﻳﻨﺸﺎﻥ ] ﺷﻜﻴﺒﺎﻳﻲ ﻭﺭﺯﻳﺪﻧﺪ ، ﭘﺎﺩﺍﺷﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﭘﺎﻳﻪ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﻋﻤﻠﻲ ﻛﻪ ﻫﻤﻮﺍﺭﻩ ﺍﻧﺠﺎم ﻣﻰ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻧﺪ ، ﻣﻰ ﺩﻫﻴﻢ .
سوره نحل (96) 🌿
🌹🇮🇷🌹التماس دعا 🇮🇷🌹
✅ با ما همراه باشید👇
🔷لطفا جهت تقویت نیروهای انقلاب و گسترش فرهنگ استفاده از پیام رسان های داخلی این کانال را به دیگران معرفی نمایید.
💐💐💐
@Basirat_135
eitaa.com/Basirat_135
#اندکی_تأمل
✍حق، حق است ...
امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف می کرد :
به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی ام دور بود...
هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم...
هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد…
سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را به من پس داد، وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پِنی بیشتر پس داده است
با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم، اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم!
همین طور داشتم با خودم یکی به دو می کردم، تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق، حق است…
هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید.
راننده تبسمی کرد و گفت:
ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدهاید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر میکنم، و این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟!!!
آن امام جماعت مسجد می گوید:
وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم…
اشکهایم بی اراده سرازیر بودند… نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بودم دینم را به 20 پِنی بفروشم!!!
چنان زندگی کن که.......
کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند، به واسطه آشنایی با تو، با خدا آشنا شوند...
🟢 بسمت خدا | #سیروسلوک
@s_solouk