eitaa logo
مصلی گرام
162 دنبال‌کننده
14.8هزار عکس
15.3هزار ویدیو
134 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌀شیخ‌فضل‌الله نوری- بخش اول 🗓به مناسبت سالروز شهادت ایشان 🔹️بعد از فتح تهران، مخالفان شیخ فضل‌الله فرصت را غنیمت شمرده، واهمه خود از روشنگری‌های شیخ را در میان حاکم مطرح ساختند. تا اینکه نهایتا در سیزدهم رجب سال ۱۳۲۷ قمری، شیخ را برای محاکمه به عمارت بردند و در تالار آن، شیخ ابراهیم شروع به محاکمه کرد. 🔸️وقتی محاكمه صورت می‌گرفت، در بیرون مشغول آماده سازی جایگاه وی بودند. هنگامی كه می‌خواستند او را برای اعدام ببرند، اجازه خواندن نماز عصر را به وی ندادند و ایشان را به سوی جایگاه اعدام راهنمایی كردند. 🔹️وقتی به در نظمیه رسید رو به آسمان كرد و گفت: افوّض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد. وقتی به پایه ی دار نزدیك شد، برگشت و مستخدم خود را صدا زد و خود را به او داد تا خرد كند، مبادا بعد از او به دست دشمنانش بیفتد و برای او كنند. 🔸️پس از آن عصا و عبایش را به میان جمعیت انداخت و روی رفت و قریب ده دقیقه برای مردم صحبت كرد. در آستانه ی اعدام یكی از وقت با عجله برای او پیغام آورد كه شما این را امضا كنید و خود را از كشتن برهانید و او در جواب فرمود: 🔹️دیشب را در خواب دیدم، فرمودند: فردا شب مهمان منی. من چنین امضایی نخواهم كرد. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀شیخ فضل‌الله نوری- بخش دوم 🔸️طناب دار به وی انداخته شد و لحظاتی بعد پیكر بی‌جانش برفراز دار باقی ماند. دسته شروع به نواختن كرد و مردم از جمله پسر شیخ كف می‌زدند و می‌کردند و چه بی‌احترامی هایی كه به جنازه شیخ نكردند. 🔸️ شنیدم که بعضی ها می گفتند: "شیخ فضله به درک رفت!" از بالای ایوان نظمیه یک کسی فریاد کشید و به مردم گفت: "همچنین دست بزنید که صدایش توی به گوشش برسه!" یعنی به گوش محمدعلی شاه. 🔹️در اثر تلاطم و طوفان که دائماً جسد را بالای دار تکان می داد، یک مرتبه طناب از گردن آقا پاره شد و گُرپی به زمین افتاد! جنازه را آوردند توی حیاط نظمیه. همه می‌خواستند خود را به جنازه برسانند؛ دور نعش را گرفتند؛ آن قدر با تفنگ و لگد به نعش آقا زدند که خونابه از سر و صورت و دماغ و دهانش روی گونه ها و محاسنش سرازیر شد. 🔸️هر که هرچه در دست داشت می‌زد؛ آنهایی که دستشان به نعش نمی‌رسید، می انداختند. یک مرتبه دیدم یک نفر از سران مجاهدین، مرد تنومند و چهارشانه‌ای بود، وارد حیاط شد. جلو آمد و بالای جنازه ایستاد، این بی‌حیا هنوز نرسیده، جلوی همه دگمه‌های شلوارش را بازکرد و روبروی این همه چشم شرُ شُر به سر و صورت آقا ... . 🔹️سپس مردی با لباس وارد شد، عصا به دست، مقابل سر آقا ایستاد؛ با عصا را از روی آقا پس زد و همین طور که تماشا می‌کرد به ترکی فحش نثار آقا می کرد. این شخص شارژدافر سفارت بود؛ او هم رفت! 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom
🌀شیخ‌ فضل‌الله نوری- بخش سوم 🔸️خانواده ی وی، جنازه شیخ را به منزل بردند و در اتاقی در حالی كه و شده بود گذاشتند و آن را تیغه كردند و برای این كه كسی بویی نبرد مراسمی ظاهری گرفتند و جنازه ای را در قبرستان دفن كردند و صورت قبری برای آن ساختند. 🔹️پس از هیجده ماه كه مردم كم كم با خبر شده بودند، می آمدند و پشت دیوار می خواندند و می رفتند. جنازه شیخ را بدون آن كه كم ترین دیده باشد از آن اتاق در آورده و مخفیانه به انتقال دادند. 🔸️سپس در مقبره‌ای كه قبلاً در صحن مطهر تدارك دیده بود، دفن كردند. 🔹️عكس فوق مربوط به مزار ايشان در صحن حرم حضرت معصومه (س) است. 🔗به کانال بپیوندید: @tarikhqom