eitaa logo
مصلی گرام
152 دنبال‌کننده
18.6هزار عکس
22.1هزار ویدیو
176 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت تکرار تاریخ وقتی نمایندگان دو سپاه برای نوشتن قرارداد حکمیت جمع شدند امیرالمومنین علیه السلام فرمود بنویسید: «بسم الله الرحمن الرحیم، هذا ما تقاضی علیه امیرالمومنین علی بن ابی طالب و معاویه بن ابی سفیان» ▪️معاویه به اشعث گفت: اگر به امیرالمومنین بودن علی اقرار میکردم که هرگز با او نمیجنگیدم. - عمرو بن عاص هم گفت: شما میتوانید او را امیرالمومنین خطاب کنید اما ما او را به این عنوان قبول نداریم و فقط باید نام او و پدرش را بنویسید. 🔸امیرالمومنین فرمود: لا اله الا الله ... در متن صلح حدیبیه نوشتم: این صلحنامه بین محمد رسول الله و سهیل بن عمرو منعقد میگردد ... اما سهیل مخالفت کرد و گفت اگر قبول داشتیم که تو رسول خدا هستی هرگز با تو مقابله نمیکردیم، بجای این عبارت بنویس محمد بن عبدالله. پیامبر فرمود: با پاک کردن این عبارت هرگز رسالت از من محو نخواهد شد. - عمرو بن عاص گفت: سبحان الله، ما را به کفار تشبیه می‌کنی؟ در حالی که ما مومن هستیم!! 🔸حضرت فرمود: تو در چه زمانی یاور کفار و در رأس گمراهان و دشمن مومنین نبودی؟؟ تو با پیامبر جنگیدی و امتش را در فتنه فرو بردی. تو ابتر فرزند ابتر، دشمن رسول خدا و اهل بیت او هستی! از اینجا برخیز ای دشمن خدا، جای تو اینجا نیست. - عمرو گفت: دیگر در هیچ مجلسی با هم جمع نخواهیم شد. با دیدن این صحنه گروهی از جوانمردان سپاه امیر المومنین گفتند: - ما همان یاران دیروز توایم و میدانیم شما راضی به حکمیت نیستید ... ما شمشیرها را بر گردن و نیزه ها را بر دستان قرار داده و منتظر دستور شما هستیم.( عبدالله بن خباب) - قلب و چشم ما در جنگ با دشمنان تحت اطاعت توست، تو امام مطاعی، عالم ترین ما به خدا هستی، و بیشترین حق را به گردن ما داری و بعد از پیامبر بزرگ ما هستی، نظرت را بگو تا تبعیت کنیم. (صعصة بن سوهان) - ما بر باطل بودن سخنان معاویه و عمرو بن عاص یقین داریم(منذر بن جارود) - اگر حکمیت را پذیرفته ای امام رشید و دلاور بی بدیل هستی و ما حرفی نداریم اما اگر مخالف آن هستی دستور جنگ بده و از خدا طلب یاری کن. (مالک اشتر) ▪️اما جریان نفاق در میان سپاه امیرالمومنین علیه السلام ریشه دوانده و قدرت داشتند و حضرت را مجبور به پذیرش حکمیت کردند. ⏮ قسمت بعد در راه است… آمار کلی جنگ صفین 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۰۴) https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت مخالفت ها آغاز شد! 😬 پس از قرائت تعهدنامه، تعدادی از همان افرادی که حضرت را مجبور به قبول حکمیت کرده بودند، با شعار «لا حُکمَ الّا لله» دو طرف را گمراه دانسته و از امیرالمومنین علیه السلام و معاویه اعلام برائت نمودند. ▪️این عده معتقد بودند، پذیرش ابتدایی حکمیت یک نوع عقب نشینی از جانب آنها بوده و مرتکب خلاف شرع شده اند و الان با پشیمانی توبه کرده و حضرت علی علیه السلام هم باید از پذیرش حکمیت توبه کند و آتش بس را نقض و دوباره اعلام جنگ کند. جالب اینکه این را حکم‌ الهی می دانستند. 🔸حضرت با توجه به دستور الهی مبنی بر «لزوم پایبندی به پیمانها» به آنها فرمود: آیا سزاوار است بعد از امضای قرارداد آن را نقض کنیم؟ مگر آیه: وَأَوْفُوا بِعَهْدِ اللَّهِ إِذَا عَاهَدْتُمْ وَلَا تَنْقُضُوا الْأَيْمَانَ بَعْدَ تَوْكِيدِهَا وَقَدْ جَعَلْتُمُ اللَّهَ عَلَيْكُمْ كَفِيلًا ۚ إِنَّ اللَّهَ يَعْلَمُ مَا تَفْعَلُونَ» وفای به عهد را لازم نمی‌داند؟ ... اگر این آمادگی و پیشنهاد شما قبل از برافراشته شدن قرآن‌ها بود درخواست شما را قبول میکردم و شامیان را ریشه کن میکردیم ولی الان نمی‌توانیم یک قبیله را وارد جنگ کنیم و نقض عهد کنیم. 🔸 سخنرانی حضرت پس از آتش بس ای مردم! شاميان به سوى حق بازنگشته و به مساوات پاسخ مثبت نمى دهند، مگر اين كه با آنان بجنگيم و با زور اسلحه آنان را وادار به قبول حق نماييم. ما زمانى كه با پیامبر خدا بوديم پدران، فرزندان، برادران و عموهاى خود را كه در مقابل پیامبر و اسلام بودند مى كشتيم و اين كار نه تنها در ما ترديدى ايجاد نمى نمود، بلكه بر ايمان و تسليم ما به رضاى الهى مى افزود و ما را در تحمل درد و رنج شكيباتر مى ساخت و در جهاد با دشمنان خدا جدّى ترمى نمود. گاهى اوقات يك نفر از ما به مبارزه با دشمن مى پرداخت و همچون دو شتر تنومند مبارزه مى كردند و تمام تلاش خود را براى شكست طرف مقابل صرف مى كرديم، گاهى اوقات پیروز می‌شدیم و گاهى شكست مى خورديم. خداوند هم هنگامی كه صبر و پايمردى ما را ديد، دشمن را نابود و ما را پيروز گردانيد. اگر ما مثل شما همراه با سستى و شك به ميدان مى رفتيم، هيج گاه دين اقامه نمى شد و اسلام عزت پیدا نمى كرد. به خدا قسم رفتار شما سبب خواهد شدكه در آينده گرفتار شويد و از كرده خود بشيمان گرديد. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۱۸) عضو شوید 👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت هشدارهای جدی به ابوموسی اشعری پس از ۱۱۰ روز حضور سپاه عراق و شام در صفین، عهدنامه در ماه صفر سال ۳۷ ه ق نوشته و قرار شد هشت ماه بعد، ابوموسی و عمرو بن عاص جلسه داوری را برگزار کنند. 🔻هشدار اول: هنگام حرکت ابوموسی، ابن عباس به او گفت: - انتخاب تو بخاطربرتری نبود، بلکه بخاطر یمنی بودن تو و بیشتر سپاه شام بود. - این کار برای تو و ما شر است، چون زیرک ترین مرد عرب را به جان تو انداخته اند. - معاویه از آزادشدگان و پدرش ابوسفیان رییس جنگ احزاب بود. - عمر حکومت شام را به معاویه داد اما هیچ یک از افرادی که عمر آنها را والی مناطق مختلف کرد ادعای خلافت نکردند بجز معاویه. - مراقب عمرو بن عاص باش چون پشت هر پیشنهاد او ،مطلب ناپسندی وجود دارد. عمرو بن عاص به عنوان احترام تو را مقدم خواهد کرد تا علی را از خلافت خلع کنی تا به اهداف شوم خود برسد. - همان قومی که با ابوبکر، عمر و عثمان بیعت کردند با علی نیز بیعت کردند و بیعت علی هدایت است و او فقط با سرکشان و پیمان شکنان جنگ کرده است. ▪️ابوموسی پاسخ داد: من امامی جز علی ندارم و در کنار مصلحت علی خواهم ماند و مراعات حق برایم محبوب تر از خشنودی معاویه و مردم شام است. 🔻دومین هشدار شریح بن هانی: - اشتباه تو در این کار مهم است و تفرقه ای که با کار تو ایجاد میشود، قابل جبران و اصلاح نیست. - تو با مرد حیله گری مواجه شده ای که دینش را به دنیایش فروخته است. ▪️ابوموسی با ناراحتی پاسخ داد: قومی که مرا برای رفع شر و باطل و اجرای حق نتخاب کرده نباید مرا متهم کنند. 🔻سومین هشدار احنف بن قیس: - اگر عراق را ضایع کنی دیگر عراقی وجود نخواهد داشت. از خدا بترس تا دنیا و آخرت تو را تامین کند. - روی خوش به عمرو بن عاص نشان نده، بگذار او اول سلام کند، مراقب خانه او باش چون ممکن است جاسوسانی در آن فراداده باشد تا صحبتهای پنهانی شما را بشنوند و بعدا علیه تو شهادت بدهند. 🔹احنف در ادامه، ابوموسی را امتحان کرد و گفت: پیشنهاد بده که اگر اهل شام، علی را قبول ندارند یک نفر از قریش ساکن عراق و اگر اهل عراق، معاویه را قبول ندارند یک نفر از قریش ساکن شام خلیفه شود، تا خلافت و زمام امور در قریش بماند. - ابوموسی هم این را پذیرفت 😬 احنف به امیرالمومنین علیه السلام گزارش داد: ابوموسی ناپخته و بی تقوا است که از برکناری و خلع شما هیچ واهمه ای ندارد. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۲۴) https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت هیئت ۸۰۰ نفره حکمیت 😳 در سال ۳۸ ه ق هیئتی ۴۰۰ نفره از طرف امیرالمومنین علیه السلام و هیئتی ۴۰۰ نفره از طرف معاویه وارد محل قرار جلسات حکمیت «دومة الجندل» شدند. 🔹جالب است که در طول مذاکرات، وقتی نامه ای از طرف امیرالمومنین علیه السلام به سرپرست هیئت می‌رسید، افراد هیئت فوراً از او مجبور میکردند مضمون نامه را بگوید و آن را افشا میکردند؛ اما نامه های معاویه برای عمرو بن عاص کاملا مخفی نگه داشته میشد. آنقدر کار خراب شد که ابن عباس با توبیخ به آنها گفت: از مخفی بودن پیامها فوراً گلایه می‌کنید، وقتی به شما می‌گوییم فورا اسرار را منتشر و فاش می‌کنید. ▪️نصیحت معاویه به عمرو بن عاص مردم کوفه علی را بر ابوموسی که مردی پرحرف و کمی دیندار و بی بُرش است مجبور کردند درحالی که ما به داوری تو خوشنودیم. زمانی که او شروع به سخن گفتن (پرگویی) کرد تو مختصر صحبت کن و رأی و اندیشه خود را مخفی نگه دار که این کار باعث افزایش عقل است. اگر او تو را از علی و مردم عراق و مصر ترساند تو او را از معاویه و مردم شام و یمن بترسان. - عمرو بن عاص پاسخ داد: تو در میدان به آنچه میخواستی نرسیدی و از آنچه میترسیدی در امان نیستی ... به خدا سوگند تمام دلایل ابوموسی را نابود میکنم. اما اگر سبقت علی در ایمان و هجرت و مناقب علی را بگوید نمیدانم چه بگویم!😬 معاویه گفت: هرچه مصلحت میبینی بگو ▪️👆در این گفتار، معاویه به عمرو طعنه زد که ابوموسی دیندار است ولی تو نه عمرو هم در جواب گفت تو هیچ کدام از فضایل علی را نداری و به این وسیله معاویه را تحقیر کرد. ▪️در خلال مذاکرات مغیرة بن شعبه که در جنگ صفین شرکت نکرده بود، برای خوش‌خدمتی به معاویه به محل حکمیت رفت و از ابوموسی پرسید: نظر تو در باره کسانی که از جنگ کناره گیری کردند چیست؟ - ابوموسی پاسخ داد: آنها بهترین مردم و پشت آنها از بار خون مسلمانها سبک است و شکمشان از اموال حرام خالی است. - مغیره همین سوال را از عمرو بن عاص پرسید و او جواب داد: آنها بدترین مردم هستند زیرا نه حق را شناختند و نه از باطل نهی‌ کردند. مغیره به معاویه گزارش داد: ابوموسی علی را خلع میکند و میل او به عبدالله بن عمر است (چون علی علیه السلام را خونریز و ضایع کننده اموال می‌داند ولی عبدالله بن عمر که از جنگ کناره گیری کرده را پاک می‌داند) اما عمرو بن عاص دوستدار تو است. البته مردم می‌گویند او خلافت را برای خود دست و پا می‌کند چون تو را سزاوارتر از خودش نمی‌داند. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۳۳) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت جلسات عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری (قسمت اول) ابن ابی الحدید در مورد فریبکاری های عمرو بن عاص در جلسات دو جانبه مینویسد: عمرو بن عاص، ابوموسی را در بالای مجلس می نشاند؛ پیش از او سخن نمی‌گفت؛ او را در نماز و خوراک مقدم میکرد؛ با بهترین القاب با او سخن می‌گفت هدف عمرو بن عاص از این رفتار، ایجاد اطمینان در ابوموسی و فریب او بود. نکته: این همان تذکراتی بود که قبلاً مالک اشتر و بقیه به ابوموسی داده بودند. ▪️جلسه اول: - ابتدا ابوموسی به عمرو گفت: صلاح امت در این است که خلافت را به عبدالله بن عُمر که در این فتنه ها و تفرقه افکنی ها شرکت نکرده واگذار کنیم. - عمرو بن عاص هم گفت: چرا خلافت را به معاویه واگذار نکنیم!؟ آیا قبول داری که عثمان مظلوم کشته شد و معاویه و خاندان او ولی دم او هستند!؟ - ابوموسی: آری - عمرو: در این صورت چرا او را برای خلافت انتخاب نکنیم، چون او ولی دم عثمان؛ با سیاست و تدبیر؛ برادر زن پیامبر و صحابی پیامبر است. اگر او خلیفه شود پاداش بی نظیری به تو می‌دهد😬 پیشنهادات عمرو بن عاص آنقدر ناهنجار و باطل بود که ابوموسی برآشفت و گفت: از خدا بترس، چون خلافت فقط به شرافت و نسب مربوط نیست و فقط شایسته اهل دین و فضیلت است و الا شریف ترین مرد قریش، علی بن ابی طالب است. - من هرگز مهاجرین اولیّه را رها نمیکنم و معاویه را انتخاب نخواهم کرد. - من در کار حق رشوه نمی‌گیرم، حتی اگر معاویه تمام سلطنت خود را به من بدهد. اما اگر دوست داری بیا نام عُمر بن خطاب را زنده کنیم و فرزند او را به خلافت رسانده و علی را خلع کنیم. - عمرو پاسخ داد: هر کسی که لایق خلافت نیست، بلکه باید توان فهم و مدیریت امور را داشته باشد و فرزند عُمر اینطور نیست. جالب اینکه پیش فرض اولیه ابوموسی که در واقع نماینده حضرت امیرالمومنین علیه السلام بود خلع کردن ایشان بود بدون هیچگونه دفاعی از ایشان. 🔴 مظلومیت از این بیشتر 👆😔 ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۳۹) https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت جلسات عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری (قسمت دوم) . 🔹جلسه دوم: عمرو بن عاص به ابوموسی گفت: اگر فرزند عمر شایسته خلافت است!! فرزند من را انتخاب کن؛ چون مرد فاضلی است!!😳 - ابوموسی گفت: بله او مرد فاضل و صادقی است، ولی چون در این فتنه و جنگ حاضر بوده صلاحیت خلافت را ندارد. - نکته: وقتی خلافت، از اصل خود خارج شد هر بی سر و پا و هر بی لیاقتی طمع میکند که خلیفه مسلمین شود. 😏 چه کسی ملاکِ لیاقت را شرکت نداشتن در جنگ معرفی کرده است که امیر المومنین علیه السلام که شریف ترین مرد زمان بوده است، به این دلیل که سهم زیادی در این جنگ داشت، صلاحیت خلافت نداشته باشد. 🔹جلسه سوم؛ ملاقات‌های این دو بسیار زیاد شد تا جایی که مردم از طولانی شدن مذاکرات ناراحت شده و اعتراض کردند و آخرین جلسه مذاکره تشکیل شد. عمرو بن عاص باز هم پیش قدم شد و به ابوموسی گفت: دلسوزی تو برای عراق و علی، بیشتر از دلسوزی من برای شام و معاویه نیست. میدانم معاویه و پدرش آزاد شده و جنگ افروز علیه پیامبر بوده اند، اما علی هم حامی قاتلین عثمان بوده و حامیان عثمان را در جنگ جمل کشته است. 🔻«پس تو علی را و من معاویه را عزل کنیم و امر خلافت را به عبدالله فرزند عمر که مردی عابد و زاهد و دور از جنگ بوده است بسپاریم.»🤔😳 - ابوموسی بسیار خوشحال شد و برای عمرو طلب خیر کرد و گفت فردا که دوشنبه و روز مبارکی است این خیر را اعلام کنیم. 🤔ابوموسی توجه نکرد: چگونه عمرو بن عاص که معاویه را ولی نعمت خود و عبدالله بن عمر را ضعیف النفس و بی لیاقت میدانست، چگونه معاویه را خلع و فرزند عمر را خلیفه قرار خواهد داد. 🔻مهمترین خطای ابوموسی -اعتماد بیش از حد به دشمنان حیله گری مثل عمرو بن عاص و معاویه - بی توجهی به هشدارها و نصیحت‌های دوستان با تدبیر مثل مالک اشتر و ابن عباس همین ساده لوحی بود که سرنوشت امت اسلام را تغییر داد. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۴۲) 🖋 عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت حکمیت معکوس و آغاز درگیری مردم برای شنیدن نتیجه مذاکرات در مسجد جمع شدند. ▪️ عمرو بن عاص برنامه اعراف گیری از ابوموسی در مقابل مردم را آغاز کرد و با فریاد از او اعتراف گرفت که «عثمان مظلوم کشته شده و معاویه ولی دم او است» و اولین امتیاز را از او گرفت. - ابوموسی به او گفت: طبق قرارمان، معاویه را عزل کن تا من هم علی را عزل کنم. ▪️عمرو گفت: تو در ایمان و هجرت مقدم بر من هستی و من پیش از تو صحبتی نمیکنم. - ابوموسی با ساده لوحی تمام فریب عمرو بن عاص را خورد و شروع به سخن کرد و گفت: من و رفیقم عمرو بن عاص در مورد خلافت اتفاق نظر پیدا کردیم که صلاح امت در آن است. ▪️عمرو بن عاص هم دائما با صدای بلند او را تایید میکرد و گفت: ابوموسی سخن خودت را تمام کن!!! -وقتی ابوموسای تحریک شده ی ساده لوح خواست سخن بگوید، ابن عباس فریاد زد: دست نگه دار، به خدا قسم پسر نابغه تو را فریب داده، قبل از او صحبت نکن. ▪️خالد بن ولید که از هواداران سرسخت معاویه است میگوید: من دیدم ابن عباس با دقت جریانات را رصد می‌کند و این به نفع ما نبود، کنار او نشستم و درگیری لفظی با او ایجاد کردم و رشته افکارش را به هم ریختم و به عمرو بن عاص اطلاع دادم که شر او را کم‌کردم و الان هرکاری میخواهی بکن. و چنان غافل ماند که ابوموسی برخاست و علی را از خلافت خلع کرد. ▪️ابوموسی برخاست و گفت: ... هیچ چیز برای این امت کارسازتر و التیام بخش تر از وفاق و دوری از اختلاف نیست. از این رو من و رفیقم، علی و معاویه را از خلافت خلع و کار را به شورا و مردم واگذار کردیم. 🔹این داستان به صورت دیگری هم نقل شده که ابوموسی انگشتر خود را از دست خارج کرد و گفت مثل همین انگشتر علی را از خلافت خلع کردم . سپس گوشه ای ایستاد تا به خیال باطل خود، عمرو بن عاص هم معاویه را خلع کند. - اما عمرو بن عاص گفت: ابوموسی داور اهل عراق است و دیدید که علی را خلع کرد؛ اما من معاویه را به عنوان خلیفه انتخاب کردم همانند انگشتر که به دست میکنم. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۴۷) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل ششم: حکمیت اختلاف و درگیری دو طرف ابوموسی که بعد از سخنان عمرو بن عاص تازه متوجه فریب او شد، با عصبانیت فریاد زد: خدا تو را پیروز نکند، تو مثل سگی هستی که شرّ آن دائما به انسان می‌رسد. -عمرو نیز پاسخ داد: تو هم مانند خری هستی که کتاب حمل می‌کند ولی از محتوای آن اطلاعی ندارد. ▪️اوضاع مسجد به هم ریخت، این دو با هم دست به یقه شده و به روی هم چنگ زدند ولی دیگر کار از گذشته بود. 🔹سعید بن قیس برخاست و گفت: اگر بر راه هدایت اتفاق می‌کردید، بیش از الان ( که علی خلیفه مسلمین است ) نمی افزودید، خلع علی برای ما الزامی ندارد. پایان کار شما همان اختلافی است که ما از ابتدا داشتیم، و ما مثل قبل هوادار علی هستیم. - عراقیان و شامیان به شدت عصبانی و با هم درگیر شدند. شریح بن هانی با تازیانه به عمرو بن عاص زد و با او و پسرش درگیر شد. -ابوموسی از ترس مردم به مکه فرار کرد. روزی گفت : ابن عباس مرا از مکر آن تبهکار بر حذر داشت ولی من به خیر خواهی عمرو بن عاص برای امت اطمینان کردم. - پس از شکست حکمیت برای همه مشخص شد که قرآن به نیزه کردن فریبی بیش نبود؛ اما شور جنگ تمام شده بود، سپاه عراق مضمحل شده و امکان بسیج شدن دوباره وجود نداشت و در عوض سپاه نیمه جان معاویه تجدید قوا کرده بود و تازه آغاز شرارتهای او بود. 🔸موضع گیری امیرالمومنین علیه السلام در قبال حکمیت حضرت به اصحاب خود فرمودند: من قبلاً هشدار دادم و تلاش کردم ابوموسی حَکَم نشود. اما شما اصرار کردی و من به ناچار پذیرفتم. الان هم تا پایان مدت عهدنامه نمی‌توانیم با آنها وارد جنگ شویم. 🔸حضرت در جای دیگری فرمودند: نافرمانی از دستور نصیحت کننده مهربان و با تجربه مایه حسرت و سرگردانی و پشیمانی است. من نظرم را گفتم اما شما مانند مخالفانی ستمکار و پیمان شکنانی نافرمان مقابل نصیحت من ایستادید. شما مصداق این شعر هوازنی هستید: در بزنگاه حرف خودم را زدم و دستور لازم را دادم اما نپدیرفتید بدانید که در روزهای آینده به سزای سرکشی و نافرمانی خود خواهید رسید. نکته : ۱- حضرت در ماجرای جنگ صفین صفات شجاعت، تدبیر ، سعه صدر و پایبندی به عهد و پیمان را در حد اعلا به نمایش گذاشتند و نشان دادند « هدف وسیله را توجیه نمیکند». ۲- مذاکره کننده خیانتکار و ساده لوح فرار کرد و هیچ پاسخگویی به کسی نداشت. ۳- سپاهیان فریب خورده عراق بعد از ماهها متوجه فریب معاویه شدند و از الان بدون هیچ پناهی با قتل و غارت خود و خانواده هایشان توسط شامیان شرور مواجه خواهند شد. چون پیروزی بزرگ را با راحت طلبی و حماقت معاوضه کردند. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۵۱) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل هفتم: یورش‌های معاویه به شهرها سپاه عراق پس از صفین دچار تفرقه و دودستگی شد و حتی عده ای از آنها حضرت را تکفیر و به مبارزه با ایشان پرداختند. - در نقطه مقابل سپاه شام جان تازه ای گرفته و حملات و جنایات متعددی را با هدف تضعیف و سرنگونی حکومت امیر المومنین علیه السلام انجام دادند. ▪️ حمله ضحاک بن قیس معاویه او را به همراه لشکری به سمت کوفه فرستاد و به او گفت ؛ تا هرجا که میتوانی پیش روی کن و به هر کس دیدی از علی اطاعت میکند حمله کن، پادگان ها را خراب کن، صبح در یک شهر و شب در یک شهر دیگر باش و به جنگ با فرستادگان علی بشتاب. او نیز شروع به قتل و غارت کرد. ▪️آغاز گلایه های سوزناک علی علیه السلام از کوفیان وقتی خبر این جنایات به امیر المومنین علیه السلام رسید، کوفیان را دعوت به جهاد کردند؛ اما آنها پاسخی نداده و نافرمانی کردند. 🔸حضرت فرمود: دوست داشتم در برابر هر یک از شامیان صد نفر از شما را بدهم، لا اقل با من از شهر خارج شوید و بعدا فرار کنید ... من با شما بسیار مدارا میکنم ... شما مانند پیراهن کهنه ای هستید که هر قسمتی را بدوزند جای دیگر آن پاره میشود. - حضرت حجر بن عدی را به سمت ضحاک فرستادند و پس از درگیری شدید، ضحاک نیمه شب از معرکه فرار کرد. ▪️حمله سفیان بن عوف معاویه به او گفت: به طرف فرات، هیت، الانبار و مدائن برو و هرچه آبادی دیدی خراب کن و مردم را غارت کن تا بترسند، این کار دل آنها را بیشتر از کشته شدند به درد می‌آورد. - سفیان نیز قتل و غارت و رعب و وحشت زیادی ایجاد کرد و به شام بازگشت. - وقتی اخبار فجایع الانبار به امیر المومنین علیه السلام رسید، حضرت مردم را به جهاد دعوت کردند ولی کوفیان باز هم سستی کرده و پاسخی ندادند و حضرت شخصاً و با پای پیاده به سمت جهاد حرکت کردند، و به عده ای که میخواستند ایشان را منصرف کنند فرمود: شما نه مرا یاری میکنید و نه از خودتان دفاع میکنید. و با اصرار آنها به کوفه بازگشتند. و سعید بن قیس را به میدان فرستادند. 🔸نامه جانسوز امیرالمومنین علیه السلام در روزی که فرستاده حضرت اخبار جنگ را به ایشان داد، حضرت به شدت بیمار بودند و توان حرکت و صحبت نداشتند، به همین دلیل نامه ای به مردم کوفه نوشته و خودشان به همراه حسنین علیهماالسلام و عبدالله بن جعفر به مسجد آمدند و نامه حضرت در حضور ایشان و با صدای بلند خوانده شد ... ⏮ قسمت بعد در راه است… نامه حضرت به مردم کوفه 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۶۱) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل هفتم: یورش‌های معاویه به شهرها ... در ادامه، حضرت بدلیل بیماری شدید، سخنان خود را در قالب نامه ای به کوفیان نوشتند: - شما را دائما نصیحت كردم؛ اما به جاى اطاعت، من را تمسخر و اذیت کردید؛ - خداوند لباس ذلت، خوارى و بلا را بر تن ترک کنندگان جهاد مى پوشاند. - به شما گفتم قبل از اینکه شاميان حمله كنند، به آنان بتازيد.اما شانه خالى کردید. - آنقدر تعلل كرديد كه به شهرهاى شما حمله کرده و آن را تصرف میکنند و مردان صالح را میکشند. - مردى از دشمنان وارد منزل زنان مسلمان و ذمى شده و خلخال و گوشواره از پا و گوش آنان درآورده و كسى نبوده تا از آنان دفاع كند. هر چه يافتند غارت کردند و هيج آسيبى ندیدند، اگر مرد مسلمان از غصه شنيدن اين ماجرا سكته كند و بمیرد او را سرزنش نخواهم كرد. - آتش غم بردلها شعله مى زند از اينكه شاميان در باطل خود متحد و شما در حقیقت، پراكنده اید! - ننگ برشما که به خانه هايتان حمله مى شود ولى ازخود دفاع نمیکنید و غيرت نداريد آنان را از خود برانيد. در تابستان میگویید هوا گرم است و در زمستان میگویید هوا سرد است، در حقیقت شما از شمشیر و جنگ میترسید. - کِی دست از اين بهانه ها برمى داريد، اى كسانى كه فقط نماى مردان را داريد ولی مرد نیستید. - مانند كودكان در رؤياهاى خيالى هستید. - مانند زنان در پشت پرده ها قرار مى گيريد و مثل آنها فکر میکنید. - من از زندگی دربين شما مأيوس و‌خسته ام، شما دل مرا پرخون كرديد، به سخنان من عمل نمى كنيد. - به من طعنه زدید که: فرزند ابوطالب مردى شجاع است ولى دانش جنگيدن ندارد. - آيا در ميان شما كسى هست كه بيشتراز من تجربه جنگ داشته باشد؟ اما وقتى كسى به سخنانم گوش نمى دهد چه كارى از دست من ساخته است؟! 🔶 حضرت در جای دیگر فرمودند: بعد از من گمراهان بر شما حکومت خواهند کرد، بدعت شما را فرا میگیرد، فقر به خانه های شما می آید، شمشیرها بر شما فرود میآید و آن روز آرزو میکنید مرا بیابید و در کنار من با آنها بجنگید ولی دیگر دیر شده است. 🔶 امیرالمومنین علیه السلام با توجه به پیشگویی های پیامبر در تسلط بنی امیه بر مسلمانان فرمودند: * آنها از معاویه تبعیت میکنند؛ ولی شما از امام خود فرمان نمیبرید. * آنها امانت دارند؛ ولی شما خیانت میکنید * آنها در باطل خود متحد هستند؛ ولی شما در حق پراکنده اید * دولت آنها همه جا را فرا خواهد گرفت و شما هم‌ برای دین و هم برای آخرت خود گریه خواهید کرد و در برابر شامیان خوار و ذلیل خواهید شد. ▪️حضرت پس از این سخنان کوفیان را دعوت کردندکه روز بعد برای جهاد حاضر شوند ولی فقط سیصد نفر دعوت ایشان را پاسخ دادند و آثار حزن و اندوه در چهره حضرت مشهود بود. ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۶۷) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل هفتم: یورش‌های معاویه به شهرها حضرت برای چندمین بار به مسجد کوفه آمدند و به مردم گفتند: در شهر شما تعداد زیادی از انصار و صحابه رسول خدا حضور دارند و در ابتدای رسالت دو قبیله کوچک، از ایشان در مقابل همه تلاشهای مشرکین حمایت کردند و ستون دین را برافراشتند ... امروز شرایط و تعداد شما به مراتب بهتر و بیشتر از آن زمان و آن دو قبیله است ... ▪️ناگهان فردی از وسط جمعیت با بی ادبی به حضرت گفت: نه تو محمد هستی و نه ما ان دو قبیله، ما را درگیر کاری که طاقت نداریم نکن.😬 🔸حضرت با ناراحتی پاسخ داد: شما همواره من را ناراحت میکنید، من برای شما مثال زدم تا عبرت بگیرید. - افراد دیگری هم با کنایه گفتند: تو به کشته شدگان نهروان بیشتر نیاز داری ... اگر مالک بود الان اوضاع بهتر بود. 🔸حضرت فرمود: حق من بر شما از مالک بیشتر است، من ولی و امام شما هستم و با ناراحتی مسجد را ترک کردند. 🔹این گفتگو ها نشان میدهد که حضرت با جماعتی طرف بودند که بیشتر به دنبال راحتی و غنائم جنگ بودند تا جهاد در راه خدا. ▪️معاویه که متوجه سستی اصحاب امیرالمومنین شده بود و شرایط را مناسب ضربه زدن به حضرت دید 《بسر بن ارطات》 را به مدینه فرستاد و مردم مدینه با معاویه بیعت کردند. 《بسر》 خانه های شیعیان امیرالمومنین را آتش زد و به سمت مکه و یمن حرکت کرد و شیعیان و پیروان حضرت را به خاک و خون کشید. و برای اولین بار زنان مسلمان قبیله همدان به اسارت در آمدند و در بازار فروخته شدند. 🔸حضرت با شنیدن این اخبار باز به مسجد رفته و مردم را دعوت به جهاد با متجاوزان کردند و فرمودند: صاحبان درایت از بین شما رفته اند و شما ندای من را نادیده میگیرید و از جهاد فرار میکنید، گروهی از شما باید به سمت متجاوزان بروید و جلوی کشتار آنها را بگیرید . ▪️مردم سرها را زیر انداخته بودند و ساکت بودند، کسی برخاست و گفت اگر شما به جهاد بروید ما هم به ونبال شما میآییم. 🔸حضرت پاسخ داد: در این موارد من نباید همه شئون حکومت را رها کنم و متجاوزان را تعقیب کنم، بلکه یکی از شجاعان شما بابد اقدام کند‌ ... به خدا سوگند، جدایی از شما باعث راحتی جان من است. در این هنگام جاریه بن قدامه دعوت حضرت را اجابت کرد و به سمت متجاوران حرکت کرد و بسر بن ارطاه را تعیب کرد، تا اینکه در مکه مستقر شد و خبر شهادت حضرت به او رسید.😔 ⏮ قسمت بعد در راه است… 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۷۲) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh
📖 | 🔥 نبرد صفین 📌 فصل هشتم: عاقبت مردم کوفه امیرالمومنین علیه السلام بارها و بارها به کوفیان در مورد عواقب سستی در جهاد و گردن کشی در برابر امام جامعه هشدار داده بودند؛ و طبق پش بینی ایشان پس از حاکمیت بنی امیه، بلایی بر سر مردم آمد که قلم‌ از نقل آن عاجز است. - ویژگی برخی از حکام عراق و کوفه: ◾️زیاد بن ابیه: او در کوفه اقدام به نسل کشی کرد و قصد داشت با از بین‌بردن تمام محبین امیرالمومنین علیه السلام فرهنگ منطقه را عوض کند، شیعیان را تحت تعقیب قرار داد و جنایتهای متعددی علیه آنها انجام داد به طوری که هیچ شیعه نام آوری در منطقه عراق باقی نماند. ◾️عبید الله بن زیاد از جنایتکارترین حاکمان کوفه که تفریح او سربریدن و مثله کردن مردان و زنان در مجلس خویش بود. ◾️حجاج بن یوسف بالاترین لذت او ریختن خون انسانها بود. در ابتدای حکومت عراق در مسجد کوفه به مردم گفت: من سرهایی را میبینم که رسیده اند و وقت چیدن آنان است، میبینم که خون بین عمامه و محاسن شما جاری است. ◾️خالد بن عبدالله قسری او برای مادرش کلیسا ساخت در حالی که والی جامعه اسلامی بود.😳 مساجد را ویران کرد، فرمانروایان مسلمان را برکنار و بجای آن والیان مجوس را گماشت. حتی به مردم گفت: اگر بدانم عبدالملک مروان با خراب کردن کعبه از من راضی میشود ، کعبه را منهدم میکنم. ◾️یوسف بن عمر ثقفی هر کس که به دوستی بنی هاشم و خاندان پیامبر معروف بود، زندانی میکرد. او قیام 《زید بن علی》 را سرکوب و او را به شهادت رساند و جنازه او که مخفیانه دفن شده بود را از قبر بیرون کشید، سر او را برای هشام بن عبدالملک فرستاد و بدن او را به صلیب کشید و آتش زد و خاکسترش را به باد داد. 🔸شرایط سخت دوران بنی امیه در کلام امام باقر علیه السلام: جان ما و دوستان ما در معرض خطر بود ... آنها میخواستند ما را در میان مردم منفور نموده و تخم عداوت و کینه ما را در دل مردم بکارند. پس از شهادت امام حسن علیه السلام وضعیت برای ما سخت تر شد و شیعیان ما دچار زندان، مصادره اموال و ویرانی خانه هایشان شدند. در دوران حجاج اوضاع سخت تر شد، به طوری که اگر به کسی کافر و زندیق میگفتند برای او بهتر بود تا او را شیعه امیرالمومنین علیه السلام بخوانند... 🔹مدائنی در باره شرایط کوفه و عراق مینویسد: بلا و گرفتاری در هیچ جا دشوارتر از عراق به ویژه کوفه نبود. شیعیان فقط به افراد مورد اعتماد خود همراه با ترس از خدمتکاران خود حدیثی از امیرالمومنین علیه السلام را نقل میکردند ... تا اینکه حسنین علیهما السلام به شهادت رسیدند و اوضاع بدتر شد. از شیعیان کسی باقی نماند جز اینکه از ترس جان خود در شهرها آواره شدند ... کار به جایی رسید که شخصی در مقابل حجاج گفت: ای امیر، خانواده ام مرا عاق کردند و نام علی بر من نهادند ... 😔 ⏮ پایان … 📚 منبع: 🔹 کتاب جنگ صفین – نجم‌الدین طبسی (ص ۴۸۷) عضو شوید👇 https://eitaa.com/mohsensadeqhzadeh