eitaa logo
🇮🇷مستندعشق
337 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
27 فایل
﷽ بترسید از آنان که دعای بعدِ نمازشان شهادت است...💔 . . ویژه یاد و خاطره شهداء . . محفل شهداء را ترک نکنید🌷 کپی مطالب آزاد🥀 خادم‌الشهداء: @MoghuofehMahdavi9401
مشاهده در ایتا
دانلود
Mishary Alafasi056.mp3
زمان: حجم: 11.48M
امام صادق علیه السلام فرمودند: «هر كس در هر شب جمعه سوره واقعه را بخواند؛ خداوند وی را دوست بدارد و نیز دوستی او را در دل همه مردم اندازد و در طول عمرش در این دنیا بدبختی و تنگدستی نبیند و آسیبی از آسیب‌های دنیا به او نرسد و از همدمان امیرالمؤمنین علیه السلام باشد...»
در ایام مجروحیتِ "ابراهیم" به دیدنش رفتم. بعد با موتور به منزل یکی از رفقا برای مراسم افطاری رفتیم . صاحبخانه از دوستان نزدیک ابراهیم بود. خیلی تعارف میکرد ابراهیم هم که به تعارف احتیاج نداشت! خلاصه کم نگذاشت . تقریبا چیزی از سفره اتاق ما اضافه نیامد! "جعفر جنگروی" از دوستان ماهم آنجا بود. بعد از افطار مرتب داخل اتاق مجاور میرفت و دوستانش را صدا میکرد. یکی یکی آنها را می آورد و میگفت:« ابرام جون، ایشون خیلی دوست داشتند شمارا ببینندو...» ابراهیم که خیلی خورده بود و بخاطر مجروحیت پایش هم درد میکرد، مجبور بود به احترام افراد بلند شود و روبوسی کند! جعفر هم پشت سرشان آرام و بیصدا میخندید! وقتی ابراهیم مینشست، جعفر میرفت و نفر بعدی را میاورد! چندین بار این کار را تکرار کرد. ابراهیم که خیلی اذیت شده بود با آرامش خاصی گفت:« جعفر جون، نوبت ما هم میرسه!» آخرشب میخواستیم برگردیم. ابراهیم سوار موتور من شد و گفت:« سریع حرکت کن!» جعفر هم سوار موتور خودش شد و دنبال ما راه افتاد. فاصله ما با جعفر زیاد شد. رسیدیم به ایست بازرسی! من ایستادم. ابراهیم با صدای بلند گفت:« برادر بیا اینجا!» یکی از جوان های مسلح جلو آمد. ابراهیم ادامه داد:« دوست عزیز، بنده جانباز هستم و این اقای راننده هم از بچه های سپاه هستند. یک موتور داره دنبال ما میاد که...» بعد کمی مکث کرد و گفت:« من چیزی نگم بهتره، فقط خیلی مواظب باشید. فکر کنم مسلحه!» بعدهم گفت:« با اجازه» و حرکت کردیم..! کمی جلوتر رفتم و توی پیاده رو ایستادم. دوتایی داشتیم میخندیدیم. موتور جعفر رسید. چهار نفر مسلح دور موتور را گرفتند! بعد متوجه اسلحه کمری جعفر شدند! دیگر هرچه میگفت کسی اهمیت نمیداد و... تقریبا نیم ساعت بعد مسئول گروه آمد و حاج جعفر را شناخت. کلی معذرت خواهی کرد و به بچه های گروه گفت:« ایشون حاج جعفر جنگروی از فرماندهان لشگر سیدالشهدا(ع) هستند!» بچه های گروه با خجالت از ایشان معذرت خواهی کردند. جعفرهم که خیلی عصبانی شده بود، بدون اینکه حرفی بزند اسلحه اش را تحویل گرفت و سوار موتور شدو حرکت کرد. کمی جلوتر که آمد ابراهیم رادید. در پیاده رو ایستاده و شدید میخندید! تازه فهمید که چه اتفاقی افتاده. ابراهیم جلو آمد ، جعفررا بغل کرد و بوسید. اخم های جعفر باز شد اوهم خنده اش گرفت.. خداروشکر با خنده همه چیز تمام شد...
4_5843687315586680588.mp3
زمان: حجم: 1.71M
اَللّـهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ ...
سید مصطفی الموسوی264452_377.mp3
زمان: حجم: 4.73M
اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِاسْمِكَ يَا غَافِرُ يَا سَاتِرُ يَا قَادِرُ يَا قَاهِرُ يَا فَاطِرُ يَا كَاسِرُ يَا جَابِرُ يَا ذَاكِرُ يَا نَاظِرُ يَا نَاصِرُ خدایا از تو مى خواهم به حق نامت اى آمرزنده اى پرده پوش اى توانا اى قاهر اى آفریننده اى شکننده اى بهم پیوند دهنده اى یادآورنده اى بیننده اى یارى دهنده سُبْحانَکَ یا لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلِّصْنا مِنَ النّارِ یا رَبِّ  منزهى تو اى که نیست معبودى جز تو ، فریاد فریاد  بِرَهان ما را از آتش اى پروردگار...
سید مصطفی الموسوی264502_656.mp3
زمان: حجم: 5.79M
السَّلامُ عَلَيْكَ يَا شَهْرَ اللَّهِ الْأَكْبَرَ وَ يَا عِيدَ أَوْلِيَائِهِ سلام بر تو اى بزرگ‏ترین ماه خدا و اى عید عاشقان حق  السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَكْرَمَ مَصْحُوبٍ مِنَ الْأَوْقَاتِ  وَ يَا خَيْرَ شَهْرٍ فِي الْأَيَّامِ وَ السَّاعَاتِ سلام بر تو اى کریم‏ترین همنشین از میان اوقات، و اى بهترین ماه در روزها و ساعات السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ شَهْرٍ قَرُبَتْ فِيهِ الآْمَالُ وَ نُشِرَتْ فِيهِ الْأَعْمَالُ سلام بر تو اى ماهى که در طىّ تو برآورده شدن آمال نزدیک گشته، و اعمال در آن پخش و فراوان است السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ قَرِينٍ جَلَّ قَدْرُهُ مَوْجُودا وَ أَفْجَعَ فَقْدُهُ مَفْقُودا، وَ مَرْجُوٍّ آلَمَ فِرَاقُهُ سلام بر تو اى همنفسى که قدر و منزلتت بزرگ، و فقدانت بسیار دردناک است و اى مایه امیدى که دوریت رنج‏آور است  السَّلامُ عَلَيْكَ مِنْ أَلِيفٍ آنَسَ مُقْبِلا فَسَرَّ  وَ أَوْحَشَ مُنْقَضِيا فَمَضَّ  سلام بر تو اى همدمى که چون رو کنى ما را مونس شاد کننده‏اى، و چون سپرى شوى وحشت‏آور و دردناکى
سید مصطفی موسوی الموسوی264569_528.mp3
زمان: حجم: 4.99M
إلهی أسألک أن تعصمنی حتى لا أعصیک خدای من! از تو می‌خواهم مرا عصمت دهی تا نافرمانی تورا نکنم فإنی قد بهت وتحیرت من کثرة الذنوب مع العصیان همانا من مبهوت و متحیر هستم از کثرت گناهان همراه با عصیان خویش ومن کثرة کرمک مع الاحسان و از کثرت کرم همراه با احسان تو وقد أکلت لسانی کثرة ذنوبی و همانا کثرت گناهان زبانم را به لکنت انداخته وأذهبت عنی ماء وجهی و آبروی من رفته است فبأی وجه ألقاک وقد أخلقت الذنوب وجهی؟ پس با چه رویی با تو روبرو شوم در حالی که چهره‌ام با گناهانم خو گرفته است؟ وبأی لسان أدعوک وقد أخرست المعاصی لسانی؟ و با چه زبانی تو را بخوانم در حالی که معصیت‌هایم زبان مرا از بین برده است ؟.. ..💔
سید مصطفی الموسوی264570_423.mp3
زمان: حجم: 5.47M
اِلهی، ضاقَ صَدْری وَ لَسْتُ اَدْری بِاَیِّ عِلاجٍ اُداوی ذَنْبی؟ خدایا ، سینه ام تنگ شده و نمی دانم با کدامین دوا گناهم را درمان کنم؟ فَکَمْ اَتُوبُ مِنْها؟ وَ کَمْ اَعُودُ اِلَیْها؟ چقدر از گناهانم توبه کردم و دوباره به آن ها برگشتم؟ وَ کَمْ اَنُوحُ عَلَیْها لَیْلی وَ نَهاری؟ و چقدر به خاطر آنها روز و شب گریه کردم؟ فَحَتّی مَتی یَکُونُ وَ قَدْ اَفْنَیْتُ بِها عُمُری؟ پس تا کی باید اینگونه ادامه دهم و عمرم را با این گناهان فنا کنم؟ اِلهی، طالَ حُزْنی، وَ دَقَّ عَظْمی، وَ بَلِیَ جِسْمی، وَ بَقِیَتِ الذُّنُوبُ عَلی ظَهْری خدای من اندوهم طولانی شد ، استخوان هایم شکسته شدند ، بدنم پوسید و جز بارگناهان چیزی برایم نماند فَاِلَیْکَ اَشْکُو سَیِّدی فَقْری وَ فاقَتی، وَ ضَعْفی وَ قِلَّةَ حیلَتی پس بر تو شکایت می برم آقای من از فقر و بی طاقتی و ضعف و بیچارگی ام..
Mohammadreza Taheri ~ Music-Fa.Com14675675177848.mp3
زمان: حجم: 2.97M
گریه دوای دردمه! از من نگیر این مرهمو… خیلی خجالت میکشم؛ از بس شکستم توبمو :)
Javad Moghadam - WwW.Teh-dl.IRMadahi Tarane Eshgh Bahaneh Eshegh.mp3
زمان: حجم: 4.23M
زِ دیده نهان ، امیر جهان ، به دور تو گردم امام زمان ...