بین عراقی ها، معروف شده بود به " اشلو" !
از بس که خودش را به سنگرهایشان مےرسانده، به عربی باهاشان صحبت مےکرده و مےگفته:« اشلونک؟!» یعنی حالت چطوره؟!
بعد که مےرفته، مےفهمیدﻩاند از نیروهای ایرانی بوده و خودش راعراقی جا زده که از آنها اطلاعات منطقه را بگیرد!
از طرف ستاد فرماندهی جنگ عراق،برای سرش جایزه گذاشته بودند!
دو،سه بارهم به دروغ از رادیوشان اعلام کرده بودند که:
« #مرتضےجاویدی ، معروف به اشلو،از فرماندهان مهم ارتش دشمن و از مزدوران خمینی به درک واصل شد!»
برای همین چیزها بود که هرفرمانده ی لشکری آرزو داشت فرمانده گردانی چون او داشته باشد...
شهید صیاد شیرازی مےگوید:« در تمام دورانی که همراه رزمندگان و فرماندهان دفاع مقدس خدمت حضرت امام مےرسیدم، فقط یکبار دیدم که امام رزمنده ایی را در آغوش گرفت و پیشانےاش را بوسید،
و آن کسی نبود جز "شهید مرتضی جاویدی" ؛
کسی که در طول جنگ حماسه های جاویدی آفرید...
✿✿✿
"شهیدمرتضےجاویدی"
فرمانده گردان فجر تیپ ۳۳
تولد : فسا_۱۳۳۷
شهادت : بهمن ماه ۱۳۶۵_عملیات کربلای۵، شلمچه
#مستندعشق
این رهبرِکبیر، "خمینی" بت شکن
خطِ امانِ خود، از " امام زمان" گرفت
سر پنجه "ولی" ست کزین آستان برون
بیخ گلوی فتنه آخر زمان گرفت ...
[شهریار]
@Mostanade_Eshq
این که تیر یا ترکش به تو و من اصابت کند و بمیریم که شهادت نیست!
دشمن هم با تیر و ترکش می میرد.
شهادت آن زمان شهادت است و زیبا است که
به تکلیف عمل کرده باشیم،
و مزد و اجر آن را خداوند تعیین کند..
و آن موقع است که شهادت، شهادت است و عند ربهم یرزقون است.
✿✿✿
"شهید علی حسینی کاهکش"
کارمند شرکت ملی مناطق نفت خیز جنوب_مدافع حرم_
تولد: ۱۳۶۳_مسجدسلیمان
شهادت: سوریه_بهمن ماه ۱۳۹۴
#مستندعشق
#کلاﻡِشهید
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتی میان خواب،
حرم را ندیدهایم
با ما چه کرده است گناهانِ بیشمار...
@Mostanade_Eshq
#بهﻭقتِﺩلتنگی
#شبِﺯیارتیِﺍرباب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونا که رو سقفش یک چراغ قرمز داره!
تعداد مجروحین بالا رفته بود.
فرمانده از میان گرد و غبار انفجارها دوید طرفم و گفت:« سریع بےسیم بزن عقب . بگو یک آمبولانس را بفرستند مجروحین را ببرد.»
شستی گوشی بےسیم را فشار دادم.
به خاطر اینکه پیام لو نرود و عراقی ها از خواستﻩمان سردر نیاورند، پشت بےسیم باید با کد حرف میزدیم.
گفتم:« حیدر ، حیدر، رشید»
چند لحظه صدای فش فش به گوشم رسید و بعد صدای کسی آمد: «رشید به گوشم.»
_رشید جان حاجی گفت یک دلبر قرمز بفرستید!
_هه هه! دلبر قرمز دیگه چیه؟!
_شما کی هستید؟ پس رشید کجاست؟
_رشید چهار چرخش رفت هوا، من در خدمتم.
_اخوی مگه برگه کد نداری؟
_برگه کد دیگه چیه؟ بگو ببینم چی میخواهی؟
دیدم عجب گرفتاری شده ام.
از یک طرف باید با رمز حرف میزدم ، از طرف دیگر با یک آدم شوت طرف شده بودم؛
_رشید جان از همان ها که چرخ دارند!
_چی میگی؟ درست حرف بزن ببینم چه می خواهی؟!
_بابا از همان ها که سفیده!
_هه هه نکنه ترب میخواهی؟
_بی مزه! بابا از همون ها که رو سقفش یک چراغ قرمز داره.
_ خب اینو از اول بگوووو... آمبولانس میخواهی؟!!
کاردم میزدی خونم در نمےآمد!
دوستان ولی قاه قاه میخندیدند..!
#برشیﺍﺯ_خاطرات_طنز_دفاع_مقدس
#مستندعشق
بازرگان هیچوقت امید نداشت که ورق برگردد و رژیم سرنگون شود. همیشه به امام میگفت: «شما بیایید یک دولت آشتی تشکیل دهید و ما یک انتخابات آزاد برگزار کنیم و نمایندگانمان را به مجلس بفرستیم و کم کم نظام را از دست شاه در آوریم».
به نظر آنها امکان نداشت نظام بالکل عوض شود و شاه از سلطنت کنارهگیری کند.
یادم نمیرود در فرانسه سرانگشت خود را روی زمین گذاشت و خطاب به امام گفت: «آقا! ایران سه رکن دارد. شاه، آمریکا و ارتش. شاه که رفتنی نیست، آمریکا و ارتش هم که پشت به پشت هم حامی سلطنت هستند، پس هیچکاری نمیتوان کرد».
ولی جواب امام یک کلمه بیشتر نبود: «شاه باید برود!»
#برشیﺍﺯکتاﺏِ_حاشیههاﻯمهمترﺍﺯمتن
#مستندعشق