eitaa logo
سید محمدجواد موسوی‌فرد
1.1هزار دنبال‌کننده
630 عکس
224 ویدیو
7 فایل
طلبه حوزه علمیه قم، روضه خوان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام شاید اینجا برای اندکی عمیق‌تر شدن در اعتقادات و مسائل اجتماعی مناسب باشد ارتباط با بنده: https://eitaa.com/Mousavifard
مشاهده در ایتا
دانلود
◽️ ظرفیت را افزایش دهید! فکر می‌کنم مهمترین انتقاد وارد به دولت جناب آقای رئیسی نه وجود گرانی و تداوم بی‌انضباطی بازار است که البته مشکلات بزرگی است. هم‌چنین عدم موفقیت در مذاکرات که کاملا قابل پیش بینی بود نیز انتقاد نیست بلکه به نظر بنده هم باید برجام بی‌خاصیت را رها کرد. به نظر می‌آید عمده‌ترین انتقاد این است که آقای رئیس جمهور همه ظرفیت‌های رسمی و غیر رسمی کشور را پای کار نیاورده است. جبران عقب‌ماندگی حدود ۱۰ ساله کشور در اغلب زمینه‌های اقتصادی و فرهنگی و تمرکز دولت‌ پیش بر ارتباط با غرب، احتیاج به استفاده از ساز و کارهای فراتر از رسمی دارد. در حالی که دولت حتی از ظرفیت موجود رسمی هم خوب استفاده نمی‌کند و دلیلش هم بقاء همان تفکر پوسیده دوره روحانی در میان مدیران رده متوسط است. خیلی از نگاه‌ها نمی‌تواند عقبه سنگینی اقتصادی امروز را در تراکم تنبلی‌ها و ترک فعل‌های دولت روحانی ببیند لذا آقای رئیسی و همه مجموعه‌اش بایست ظرفیت‌های غیر رسمی کشور مثل بسیج، نخبگان، ایده‌های مردمی و بخش خصوصی و ... را به میدان آورد.
◽️یادش بخیر زمان شاه! خیلی شنیده‌اید گفته می‌شود جمهوری اسلامی با مردم چه کرده که ملت آرزوی همان دزدهای قبلی را می‌کنند، می‌گویند صد رحمت به زمان شاه!! مشکل کجاست؟ مشکل اولا در این است که خیلی‌ها فرق "نق زدن" و "اعتراض جدی" را نمی‌دانند. پدری که از دست فرزندش عصبانی است و حتی روی دیدنش را ندارد اگر خبردار شود که فرزندش بیماری مهلکی دارد ذره ذره ذوب می‌شود. 👈اعتراض جدی به نبودن وقتی مکشوف می‌شود که خطر بزرگی با تمام وجود لمس شود. ثانیا مشکل در "سندرم نوستالژیک" است. این معضل اختصاص به ما ایرانی‌ها هم ندارد، گفته می‌شود همه مردم دنیا چنین‌اند و همواره تصور می‌کنند گذشته بهتر بوده است. برخی روان‌شناس‌ها اسم آن را سندرم نوستالژیک گذاشته‌اند. منشا این سندرم چیست؟ مقایسه بین یک امر شفاف و یک واقعیت مبهم: گذشته، مبهم است و عمدتا خاطرات خوبش در ذهن‌ها باقی می‌ماند اما "امروز" را زندگی می‌کنیم و با تمام مشکلاتش درگیریم. سختی‌های گذشته هم گاهی در ذهن انسان شیرین می‌آید و می‌گویند یادش بخیر نه برق داشتیم نه گاز ولی زندگی‌ها شیرین بود!
◽️ما متفکریم! نمی‌دانم این اختصاص به ایرانی‌ها دارد یا همه جایی است؟!  مربوط به تاثیرات جریان روشنفکری(به معنای خاص فرانسوی‌اش) است یا قبل از آن هم بوده، ولی حیرت می‌کنم از دیدن کسانی که در هر جمعی و هر بحثی مخالف‌اند! هر چند در همه موضوعات تلاش می‌کنند خود را مخالف جریان غالب نشان دهند و از این طریق "منور الفکر" بودن‌شان را اعلام کنند اما اگر این موضوع مربوط به مسائل دینی و مذهبی باشد دوز مخالفت سنگین‌تر می‌شود و بدون آن که حتی تبار مساله را بشناسند اظهار نظر مخالف می‌کنند. و خدا نکند آن مساله دینی صبغه سیاسی و موافق جمهوری اسلامی و به نفع این نظام پیدا کند! اصلا از نظر این جماعت، فاقد همه عناصر عقلانیت خواهد بود. اساسا این جماعت همیشه مخالف تصور می‌کنند هر قدر بیشتر به چارچوب‌ها لگد بزنند متفکرترند! صریح و واضح می‌گویم: هر وقت دیدید کسی چهره انتقاد‌ی‌اش بیش از دیدن نقاط مثبت و سازنده است بدانید "معمولا" عقده‌های فروخورده‌ای او را وادار به چنین رفتاری می‌کند نه تفکرات عمیق.
◽️ منطقی نیست، روانی است! فکر می‌کنید آیا منطقی است اگر به رسانه جمهوری اسلامی بی اعتماد شدیم باید به چرندیات زرد فضای مجازی اعتماد کنیم؟ حتما جواب منفی است اما ذهن ما دوست دارد خبر بشنود و اگر به رسانه کشور اعتمادی نباشد نه به صورت منطقی بلکه به دلایل روانی دوست دارد خبرهای دروغ را هم باور کند. چرا؟ چون به ازاء هر کدام از این اخبار زرد توخالی می‌شود به جمهوری اسلامی فحش و فضیحت داد، می‌شود وضعیت نه چندان مطلوب را با ضریب دادن به سیاه مطلق تبدیل کرد، می‌شود خیلی کارهای دیگر هم انجام داد. اما چه کسی بازنده است؟ بازنده مردم ایران نیستند بلکه: بازنده اولا ذهن و قوه عقلانیتی کسانی است که مفتامفت و بی دلیل و صرفا به سبب لج‌بازی پوک می‌شود، ثانیا اخلاق مسئولیت‌ ناپذیری است که در این میان متولد می‌شود، ثالثا بخشی از یک نسل است که به دلیل اصرار بر توهمات خود را ریشه کن می‌کند. "جنگ ادراکی" را جدی بگیریم.
◽️ "ما این همه‌ایم؟!" امروز بخشی از کتاب اشارات ابن سینا را در کلاس بحث کردم که طی آن شیخ الرئیس به شبهه ای در باب وجود «شرّ اخلاقی» در میان عموم انسان ها پاسخ داده بود. شبهه این است که اگر خداوند «خیر» همگان را می خواهد چرا این قدر «شرّ» از جمله اعتقادات ناپسند و رفتارهای زشت اخلاقی میان آدمیان رواج دارد؟ شیخ از تعبیر دقیقی استفاده می کند هر چند خودش بدان اعتقادی ندارد، می گوید «به نظر می رسد» اغلب مردم ضدّ چیزی هستند که باید باشند. در واقع شیخ این نگاه را به سطحی‌نگری متهم می‌کند، این یعنی در زمان شیخ هم این سخنان بوده که وضع اعتقادی و اخلاقی مردم رو به فناست! و این فیلسوف دست به قلم شده و در اثر فلسفی اش این توهم اجتماعی را می خواهد بزداید. تحلیل شیخ قابل توجه اما نیازمند تکمیل است؛ شیخ می‌گوید به جسم و ظاهر انسان‌ها بنگرید! بخش بسیار اندکی از انسان‌ها هستند که در «زیبایی» و «صحت» در اوج کمال اند، هم در زیبایی بی نقص اند و هم در سلامتی گرفتار هیچ بیماری ای نیستند. از آن سو بخش اندکی در هر دو ویژگی در غایت گرفتاری اند، هم بسیار زشت‌اند و هم کلکسیونی هستند از امراض و بیماری ها. اما اغلب مردم نه این‌اند و نه آن؛ بیشتر مردم یکی دو بیماری مختصر دارند اما سلامت عمومی بر آنها غالب است و نیز از حیث زیبایی نیز هر چند زیبای مطلق نیستند اما بی بهره نیز نیستند و زیبایی‌هایشان دارای مراتب است. به همین کیفیت «ایمان» انسان‌ها در این طیف سه گانه جای می گیرد، برخی که اوج اخلاق و ایمان اند در اقلیت‌اند و برخی که در حضیض رذالت و پستی اند نیز در اقلیت اند. اغلب مردم نه این‌اند و نه آن. تا بدین جا سخن شیخ بود. یک سؤال که احتمالا جوابش پاسخ روشنی به اعتراض همیشگی «مردم بی دین شده اند» باشد. چرا در اغلب جمع‌ها که حاضر می شویم گویا غلبه با بی دینی است و در یک کلام احساس می‌کنیم وضعیت اخلاقی و دینی جامعه بدتر شده؟ اما روزهای خاصی مثل راهپیمایی ها و عزاداری ها که می شود متحیر می شویم که آیا «ما این همه ایم»؟! پاسخ مرهون مقدمه مختصری است: سه طیف مزبور شیخ را مرور کنید، حکم اجتماعی و سیاسی مهمی در این طیف‌ها وجود دارد: اگر حاکمیت جامعه با انسان های «خیر» و طرف «سفید» طیف باشد قشر خاکستری و میانه به همان ویژگی ها متمایل شده و رنگ سفیدش غالب می شودو اگر حاکمیت با طرف «شر» و طرف «سیاه» باشد امر بالعکس است. نکته این است که در اغلب جمع های عمومی نیز مقیاس کوچکی از حکومت وجود دارد و اگر «سفید»ها جوّ را به عهده بگیرند جو سالم و خوبی به نظر می رسد هر چند در میانه اش رفتارهای زشتی هم به صورت حداقلی دیده می شود. و اگر «سیاه»ها جوّ را عهده دار شوند جوّ بسیار پلید به نظر می آید و رفتارهای خوب و اندک حداقلی هم البته در بین آن پیدا می شود. و نکته مهم تر این که متاسفانه «سفید»ها نوعا انگیزه یا توانایی لازم برای آن که بر محیط غالب شوند را ندارند.
◽️ اروپایی بودن! بعد از انتشار  آمارهای جهانی درباره بیماری آرتروز متوجه زخم کهنه‌ای در صحبت پزشک کارشناس برنامه طبیب شدم که من فکر می‌کنم از جمله دردهای عمیق مردم کشورم است. پزشک کارشناس، بدون آن که به آمارها مراجعه کند و احتمالا علی القاعده می‌گوید بیماری در کشورهای مسلمان بیشتر از کشورهای اروپایی است. این درد بزرگی است، فکر می‌کنیم اروپایی بودن یعنی همه چیز تمام بودن، اروپایی بودن مقیاس همه چیزهای ما شده است، اروپایی بودن خط کشی است که قرار است همه کجی‌های ما را راست کند، استانداردهای اروپایی کافی است برای آن که همه دهان‌ها بسته شود و کسی جرات مخالفت نداشته باشد. غافل از این که پیشرفت در صنعت آن هم با دزدی و قتل و غارت کشورهای مظلوم، هیچ دلالتی بر بهتر بودن در چیزهای دیگر ندارد. رفتارهای زشت‌شان در کرونا و جنگ اوکراین را ندیدید؟ غلام همت آن سید قائدم که فرمود: در جوانی غرب را مطالعه کردم اما هیچ چیزی نداشت که مرا به خود جذب کند.
◽️«مقایسه»ی مفید- «مقایسه»ی مضرّ (باز هم به بهانه ) ۱. از فعالیت های مهم ذهن کاری است که تحت عنوان «مقایسه» می شناسیم، مقایسه بررسی احکام و آثار دو یا چند واقعیت است که می تواند منجر به شناخت بیشتر، عمیق تر، انتزاع مفاهیم و قوانین کلی شود. ۲. با این وجود گاهی «مقایسه» ها مضرند، مثلا «مقایسه» کردن برای صدور حکم ارزشی بدون آن که طرف های مقایسه به وضوح مشخص باشند. از جمله این موارد «مقایسه» یک واقعیت مبهم و یک واقعیت مشخص و شفاف است. ۳. معروف است که «باطن زندگی خود را با ظاهر زندگی دیگران مقایسه نکنید». چون باطن زندگی شما کاملا شفاف و واضح است و شما تمام آن را با تمام وجود لمس می کنید و لذت و الم آن را می چشید. در حالی که دیگران گاه از زندگی خودشان فقط «قله» ها را نشان می دهند و من و شما تصور می کنیم این عده همیشه در «اوج»اند! ۴. از دیگر موارد «مقایسه» مضر، مقایسه زندگی اهل ایمان با غیر آنهاست، دلیل مضر بودن این مقایسه این است که معمولا غیر اهل ایمان به دلیل نداشتن ممنوعیت هایی زندگی های ظاهرا جذابی دارند، اما واقعیت احتمالا چیز دیگری است؛ هر چند ظاهر زندگی و لذات آنها جذاب و دلرباست اما باطن آن را خبر نداریم؛ چه بسا یک مؤمن از خوردن یک سیب بسی بیشتر لذت ببرد تا یک کافر از داشتن قصرهای مرتفع و امکانات عجیب. (دلیلش را شاید وقتی فرصت شد و وقتی توضیح دادیم). ۵.سوره طه، آیه ۱۳۱: ديدگان خويش را به آن چيزهايى كه رونق زندگى دنيا است و بعضى ازکافران را از آن بهره داده ‏ايم تا در باره آن عذابشان كنيم نگران و خيره مساز كه روزى پروردگارت بهتر و پايدارتر است‏. سوره نساء، آیه ۳۲: نسبت به آنچه شما نداريد و خدا به ديگران مرحمت فرموده تمنا مكنيد،- و نگوييد اى كاش من نيز مثل فلان شخص فلان نعمت را مى‏‌داشتم،- زيرا اين خدا است كه- به مقتضاى حكمتش- بعضى را بر بعضى برترى داده‏.
◽️ "امید" حاصل عقلانیت و اعتقاد است ۱. در جنگ خندق، در میان محاصره احزاب و در سرمای سوزناک بیابان، نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به مسلمین وعده دادند که این سختی‌ها می‌گذرد و شما را بشارت می‌دهم به این که امپراتوری ایران و روم شرقی به دست مسلمین خواهد افتاد! ایران و روم شرقی یعنی مثلا آمریکا و چین امروز.. دو نفر از منافقین پوزخندی زدند و در میان خودشان گفتند: این مرد دیوانه شده (العیاذ بالله)! ما از ترس تیراندازهای دشمن نمی‌توانیم برای قضای حاجت برویم و این شخص از فتح ایران و روم سخن می‌گوید. ۲. قوه "متخیله" نیرویی بی‌نظیر در انسان است که بدون آن زندگی ممکن نیست. از جمله فعالیت‌های ویژه این قوه ترسیم آینده است. بدون تجسم آینده نمی‌شود حرکت کرد چون ممکن نخواهد شد. "متخیله" همیشه خیال بافی نمی‌کند، اگر فعالیت متخیله تحت حاکمیت عقل باشد نتیجه‌اش امید به آینده است و اگر تحت حاکمیت امیال حیوانی گردد ثمره‌ای جز آرزوهای بی‌فایده ندارد. ۳. ناامید کردن مردم وقتی رخ می‌دهد که بدون توجه به وعده‌های الهی و راه برون رفت از سختی‌ها فقط از سیاهی‌ها و سختی‌ها گفته شود. آن دو منافق صدر اسلام سختی‌ها را دیدند اما وعده صادق الهی را باور نداشتند و همین منجر به آن شد که را واهی بپندارند. در یک ضابطه کلی کسی که سختی‌ها را می‌بیند و بازگو می‌کند اما راه برون‌رفتی نمی‌بیند و آینده‌ای نمی‌تواند تجسم کند به ناامیدی رسیده است. دیدن سختی‌ها و مشکلات بدون بیان کردن شفاف راه‌حل‌ها و اطمینان به امداد ربانی می‌شود "ناامیدی" که از کبائر معاصی است. مگر خداوند ما را رها می‌کند؟ مگر به حقانیت مسیر اطمینان نداریم؟ مگر کسی غیر از این ملت مظلوم علَم اول مظلوم عالم علی بن ابی طالب را برداشته؟ مگر پرورگار متعال اجازه می‌دهد خون شهدای عزیزی که پای این انقلاب ریخته هبا و هدر شود؟ مگر نه این است که بیش از ۴۰ سال سختی‌های طاقت‌فرسایی را پشت سر گذاشته‌ایم تا جایی که حکیم انقلاب فرمودند: یک روز این انقلاب بدون معجزه نبوده است. ۴. "امید" بدون اعتقاد به خداوند هیچ عقلانیتی ندارد اما مومن به خدای قادر حکیم حق ندارد ناامید گردد. اگر سختی‌ای هم می‌رسد خودش چند برابر حساب خواهد کرد، به‌ گونه‌ای از "نق زدن‌هایمان" چندان شرمنده خواهیم شد. غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گدا صفتی کیمیاگری داند!
◽️ "وقت آن است که عادت‌های خود را تغییر دهیم" (۱) احتمالا این نوشته به مذاق خیلی‌ها خوش نخواهد آمد اما این حرفها را نه امروز که سالهاست دلسوزان این کشور می‌گویند. ما اسراف‌کار هستیم هم در غذا و هم در انرژی! آن کشورهایی که از نظر خیلی‌ها "پیشرفته" نامیده می‌شوند نه در انرژی برق و نه گاز چنین اسراف‌هایی انجام‌ نمی‌دهند که ما گرفتارش هستیم. کشوری که نیمه خشک است چرا باید این قدر هندوانه بکارد؟ چرا در همان کشورهای به اصطلاح توسعه یافته که نوعا در مناطق آب و هوایی پربارش هستند چنین الگوی مصرفی در استفاده از میوه‌جات وجود ندارد؟ انتظار خرید کیلو کیلو میوه که نه عقل اقتصادی و نه عقل بهداشتی آن را تایید می‌کند چیزی جز هوا و هوس نیست. "وقت آن است که عادت‌هایمان را تغییر دهیم". در همان کشورهای خیلی جلومانده بر خلاف کشور خیلی عقب‌مانده ما (بنا به گزارش‌های فراوان) انرژی بسیار گران است، در منازل این گونه چلچراغ و نورپردازی با لامپ و مهتابی‌های متعدد معمولا وجود ندارد. کسی که می‌خواهد مطالعه یا کار ظریفی انجام دهد چراغ مخصوص روشن می‌کند. در زمستان با آنکه نوعا کشورهایی هستند که سردتر از کشور ما محسوب می‌شوند ولی به هیچ وجه نمی‌توانند - نه که نمی‌خواهند - منزل را به قدری گرم کنند که احتیاج به لباس گرم نباشد، حتما بایست لباس گرم پوشیده شود. حتما دیده‌اید که هنگام خواب لباسی مانند حوله‌ی تن‌پوش در بر می‌کنند که نیمه شب اگر خواستند از جا بلند شوند سرمای بیرون پتو باعث چاییدن نشود. توسعه یافته‌ها با گران کردن انرژی و حتی غذا به جنگ اسراف رفتند.. "وقت آن است که عادت‌هایمان را تغییر دهیم".
◽️ رهبر یا رئیس؟ راهی که مردم ایران بعد از انقلاب پیش گرفته‌اند در ذات و طبیعتش مشتمل سختی‌ها و گرفتاری‌هایی است که هم قرآن کریم وعده‌اش را داده و هم آگاهان از مسائل جهان آن را پیش‌بینی می‌کردند. تا این جای کار مشکلی نیست، دنیا پیچیده با سختی‌هاست. مشکل از جایی آغاز می‌شود که بعضی از مسئولین میانی و حتی برخی وزرا و مقامات عالیه نمی‌خواهند در این سختی‌ها شریک مردم باشند و این نه طبیعی است و نه قابل قبول. نمی‌شود مردم را به مقاومت دعوت کرد و خود به عافیت نشست. اگر این مسیر حق است که هست باید برای همه سخت باشد. حاج قاسم عزیز ما به دل مردم نشست چون در خط مقدم سختی‌ها بود و بعد سخن از مقاومت او بر دلها می‌نشست. زندگی رهبر معظم انقلاب هم بسیار ساده و در مواردی سخت است به گونه‌ای که بسیاری از امثال ما تحمل آن را ندارند. ای کاش دولت انقلابی با این میراث شوم هاشمی رفسنجانی که در دوران تاریک حسن روحانی به اوج رسید مقابله کند. پ‌ن: به هیچ وجه منکر امکاناتی که بعضی از مسئولین برای انجام بهتر مسئولیت لازم دارند نیستم.
سید محمدجواد موسوی‌فرد
◽️ رهبر یا رئیس؟ راهی که مردم ایران بعد از انقلاب پیش گرفته‌اند در ذات و طبیعتش مشتمل سختی‌ها و گرف
◽️ برخی مستندات ۱) الإمامُ عليٌّ عليه السلام : إنّ اللّه َ تعالى فَرَضَ على أئمّهِ العَدلِ (الحقِّ) أن يُقَدِّرُوا أنفُسَهُم بِضَعَفَةِ الناسِ ، كيلا يَتَبيَّغَ بالفَقيرِ فَقرُهُ فرمودند: خداوند بر امامان به حق واجب کرده است که خود را به اندازه ضعیف‌ترین مردم به سختی اندازند تا فقیر به سبب فقرش طغیان نکند. ◽️ بیانات رهبر معظم انقلاب ۲)  مسؤول نظام جمهوری اسلامی حق ندارد به اعیان و اشراف و پولدارها نگاه کند و زندگی خود را با آنها بسنجد؛ حق ندارد خود را با نظایر و اشباه خود در حکومتهای طاغوتی بسنجد. ۱۳۸۰/۹/۱۶ | بیانات در خطبه‌های نماز جمعه ۲۱ رمضان‌ ۳)  این که ما این‌قدر روی ساده‌زیستی مسئولان تکیه میکنیم، این برای همین است که به مردم نشان بدهند برای خود کیسه نمیدوزند و به فکر ثروت‌اندوزی برای خودشان نیستند؛ این، مردم را امیدوار میکند و اعتماد آنها را برمی‌انگیزد. ۱۳۸۵/۸/۲۱ | بیانات در دیدار مردم گرمسار ۴) اشرافی‌گری برای یک کشور آفت است؛ اشرافیگرىِ مسؤولان، آفت مضاعف است. ۱۳۷۸/۹/۱ | بیانات در پاسخ به پرسش‌های دانشجویان در دانشگاه صنعتی شریف‌