هدایت شده از استاد علی صفایی حائری
5.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برای پس از مرگم
📜 بخشی از ناگفتههای مرحوم استاد علی صفایی حائری
🔰 برای اولین بار با صدای حجتالاسلام و المسلمین موسی صفایی حائری فرزند مرحوم استاد،
⏰امشب در کانال یوتیوب و بقیه پیامرسانها منتشر خواهد شد.
📺 کانال یوتیوب
▪️ #عین_صاد | عضو شوید 👇🏻
https://eitaa.com/joinchat/2964258817C4593522bca
هدایت شده از خاطره از مرحوم علی صفایی حائری
✨مرحوم حاج شیخ علی صفایی حائری (رضوان الله تعالی علیه):
" به خدا قسم، کسانی که به خاطر باطل از حقّ جدا شدند، کامی از باطلشان هم نگرفتند. این را به نَفستان بِباورانید "
🎤 سخنرانی ویژگیهای اصحاب امام حسین(علیه السلام) ❣
📆جلسه اول - ۱۵/محرم/۱۳۶۹.ش
▪️امروز ۲۲تیرماه، سالروز عروج مرحوم استاد صفایی است.
🔺 به روح بلند ایشان، صلوات و فاتحهای هدیه کنیم. 🤲
🔺 استاد شیخ حسین انصاریان 👇
https://eitaa.com/einsad/5569
🌷🇮🇷🏴🇮🇷🌷
هدایت شده از مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
📌سلسله نشست های شبهای حوزه
🔸استاد صفایی و مشکلات حوزه و روحانیت
🔺باحضور حجت الاسلام لاجوردی و حجت الاسلام بهمنی
⏰ ۲۳ تیر ۱۴۰۳، ساعت ۱۸ عصر
🏠قم- میدان معلم- کوچه ۲۲- پلاک ۲۶- مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
آدرس روی نقشه
@markazasnadqom
هدایت شده از مرکز اسناد انقلاب اسلامی قم
📌«همیشه مسافر»
مطرب که عاشق نَبوَد، و نوحه گر که دردمند نَبوَد، دیگران را سرد کند.
(مقالات شمس تبریزی)
🔹اصلاً نمی توانستم باور کنم که یک سفر کوتاه یک روزه همه ی زندگی مرا تغییر دهد و سال های سال تا به امروز این همه بر لحظه لحظه ی عمر و جزء جزءِ هستی ام تأثیر بگذارد.
🔸یکی از روزهای آذرماه سال یک هزار و سیصد و پنجاه و هشت. من بودم و سعید و ناصر. سعید که بعدها چند تکّه از استخوان های او را از جبهه به تهران آوردند و ناصر که تمام بدنِ مجروح و زخمی اش نشانه هایی دارد از هشت سال حضور جوان مردانه در دفاع از این سرزمین ( و الآن ناصر در بیمارستان است و منِ بی همـّت ناسپاس به دیدن اش نرفته ام هنوز).شنیده بودم که خیلی از کتاب ها، خوانندگان خود را به دنبال نویسنده ها روانه کرده اند. جست و جویی که از انس با اثر شروع شده و به مصاحبت مؤثّر انجامیده. ما نیز با خواندن چند کتاب از نویسنده ای ناشناس، راهی شده بودیم.
🔸بعد از زیارت از حضرت معصومه، راهیِ کتابفروشی های اطراف حرم شدیم. به دنبال کتاب فروشی هجرت. بالاخره راه پلّه ای را گرفته بودیم و رفته بودیم بالا. در آن بالاخانه با کتاب فروش سر و کلّه می زدیم که ما به دنبال نویسنده ی این چند تا کتاب، آقای عین.صاد می گردیم که از بعضی ها شنیده ایم نام اصلی اش علی صفایی است.
🔹کتاب فروش همین طور طفره می¬رفت. نه ردمان می کرد برویم پی کارمان و نه نشانی ای از آقای عین.صاد را به ما می داد. معلوم بود که ما را نگه داشته تا هم قدری سبک سنگین مان کند و قدری هم وقت بگذرد. همین طور بود. دیگر حوصله مان لبریز شده بود و چیزی نمانده بود تا راه بیفتیم که مردی روحانی وارد شد. و دقایقی بعد، مرد کتاب فروش با حرکاتِ چشم اش به ما اشاره کرد که یعنی همین است. و ما متوجّهِ تازه وارد شدیم. بیست و هفت- هشت ساله می نمود. عمامه ای سفید و عبا و ردایی با موها و ریش های خرمایی و چهره ای آرام. با تعجّب و احترام سلام کردیم. خودش جلو آمد و خیلی صمیمانه – و به یادم نمانده که با چه چیزی- سر صحبت را باز کرد. قرار شد که عصر به خانه اش برویم در محلّه ی باجک قم.
🔸بر دیوار آن خانه ی کوچک یک طبقه، تعداد زیادی دوچرخه و چند تا موتورِگازی و دنده ای تکیه داده بودند. تو که رفتیم لحظات آخرِ درس او بود. با تعدادی طلبه ی ملبّس و مکلا که در اتاق کیپ تا کیپ نشسته بودند. یک مَدرَس ساده. کم کم طلبه ها رفتند. چند نفری ماندند که به مباحثه پرداخته بودند. و من و سعید و ناصر. شلوار و پیراهنِ بلند آخوندی تن¬اش بود و بدون دستار رفت و چای آورد و نشست. از ما یکی¬یکی پرسید. ناصر چیزی گفت و من غزلکی خواندم و سعید هم سوره ی فجر را به سبک منشاوی قرائت کرد و آقای عین.صاد که در همان دقایق متوجّه شدیم دیگران به او حاج شیخ می گویند شروع کرد به صحبت. حرف هایش مثل نوشته هایش در کتاب های مسؤولیت و سازندگی، عاشورا، انفاق، غدیر و رشد، صمیمی و عمیق و تازه و تأثیرگذار و جذّاب بود. درباره ی همان سوره ی فجر شروع کرد به صحبت و به آیات پایانی که رسید، صورت اش پر از اشک شده بود. یا أیَّتُها النَّفسُ المُطمئِنّه إرجِعی إلی رِبِّکَ راضیه مرضیّه فادخُلی فی عِبادی و ادخلی جَنَّتی.
🔹علی صفایی حائری به عنوان یک نویسنده هیچ فاصله ای با آثارش نداشت. خودش را که می دیدی انگار کتاب هایش رو به روی توست. کتاب هایش را که می خواندی، انگار خودش با تو حرف می زند و حرف و حدیث و پیک و پیغامش همان بی تابی های متعالی که عالمان را میراث داران انبیا کرده است. در جوانی با مسائل تربیتی شروع کرده بود. در کنار فقه و اصول و ادبیات و فلسفه و . . . به مسائل پرورشی پرداخته بود. با آن¬که شنیده بودم در بیست و یکی دو سالگی خارج فقه و اصول را گذرانده و چیزهای دیگر را در این ها درجا نزده بود. به قول خودش: در نور نمی توان نگریست که این¬جا درجا زدن است. با نور باید حرکت کرد و به جایی رسید. اولی بینایی را از تو میگیرد و دومی تو را در راه یاریگر است. به سرچشمه پناه برده بود؛ قرآن و حدیث، و در سلسله کتابهای روش نقد که انواع دیدگاه ها را نقد میکند، میبینی در آزادی و عرفان مصطلح ماندن را هم کم می داند، برای انسان. آزادی از آزادی دغدغه ی او بود و رسیدن به مرتبه ی رشد. و این همه را در وحی دریافت کرده بود.
عینصاد به روایت سهیل محمودی
به مناسبت ۲۲ تیرماه سالروز رحلت استاد علی صفایی حائری
https://t.me/maasqom/36
@markazasnadqom
🖼 نظر ۱۵ تا ۲۹ سالهها دربارهٔ امام جماعت و مسجد
@Farsna
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هفتم_محرم
🗡 نیزه کجا و
حنجرهی
شش ماههی تشنه؟! 😭
هدایت شده از حسینیه شهید محسن
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 دلی زنده کنید با یک توسل نمکی کوتاه و یک شعر خوب: 😭
🔻به امید محو کامل رژیم کودککش اسرائیل 🤲
📆 فقط سه دقیقه
ذاکر: کربلایی مهدی جعفری
🔺انشالله باب الحوائج حضرت #علیاصغر با دستان کوچکش گرهتان را بگشاید. 🤲
نا امیدانه مادر اصغر
رو به زینب چکار باید کرد؟
دارد از دست میرود طفلم
سوخت از تب چکار باید کرد؟
اینچنین صحنه را تصور کن
این همه درد را کجا دیدی؟
تا به حالا تمام عمر آیا
سرفۀ خشک طفل را دیدی؟
پدرش آمد و عبایی خواست
طفل را در عبای خود پيچيده
نرم و آهسته گام برمیداشت
لب او را چقدر میبوسید
تا عبا را کنار زد بابا
دید طفلش دوباره تب کرده
پسر مظهر مناعتطبع
آب از دشمنش طلب کرده
اشک بابا فقط تمسخر داشت
به علی رحم شد بگو اصلاً
حرمله آمد و نشانه گرفت
یک سه شعبه رسید تا گردن
گره افتاده بود در کارش
پدری مانده بود شرمنده
این طرف گریۀ حرم بودو
آن طرف یک سپاه در خنده
🌷🇮🇷🇵🇸🏴🇵🇸🇮🇷🌷
محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
🏴 دلی زنده کنید با یک توسل نمکی کوتاه و یک شعر خوب: 😭 🔻به امید محو کامل رژیم کودککش اسرائیل 🤲 📆 فق
بگو که یکشبه مردی شدی برای خودت
و ایستادهای امروز روی پای خودت
نشان بده به همه چه قیامتی هستی
و باز در پی اثبات ادعای خودت
از آسمانیِ گهواره روی خاک بیفت
بیفت مثل همه مردها به پای خودت
پدر قنوت گرفته تو را برای خدا
ولی هنوز تو مشغول ربّنای خودت
که شاید آخر سیر تکامل حَلقات
سه جرعه تیر بریزی درون نای خودت
یکی به جای عمویت که از تو تشنهتر است
یکی به جای رباب و یکی به جای خودت
بده تمام خودت را به نیزهها و بگیر
برای عمه کمی سایه در ازای خودت
و بعد، همسفر کاروان برو بالا
برو به قصد رسیدن، به انتهای خودت
و در نهایت معراج خویش میبینی
که تازه آخر عرش است، ابتدای خودت
سه روزِ بعد، در افلاک دفن خواهیشد
کنار قلب پدر، خاک کربلای خودت
در داغ تو کوه از کمر میشکند
محمل نشکست بلکه سر میشکند
تو از دل من چه انتظاری داری؟
وقتی که نماز در سفر میشکند
✍ هادی جانفدا
🌷🏴🌷
هدایت شده از محتوای تربیت دینی 🇵🇸 کودک و نوجوان
10.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#هفتم_محرم
🗡 نیزه کجا و
حنجرهی
شش ماههی تشنه؟! 😭
هدایت شده از هادیانه ها
تربیت عاشورایی-تقلید-استاد غنوی.mp3
3.72M
هدیه به اعضای کانال در شب منسوب به حضرت #قاسم علیه السلام
♦️تاثیر حالات و روحیه های والدین در فرزندان
🎙صوت استاد #غنوی
#تربیتی
@hadianeha
هدایت شده از هادیانه ها
اقا هادی زاده مشهد ۴۰۳.mp3
39.5M
🎙بحث ناب استاد #هادیزاده درباره #نماز
👈یک منبر پر مغز
خودم چندبار گوش کردم
پیشنهاد می کنم👌
🔹معنای نماز ( از عناوین نماز در روایات)
🔹و راه رسیدن به نماز خوب (فهم نیاز)
🔹روش تربیت متربی برای نماز
پ ن:
متن گزارش این جلسه با کمی دخل و تصرف در پست بعدی تقدیم می شود
https://eitaa.com/hadianeha/1438