آهنگایی دارم که قلبم براشونه ولی بخشی از گذشته ای که دوسش ندارم و نمیخوام به یاد بیارمش اونجا جا مونده، اونا باعث میشه بین یه دوگانگی گیر بیفتم که ندونم میخوام چی رو انتخاب کنم.
این یه تیکه ی کوچَک حاصلِ ۴ ساعت کاره و من ارگ فرگردم عقب هرگز این کارو شروع نمیکنم.
اره من اینقدر نامردم که حاضرم همه ی اهل خونه تا دم اذان بخوابن و من صداشون نزنم ولی بتونم تنهایی و در آرامش به کارام برسم.
هدایت شده از -خیابانآزادی-
["ببینید همه آدما شبیه هم نیستن، هرکس اخلاق و رفتار خودشو داره هرکس یجور ناراحت میشه آستانه تحمل آدما باهم فرق داره، همه نمیتونن یجور ابراز احساسات کنن،همه نمیتونن حرفای دلشونو بزنن، همه نمیتونن نقش بازی کنن و....."]
کاش میفهمیدید آدما باهم فرق دارن!