یاسهاسبزخواهندشد ؛
راجع به تیم والیبال میخوام بگم، دو دلم که الان بگم یا بذارم بعدا بگم. نمیدونم.
الان میگم. روز اولی که دبیر ورزش گفت میخوام یه تیم برای کلاستون تشکیل بدین که با دوازدهم های دیگه مسابقه بدین واقعیتش هیچ رقبتی نداشتم. وقتی تیمو تشکیل دادیم و دو سه تا ضربه زدیم، بهمون گفت شما خیلی داغونید. دوازده کامپیوتر خیلی قویه و احتمالا اولین بازیتونو بندازم با کامپیوتر. اونجا از این تیم خیلی نا امید بودم ولی کاش بودید و میتونستید پیشرفت یه هفته ای این آدمارو ببینید.
این هفته و هفته پیش تقریبا هر زنگ تفریح خالی یا هر زنگ غیر تخصصی ای که گنجایش داشت رو ما رفتیم و تمرین کردیم. اونقدرا هنوزم خوب نیستیم ولی واقعا تلاشمون نتیجه داده. امروز صبح دوازده معماری رو بردیم و رفتیم مرحله بعد : )
آدماش بهم نزدیک نیستن اما دوسشون دارم. همین چند ساعتِ این دو هفته باعث شده دوسشون داشته باشم.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
آدماش بهم نزدیک نیستن اما دوسشون دارم. همین چند ساعتِ این دو هفته باعث شده دوسشون داشته باشم.
[ اینکه کمکم دارم با همه ارتباط عمیق عاطفی برقرار میکنم چیز خوبی نیست، واقعا نییت ولی نمیدونم چیکار کنم ]
راسی جومونگ تموم شد، بچه ها من الان واقعا دچار افسردگی پسا فیلمم. اونم فیلمی که آخرش سوسانو بره، سایون از هیوبو جدا شه، استاااااد موپالمو بره، مُگُل بمیره و جومونگ تنها بشه. عالی شد. اگر آخر هفته هم افسردگی پسا پروژه بگیرم دیگه میتونم با زندگی وداع کنم.
یه حقیقتی وجود داره اینکه وقتی تو یه روز غایب میشی کلی اتفاقات خوب و جالب میفته.
پرت کردن گوشی*