چند وقته حس میکنم، قدرت نوشتنم خشک شده پس در همین حد از من بپذیرید که بگم دیروز قرار بود بریم شمس العماره. یه جایی که مدت هاست دلم میخواد داخلش رو ببینم و از عمارتش خوشم میاد. رفتیم و رفتیم ولی دیدیم همه جا تعطیله و اینجاهم به طبع تعطیله ولی ما متوجه نشده بودیم. همه مسیرو برگشتیم. ببین واقعا ما همیشه نمیخوایم برگردیم بوستان لاله و دوباره از شونزده آذر بیایم پایین و دوباره بریم انقلاب! ولی خب خدا اینطور میخواد تقصیر ما چیه؟
دیگه سرتون رو درد نیارم، اون عکس گوگولی آبیها با "گُلِ آفتابگردون هر روز به انتظارِ دیدن یاره" برای بوستان لاله است، و گُل هم هدیهیِ رفیقِ شفیقِ ماست. اون کیکِ گردالی تپلی کاکائویی هم دستپختِ منه. شایان ذکره که همیشه اگر خواستید بیرون از خونه کیکِ کاکائویی میل کنید، با خودتون چایی همراه داشته باشید چون پایین نمیره😭.
[یه پرانتز باز کنم که در حین اینکه ما بوستان بودیم یه دختر دیگه ای رو هم دوستاش سورپرایز کردن و اکلیل و قلب و گل و گوگولی مگولی جات😭✨، البته که پسر های رومخی داشت اکیپشون ولی بهرحال، نفسِ کار زیباست.]
بعد از اونجا ما دقیقا مثل همیشه شونزده آذرو اومدیم پایین از جلوی حسینیه هنر رد شدیم و بله، برو و بیایی داشت دیروز. چون فردا افتتاحیه است و میدونم امسال هم نمیاین دوباره جشنواره ولی خب میگم. قرار این بود که بریم گلزار و رفتیم و اونجا برای دومین بار فهمیدم ریحانه میتونست بازیگر بشه، یه بازیگر خوب. من دیروز دوبار تولد گرفتم، بار دوم توی گلزار وقتی که مامان بابام، و خالم، و برادرم و یه پسر دایی هام با کیک اومدن بالا سرم و دادان! یه حانیه خوشحالِ گوگولی تویِ دلم بیدار شد.
جلویِ مزار ابراهیمو شلوغ کرده بودیم و یک حس خجالتی داشتم از اینکه ما جلف بازی در میاوردیم و یه کیک بسیار بزرگ دست من بود و مردم نمیتونستن بیان سر مزار ابراهیم و این مسخره بازیا چیه وسط گلزار وا؟ اما خب واقعا خوشحال بودم و یه بار ابراهیم رو برای خودم داشتم، کاملا اختصاصی، باهم تولد گرفتیم، با اکثر قریب به اتفاق رفیق های خوبم. دیروز واقعا، روز، خیلی، خوبی، بود. تولدم مبارک و همین. هوهوهو✨
امسال فکر نکنم بتونم برای خودم متنِ خوشگل بنویسم ولی زیادم مهم نیست چون دیگه برای روراست بودن با خودم نیاز به متن ندارم. امیدوارم تویِ ذهن اطرافیانم نسبت به پارسال حانیه بهتر، گوگولی تر، مهربون تر و با درک تری باشم. خدایا شکرت.
این مسخره بازیا چیه که اینقدر زود ملت تولدشونو تموم میکنن بره؟ من کُلِ دی رو جشن میگیرم. وا!
امشب ششمین استوریمو برای تولدم گذاشتم. من اونقدرام خودپسند نیستم نمیدونم حس میکنم طریقه درست استفاده از اینستارو بلد نیستم و دارم ندید پدید بازی در میارم [وسواس فکری] ولی خب هنوز خیلی چیزا هست که میخوام بذارم یعنی چی؟😭
یاسهاسبزخواهندشد ؛
امشب ششمین استوریمو برای تولدم گذاشتم. من اونقدرام خودپسند نیستم نمیدونم حس میکنم طریقه درست استفاده
بیاین جشن گرفتن یک ماه کامل برای تولد رو عادیسازی کنیم لطفا:))
دیروز یه آدم خیلی عزیزی یهویی و دور از انتظار تولدمو تبریک گفت و من اینطوری بودم که، سیروسعلی؟ واقعا؟ واقعا فکرشم نمیکردم و یه عالمه پروانه رنگی رنگی در شکمِ من ظاهر گَشت. آدمایی که حواسشون به بقیه هست واقعا، واقعا.. جالبن :)
شنبه، یکشنبه، دوشنبه چندین سانس اکران انیمیشن هست. جشنواره عمار سینما بهمن میدون انقلاب. همون چیزایی که توی تیزر دیدم هم نشون میده که امسال سطح جشنواره یکم بالاتر از چند سالِ روبه رکودِ گذشته رفته و خوشحال کنندهاست.
یاسهاسبزخواهندشد ؛
شنبه، یکشنبه، دوشنبه چندین سانس اکران انیمیشن هست. جشنواره عمار سینما بهمن میدون انقلاب. همون چیزای
فقط کاش همه انیمیشنارو نمیذاشتن این سه روز برای اکران، واقعا غمگینم😭.