https://eitaa.com/jenabe_man/3568
اکیپشون>>>>>
میدونی من همه ی عمرم نتونستم یه جا اینطوری برای خودم باشم((:
همیشه تحت نظارت دیگران همیشه همیشه، من تاحالا شب بیرون نبودم، من تاحالا با دوستام نرفتم یه چیزی بخورم، من هیجوقت استایل مورد علاقمو نداشتم(((:
بخاطر همه ی اینا میتونم ساعت ها گریه کنم ساعت ها.
امتحانامون افتاده پشت سر هم ینی یه نصفه روز فرصت داریم تا امتحان بعدی، و منی که هیچکدوم از مطالب کتابارو حتی یادمم نیست.
از یه سمتی تعطیلیا بابت تنبلی به شدت زیادم شده به شدت.
روز دوشنبه تحویل پروژه ی طراحی فضا داریم و من فک میکنم خیلی خیلی عقبم خیلی عقبم.
هفته ی پیش همش تعطیل بود و منِ عزیز به جای رسیدن به کارای مروژم یا حتی خوندن درسام چیکار کردم؟
آفرین رفتم سینما کراشمو دید زدم(((:
حالا عین چی موندم تو گِل برادر من گِل.
از اونور چنل آنلاین شاپم به خاطر کارای زیادم پست گذاریش داره ب تعویق میفته، دستم سمت نوشتن نمیره برعکس هر وقتی این روزا پر ایدم برای نوشتن کلی حرف دارم اما انگار تا میخوام بنویسم نمیشه.
کتابم نصفه روی هواست، ورزشی ک قول داده بودم شروع کنم رو هواست، پادکستام رو هواست، ایده هام برای انیمیشن و کاری که تصمیم داشتم شروع کنم روی هواست، درآمدم روی هواست، زبانم روی هواست.
هدایت شده از سبز جاندار"
طرف چی میگفت؟ میگفت من منتظر اون شبی هستم که سمت چپ سینت
سمت راست سینم میکوبه