🔴 خشکسالی، طغیان انسان و راه بازگشت
خشکسالی تنها کمبود ابر و باران نیست؛ نشانهای است از فاصلهی انسان با خالق آسمانها و زمین. قرآن کریم در سوره علق ریشه این فاصله را چنین بیان میکند:
كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَىٰ
چنین نیست، بیگمان انسان سرکشی میکند.
انسان آنگاه که خود را بینیاز از خدا بپندارد، طغیان میکند. طغیان او در ظلم، فریب، دروغ، تهمت، حرمتشکنی، اسراف، بیعفتی و بیعدالتی جلوه میکند. و هرگاه این طغیان در جامعه فراگیر شود، برکت از آسمان و زمین برچیده میشود.
■ حضرت نوح (ع) قوم خود را به یک راه فراخواند؛ راهی که میان زمین و آسمان پیوند برقرار میکند :
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا
از پروردگارتان آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است.
يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا
تا باران پیدرپی و پربرکت بر شما فرو فرستد.
وَيُمْدِدْكُم بِأَمْوَالٍ وَبَنِينَ...
و شما را با اموال و فرزندان یاری کند و برایتان باغها و نهرها پدید آورد.
نوح(ع) فرمولی جاودانه به بشر آموخت: استغفار، باران میآورد.
وقتی دلها از گناه پاک شود، آسمان نیز از ابر تهی نمیماند.
■ اما سؤال : چرا در کشورهای غربی که ایمان ندارند، باران میبارد؟ این پرسش، در ظاهر علمی است، اما پاسخ آن را باید هم از منظر طبیعت و هم از منظر سنّت الهی دید.
در نظام آفرینش، خداوند قانونهایی برای جهان قرار داده است؛ از جمله گردش بخار آب، تبخیر دریاها، و بارش ابرها. این قوانین عمومیاند و شامل همه ملتها میشوند؛ چه مؤمن و چه کافر. همانگونه که خورشید بر همه میتابد، باران نیز بر همه میبارد :
كُلًّا نُّمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ
ما هم به اینان و هم به آنان از بخشش پروردگارت بهره میدهیم. (اسراء/۲۰)
اما تفاوت در برکت است، نه در بارش.
بارانی که بر جامعه پاک میبارد، رشد میدهد و برکت میآورد.
اما بارانی که بر جامعه غافل و آلوده فرو میریزد، گاه به سیل و ویرانی بدل میشود، یا با همه فراوانیاش، دلها را سیراب نمیکند.
کشورهای غربی شاید قانون طبیعت را رعایت کنند، اما بسیاری از آنان از قانون فطرت جدا افتادهاند. آنچه دارند نظم مادی است، نه برکت معنوی . باور کنیم که :
إِنَّ الْبَرَكَةَ فِي يَدِ اللَّهِ
برکت در دست خداست.
■ طغیان عصر ما؛ خشکسالی اخلاقی پیش از خشکسالی آبی شروع شده بود. متأسفانه در جامعه امروز، خشکیِ زمین از خشکیِ دلها آغاز شده است.
فضای مجازی پر شده از تهمت، دروغ، تحقیر و بیحیایی.
آبروی انسانها چون برگِ پاییز بر زمین ریخته میشود.
در معاملات، فریب و کلاهگذاری عادی شده است.
مجالس شادی، از مسیر وقار و نجابت خارج شده و به صحنهی نمایش تجمل و گناه بدل گردیده است.
دروغ، غیبت، ریا، بدزبانی و خودخواهی، همان طغیانی است که قرآن از آن هشدار میدهد.
آری؛ اینها همان گناهانیاند که راه برکت را میبندند.
وقتی گناه در جامعه زیاد شود، خداوند نعمت را کم میکند تا انسان بیدار شود. چنانکه قرآن میفرماید :
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ. فساد در خشکی و دریا به سبب کارهایی که مردم انجام دادهاند آشکار شد. (روم/۴۱)
■ با این همه، درهای رحمت الهی بسته نیست. قرآن در سوره شوری میفرماید :
وَهُوَ الَّذِي يُنَزِّلُ الْغَيْثَ مِن بَعْدِ مَا قَنَطُوا وَيَنشُرُ رَحْمَتَهُ وَهُوَ الْوَلِيُّ الْحَمِيدُ
اوست که باران را پس از نومیدی فرو میفرستد و رحمتش را میگستراند؛ و اوست یاور ستوده.
رحمت خدا منتظر بازگشت انسان است.
اگر جامعه به سمت صداقت، پاکی، انصاف و استغفار برگردد،
باران نهتنها از آسمان، که از دلها فرو خواهد بارید.
✅ مشکل امروز ما فقط خشکسالی زمین نیست؛ خشکسالی دلهاست.
راه چاره هم فقط بارورسازی ابر نیست، بلکه بارورسازی ایمان و اخلاق است.
باید به خدا بازگردیم، از گناه فاصله بگیریم، از فضای مجازی گناهزا تا معاملههای بیانصافانه،
از دلسردی تا دروغ، از تجمل تا تهمت.
بازگشت به خدا، یعنی بازگشت برکت، بازگشت آرامش، بازگشت باران.
وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَىٰ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ
اگر مردم شهرها ایمان میآوردند و پرهیزکاری پیشه میکردند، برکات آسمان و زمین را بر آنان میگشودیم. (اعراف/۹۶)
خدایا، باران رحمتت را بر ما بفرست؛ نه فقط بر زمین، که بر دلهای خشکیدهی ما. دلهایی که از گناه تیره گشتهاند، با نور توبه زنده گردان. و به ما بیاموز که اگر زمین تشنه است، نخست باید دل را سیراب کنیم.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7059
🔴 خطاب به سکولارهای وطنی
دین را نمیتوان از سیاست جدا کرد
از روزی که پیامبران الهی قدم در مسیر هدایت بشر نهادند، دین با سیاست گره خورده است. حضرت موسی(ع) در برابر فرعون قیام کرد، نه تنها برای آزادی عبادت، بلکه برای برپایی عدالت اجتماعی. حضرت عیسی(ع) در مقابل تحریفگران دین ایستاد و پیامبر اعظم(ص) در مدینه، نخستین حکومت اسلامی را بنیان نهاد؛ حکومتی که در آن عبادت و عدالت، شریعت و سیاست، در هم تنیده بود.
با این حال، از قرون اخیر و بهویژه از دوران استعمار، اندیشهای بیریشه به نام سکولاریسم به سرزمینهای اسلامی راه یافت؛ اندیشهای که میخواست دین را در حصار محراب و مسجد زندانی کند تا میدان سیاست برای قدرتطلبان خالی بماند. این تفکر، با شعار ؛ دین از سیاست جداست ، در عمل راه را برای استبداد، غارت و سلطه بیگانگان هموار ساخت.
اما تاریخ معاصر ایران گواهی روشن بر بطلان این اندیشه است. انقلاب مشروطه زمانی به انحراف رفت که روح دین از آن جدا شد. در نهضت ملی شدن نفت، حضور علما و دینباوران بود که مردم را به میدان آورد. و در نهایت، امام خمینی(ره) با در هم شکستن مرزهای ساختگی میان دین و سیاست، نشان داد که اسلام، دینی برای زندگی است نه گوشهنشینی.
آری، انقلاب اسلامی ایران، پاسخی بود به همان تفکر سکولاریستی که قرنها دین را از عرصه قدرت و عدالت تبعید کرده بود. در این سرزمین، دین نهتنها جدا از سیاست نیست، بلکه سیاست در ذیل دین معنا مییابد.
■ ای سکولارهای وطنی ؛
اگر سیاست را از دین جدا میخواهید، بفرمایید با کدام معیار میتوان از فساد جلوگیری کرد؟ با کدام منطق میتوان عدالت را برپا ساخت؟ سیاست بدون دین، قدرتی است کور؛ و قدرت کور، جز ظلم و تباهی نمیزاید.
امروز که جهان اسلام در آتش تبعیض و نفاق میسوزد، تنها الگوی موفق سیاسی-دینی در جهان، نظامی است که از متن قرآن برخاسته و بر محور ولایت فقیه استوار است. اگر علی(ع) در محراب شهید شد، نه به خاطر نماز، بلکه به خاطر اجرای عدالت در سیاست بود.
دین از سیاست جدا نیست؛ چون خداوند، خالق هم دین است و هم جامعه.
و اسلام، دینی است که تا قسط و عدالت برپا نشود، مأموریتش تمام نخواهد شد.
✍️ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7062
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 سخنرانی شیخ قمی در مدرسه علمیه علوی شهر هیدج استان زنجان
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7064
طلوع فکر و اندیشه
🔴 دوست گرامی،
فرهنگ اصیل ایرانی نه تنها پس از ورود اسلام از میان نرفت، بلکه در پرتو نور قرآن و معارف محمدی (ص) شکوفاتر و عمیقتر شد. اسلام نیامد تا هویت ایرانی را محو کند، بلکه آمد تا فطرت انسانی را از خرافات و تباهیها پاک سازد.
تمدن ایران پیش از اسلام در دوران ساسانی، گرفتار طبقاتیگری، استبداد و آتشپرستی صُوری بود، اما پس از اسلام، روح عدالت، علم، معنویت و توحید در آن دمیده شد.
همین ایرانیان مسلمان بودند که از ابنسینا، فارابی، رازی، خوارزمی، فردوسی، مولوی، سعدی، حافظ، سنایی و عطار، چنان قلههای معرفت و ادب ساختند که نه در عربستان و نه در غرب نظیر ندارد. اگر اسلام مایه زوال ایران بود، چگونه بزرگترین مفاخر جهانی از میان ایرانیان مسلمان برخاستند؟
فرهنگ ایران و اسلام درهم آمیخت و حاصلش تمدنی شد که امروز از آن به نام تمدن اسلامی ایرانی یاد میشود. پس اسلام، دشمن فرهنگ ایران نبود، بلکه به آن جان تازهای بخشید.
آیا از کلام بزرگان ایرانی مسلمان خبر داریم :
■ حافظ شیرازی :
قرآن ز بر بخوانم با چارده روایت / تا حفظ من بخواند در هشت و چارده سال
ندانمت به حقیقت که در جهان به چه مانی / چه مؤمنی، چه مسلمانی، چه انسانی
او قرآن را معیار ایمان و انسانیت میداند.
■ مولوی :
از قرآن اگر نوری نگیری / زان چراغت جز سیاهی بر نگیرد
ما ز قرآن مغز را برداشتیم / پوست را بهر خران بگذاشتیم
مولوی نه تنها به قرآن تمسک میجوید، بلکه آن را منبع عرفان و معرفت میداند.
■ سعدی شیرین سخن :
بر آستان تو بسمل شد از محبت سعدی / که در طریق تو قرآن به سر همیدارد
او عشق الهی را با قرآن گره میزند، نه با تعصبات قومی.
■ سنایی غزنوی :
حدیث از مصطفی گو، تا جهان پر نور گردد / دل از قرآن فرو خوان، تا درون پر شور گردد
■ عطار نیشابوری :
چون چراغی نیست، قرآن برفروز / تا ببینی راه و منزل در نماز
■ ابنسینا در پایان اشارات و تنبیهات :
ما از شرع محمدی عدول نمیکنیم، بلکه علم ما خدمتگزار شرع است.
اینها ایرانیانِ اصیل و مسلمان بودند، نه غربزدگانِ بیریشه و هویتباخته. آنان هم زبان فارسی را پاس داشتند و هم قرآن را.
✅ اسلام، نه عربی است و نه ضد ایرانی؛
اسلام حقیقتی جهانی است که در ایران به زیباترین شکل ممکن تجلی کرد.
اگر امروز عدهای در غرب، با از دست دادن ایمان، زبان و غیرت، ادعای ایراندوستی دارند، باید از حافظ، سعدی، مولوی و فردوسی بیاموزند که ایرانی بودن بدون روح قرآن، چون بدن بیجان است.
آری ؛ آنان که از قرآن بیزارند ولی نام فردوسی و مولوی میبرند، بدانند که همین مفاخر ایران، فرزندان راستین قرآناند، نه منکران آن.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7066
طلوع فکر و اندیشه
🔴 سلام علیکم رحمةالله، سؤال بسیار دقیق و بهجایی مطرح کردهاید. شبههای که در تصویر دیده میشود، از جمله تحریفهای پر تکرار توسط معاندین درباره ابوعلی سینا و کتاب قانون در طب است که متأسفانه توسط برخی کانالها و محافل مجازی بدون آگاهی از فضای علمی و تاریخیِ متن ، منتشر میشود.
و اما پاسخ علمی و مستند و تحلیلی : 👇
■ ۱_ بله، این بخش در قانون ابوعلی سینا وجود دارد؛ اما تفسیر شبههافکنانه و غلط است. ابوعلی سینا در جلد اول قانون در بخش داروشناسی و مزاجها، در ذیل بحث تأثیر مایعات مختلف بر بدن، درباره شراب (خمر) از نظر طبی و مزاجی صحبت میکند؛ نه از نظر فقهی یا اخلاقی.
او در اینجا نه تجویز شراب برای لذت و مصرف عمومی میکند،
بلکه در مقام تحلیل طبی و دارویی است دقیقاً مانند پزشکان امروزی که درباره اثرات داروهای دارای الکل صحبت میکنند، بیآنکه کسی بگوید آنان مروج شرابخواری هستند.
■ ۲. در فضای علمیِ قرن چهارم و پنجم هجری، مفهوم شراب با معنای فقهی و امروزی متفاوت بود. در متون طب سنتی (از جمله آثار جالینوس، بقراط و ابنسینا)، واژهی شراب (شراب طبی، نبیذ، خمر) گاه به محلول داروییِ الکلی یا گیاهی اطلاق میشد که برای استخراج یا نگهداری مواد مؤثرهٔ گیاهان استفاده میشد؛ نه برای مستی.
ابنسینا در چند موضع از قانون تأکید دارد که :
خمر اگر مستکننده باشد، زهر است و نوشیدن آن زیانآور است.
یعنی او از دیدگاه طبی نیز زیادهروی یا مستی را مضر و نابودکنندهی مغز میداند.
■ ۳_ ابنسینا خود، مسلمانِ موحد و حافظ قرآن بود. در الاشارات و التنبیهات مینویسد:
ما ترکنا الصلاة قطّ
(ما هیچگاه نماز را ترک نکردیم.)
و در پایان همان کتاب تصریح میکند :
إنّا لم نخرج عن شریعة محمد ص
(ما از شریعت محمد صلیاللهعلیهوآله خارج نشدهایم.)
شخصی که خود را ملتزم به شریعت پیامبر(ص) میداند، نمیتواند ترویج شرابخواری کند.
■ ۴_ مقصود ابنسینا در این بخش چیست؟ او در قانون، خمر را از نظر اثر بر مزاج و دستگاه گوارش بررسی میکند و میگوید:
اگر بیمار در شرایط خاصی باشد و پزشک بداند الکل میتواند در دوز اندک موجب ضدعفونی و هضم شود، ممکن است در حدّ دارویی از آن استفاده کند.
اما در ادامه همان مبحث، مینویسد :
اگر زیاده از حد شود، دماغ را تباه کند و عقل را بگیرد.
یعنی او صرفا اثر دارویی در حد بسیار اندک از باب اکل میته و اضطرار و با نیت درمانی را توضیح میدهد، نه تجویز برای نوشیدن.
این دقیقاً مانند این است که پزشکی امروز بگوید :
الکل صنعتی در مقدار کم میتواند میکروبکش باشد، اما نوشیدن آن خطرناک است.
❌ ادعای ترویج و آموزش شرابخواری توسط ابنسینا کذب و تحریف عمدی است.
✅ آنچه در قانون آمده، صرفاً بیان علمی اثرات یک ماده (شراب) بر بدن در شرایط خاص دارویی است، نه دستور شرعی یا اخلاقی به مصرف آن.
✅ ابنسینا در اخلاق و شریعت تابع اسلام بوده و بارها بر حُرمت خمر تصریح کرده است.
پس آنچه ابنسینا در قانون درباره شراب گفته، نه تجویز شرابخواری، بلکه تحلیل طبیِ مادهای است که در داروشناسی قدیم کاربرد دارویی داشته.
همانطور که امروز پزشکان درباره الکل حرف میزنند، بیآنکه کسی بگوید مروج مستیاند.
ابنسینا در آثار دیگرش تصریح کرده که از شریعت محمد(ص) عدول نکرده است.
پس تهمت ترویج شرابخواری به او، ناآگاهی یا تحریف آشکار است.
✍ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7068
طلوع فکر و اندیشه
🔴 پرسش زیبا و دقیقی است، اما درونش یک خلط اساسی وجود دارد :
ما میان نظام طبیعی جهان و نظام اخلاقی و الهی حاکم بر جوامع انسانی فرق نمیگذاریم.
■ خداوند، جهان را بر دو نوع قانون اداره میکند :
الف) قوانین تکوینی ( عمومی)
مثل قانون جاذبه، تبخیر، گردش بادها و ابرها.
این قوانین، برای همه یکسان است؛ مؤمن و کافر، عابد و عاصی.
چنانکه قرآن کریم فرمود :
كُلًّا نُّمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ
ما هم به اینان و هم به آنان از بخشش پروردگارت بهره میدهیم. (اسراء/۲۰)
بنابراین بارش باران در کشوری غربی، از باب جریان قانون طبیعت است نه نشانه رضای الهی.
همانطور که اگر مؤمنی از ساختمان بپرد پایین، سقوط میکند؛ چون قانون جاذبه تبعیض نمیپذیرد.
اما آن سقوط، نشانه بیایمانی او نیست، بلکه نتیجه بیتوجهی به قانون تکوینی است.
ب) قوانین تشریعی و معنوی (ویژهٔ انسان ).
این قوانین مربوط به رابطهٔ انسان با خدا و برکت و قساوت دلها است.
در این عرصه، سنّت الهی چنین است :
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهیم/۷)
اینجا سخن از بارش نیست، بلکه سخن از برکت است.
ممکن است باران ببارد، اما برکت ندهد.
ممکن است زمین پُر آب باشد، اما دلها خشک و بیرحمت.
در جوامع غربی هم باران هست، اما در دلها افسردگی، خودکشی، فروپاشی خانواده، بیمعنایی و اضطراب غوغا میکند.
آنها شاید به قانون زمین عمل میکنند، اما از قانون آسمان جدا افتادهاند.
این همان است که قرآن فرمود :
فَنَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (حشر/۱۹)
خدا را فراموش کردند، و خدا آنان را از خویشتن غافل ساخت.
■ تفاوت میان نعمت ظاهری و نعمت حقیقی است. نعمت الهی فقط نان و آب و باران نیست.
قرآن صریح میفرماید:
فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا (توبه/۵۵)
یعنی نعمت مادیِ بیروح، گاهی خود عذاب است نه نعمت.
خداوند به برخی، نعمت میدهد تا در غفلت عمیقتر فرو روند.
در ظاهر، باران میبارد و اقتصاد میچرخد؛ اما در باطن، آرامش از روحشان رفته است.
اینان سیرند، ولی بیبرکت؛ آبادند، اما بیحیات.
■ خشم خدا همیشه در قحطی آب نیست. گاهی عذاب الهی به صورت زلزله، بیماری، قساوت قلب یا از دست رفتن نسل صالح ظهور میکند.
قرآن درباره قوم سبأ میفرماید :
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ (سبأ/۱۶)
یعنی باران را نفرستادیم، بلکه سیل فرستادیم!
آب آمد، اما ویران کرد؛
این همان تفاوت میان نعمت مادی و برکت معنوی است.
پس زیاد بودن باران در کشوری، هرگز به معنای رضایت خدا از آن ملت نیست؛
چنانکه خشکسالی نیز همیشه نشانه خشم نیست، بلکه گاهی تلنگر بیداری است.
■ گناه، رابطه انسان و آسمان را در بُعد معنوی میخشکاند. در جامعهای که دروغ، خیانت، بیعفتی و بیانصافی عادی شود، اثرش در طبیعت هم آشکار میشود.
چون میان انسان و طبیعت، پیوندی عمیق برقرار است.
قرآن این رابطه را صریح بیان کرده :
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ (روم/۴۱)
فساد در خشکی و دریا، نتیجهٔ کار انسانهاست.
بنابراین اگر جامعهای مؤمن بود اما در عمل آلوده شد، ممکن است بر اثر همان گناه، نظام برکت در زندگیاش مختل شود.
اما اگر جامعهای کافر بود ولی در نظم و عدالت و رعایت قانون طبیعت کوشید، از قوانین تکوینی بهره میبرد؛ هرچند در باطن محروم از آرامش است.
■ قرآن، رفاه مادیِ بدون ایمان را استدراج مینامد؛ یعنی نزدیککردن آرامِ انسان به سقوط :
سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (اعراف/۱۸۲)
خدا میگوید: آنان را با نعمت بالا میبرم تا در اوج غفلت سقوط کنند.
پس باران غرب، اگر بیبرکتِ ایمان است، گاهی همان طناب استدراج است.
لذا ؛ باران دو نوع است :
یکی از آسمان طبیعت میبارد، یکی از آسمان رحمت.
اولی، زمین را زنده میکند؛ دومی، انسان را.
غرب شاید از اولی برخوردار باشد، اما از دومی محروم است.
و ما اگر به خدای آسمان بازگردیم، هر دو را خواهیم داشت: هم آبِ زمین، هم آبِ دل.
آنان باران دارند، اما آرامش ندارند ؛
ما اگر ایمان بیاوریم، خدا به ما هم باران میدهد و هم برکت.
فرق میان باران غرب و برکت شرق، در ایمان است نه در ابر.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7070