طلوع فکر و اندیشه
🔴 پرسش زیبا و دقیقی است، اما درونش یک خلط اساسی وجود دارد :
ما میان نظام طبیعی جهان و نظام اخلاقی و الهی حاکم بر جوامع انسانی فرق نمیگذاریم.
■ خداوند، جهان را بر دو نوع قانون اداره میکند :
الف) قوانین تکوینی ( عمومی)
مثل قانون جاذبه، تبخیر، گردش بادها و ابرها.
این قوانین، برای همه یکسان است؛ مؤمن و کافر، عابد و عاصی.
چنانکه قرآن کریم فرمود :
كُلًّا نُّمِدُّ هَٰؤُلَاءِ وَهَٰؤُلَاءِ مِنْ عَطَاءِ رَبِّكَ
ما هم به اینان و هم به آنان از بخشش پروردگارت بهره میدهیم. (اسراء/۲۰)
بنابراین بارش باران در کشوری غربی، از باب جریان قانون طبیعت است نه نشانه رضای الهی.
همانطور که اگر مؤمنی از ساختمان بپرد پایین، سقوط میکند؛ چون قانون جاذبه تبعیض نمیپذیرد.
اما آن سقوط، نشانه بیایمانی او نیست، بلکه نتیجه بیتوجهی به قانون تکوینی است.
ب) قوانین تشریعی و معنوی (ویژهٔ انسان ).
این قوانین مربوط به رابطهٔ انسان با خدا و برکت و قساوت دلها است.
در این عرصه، سنّت الهی چنین است :
لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهیم/۷)
اینجا سخن از بارش نیست، بلکه سخن از برکت است.
ممکن است باران ببارد، اما برکت ندهد.
ممکن است زمین پُر آب باشد، اما دلها خشک و بیرحمت.
در جوامع غربی هم باران هست، اما در دلها افسردگی، خودکشی، فروپاشی خانواده، بیمعنایی و اضطراب غوغا میکند.
آنها شاید به قانون زمین عمل میکنند، اما از قانون آسمان جدا افتادهاند.
این همان است که قرآن فرمود :
فَنَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ (حشر/۱۹)
خدا را فراموش کردند، و خدا آنان را از خویشتن غافل ساخت.
■ تفاوت میان نعمت ظاهری و نعمت حقیقی است. نعمت الهی فقط نان و آب و باران نیست.
قرآن صریح میفرماید:
فَلَا تُعْجِبْكَ أَمْوَالُهُمْ وَلَا أَوْلَادُهُمْ إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُم بِهَا فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا (توبه/۵۵)
یعنی نعمت مادیِ بیروح، گاهی خود عذاب است نه نعمت.
خداوند به برخی، نعمت میدهد تا در غفلت عمیقتر فرو روند.
در ظاهر، باران میبارد و اقتصاد میچرخد؛ اما در باطن، آرامش از روحشان رفته است.
اینان سیرند، ولی بیبرکت؛ آبادند، اما بیحیات.
■ خشم خدا همیشه در قحطی آب نیست. گاهی عذاب الهی به صورت زلزله، بیماری، قساوت قلب یا از دست رفتن نسل صالح ظهور میکند.
قرآن درباره قوم سبأ میفرماید :
فَأَعْرَضُوا فَأَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ سَيْلَ الْعَرِمِ (سبأ/۱۶)
یعنی باران را نفرستادیم، بلکه سیل فرستادیم!
آب آمد، اما ویران کرد؛
این همان تفاوت میان نعمت مادی و برکت معنوی است.
پس زیاد بودن باران در کشوری، هرگز به معنای رضایت خدا از آن ملت نیست؛
چنانکه خشکسالی نیز همیشه نشانه خشم نیست، بلکه گاهی تلنگر بیداری است.
■ گناه، رابطه انسان و آسمان را در بُعد معنوی میخشکاند. در جامعهای که دروغ، خیانت، بیعفتی و بیانصافی عادی شود، اثرش در طبیعت هم آشکار میشود.
چون میان انسان و طبیعت، پیوندی عمیق برقرار است.
قرآن این رابطه را صریح بیان کرده :
ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ (روم/۴۱)
فساد در خشکی و دریا، نتیجهٔ کار انسانهاست.
بنابراین اگر جامعهای مؤمن بود اما در عمل آلوده شد، ممکن است بر اثر همان گناه، نظام برکت در زندگیاش مختل شود.
اما اگر جامعهای کافر بود ولی در نظم و عدالت و رعایت قانون طبیعت کوشید، از قوانین تکوینی بهره میبرد؛ هرچند در باطن محروم از آرامش است.
■ قرآن، رفاه مادیِ بدون ایمان را استدراج مینامد؛ یعنی نزدیککردن آرامِ انسان به سقوط :
سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيْثُ لَا يَعْلَمُونَ (اعراف/۱۸۲)
خدا میگوید: آنان را با نعمت بالا میبرم تا در اوج غفلت سقوط کنند.
پس باران غرب، اگر بیبرکتِ ایمان است، گاهی همان طناب استدراج است.
لذا ؛ باران دو نوع است :
یکی از آسمان طبیعت میبارد، یکی از آسمان رحمت.
اولی، زمین را زنده میکند؛ دومی، انسان را.
غرب شاید از اولی برخوردار باشد، اما از دومی محروم است.
و ما اگر به خدای آسمان بازگردیم، هر دو را خواهیم داشت: هم آبِ زمین، هم آبِ دل.
آنان باران دارند، اما آرامش ندارند ؛
ما اگر ایمان بیاوریم، خدا به ما هم باران میدهد و هم برکت.
فرق میان باران غرب و برکت شرق، در ایمان است نه در ابر.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7070
طلوع فکر و اندیشه
🔴 برادر عزیز،
دردی که گفتی را انکار نمیکنم. رنج مردم، سنگینی فقر، و لغزش برخی از مدعیان دین را ما هم دیدهایم و از آن اندوهگینیم. اما میان نقد عالمانهٔ رفتار انسانها و انکار حقیقت دین فاصلهای به اندازه زمین و آسمان است.
آنچه شما از آن مینالی، بیعدالتی و دنیاطلبی و ریاکاری است؛ و اتفاقاً قرآن، پیش از همه، همین را فریاد زده است :
كَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لَا تَفْعَلُونَ. (صف/۳)
بزرگ است خشم خدا از آنکه چیزی بگوید و خلاف آن عمل کند.
اگر در میان روحانیان کسی به ریا و تجمل آلوده شده، او در برابر همان آیه ایستاده، نه در کنار آن. ولی لغزش شاگرد، برهان بطلان مکتب نیست.
در روزگار امیرالمؤمنین (ع) نیز کسانی بودند که با ریش و تسبیح و جامهٔ زهد، نفاق میفروختند. اما علی(ع) را با آنان نسنجیدند، چون میدانستند عدالت علی معیار است، نه رفتار ریاکاران.
تو هم اگر به علی عشق داری، باید همانگونه بیندیشی که او فرمود :
انظر إلى ما قال، ولا تنظر إلى من قال.
به سخن بنگر، نه به گویندهٔ آن.
■ دربارهٔ معیشت روحانیان ؛ بله ، عدهای از اهل علم در نهادها و حوزهها حقوقی میگیرند؛ این، پوششی برای معیشت است، نه هدف دیانت. همانگونه که معلم برای تعلیم مزد میگیرد، پزشک برای درمان، و قاضی برای قضاوت.
اگر کسی این امکانات را ابزار رفاه خود کند، خطاکار است؛ اما اگر آن را نردبان خدمت بداند، مأجور است.
قرآن میفرماید :
وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى اللَّهِ
پاداش حقیقی نزد خداست، نه در فیش حقوق.
■ بزرگوار فلسفه در حوزههای اصیل شیعی نه تنها نجس شمرده نمیشود، بلکه بخش جداییناپذیر از حکمت اسلامی است.
ملاصدرا، علامه طباطبایی، و شهید مطهری ره همگی روحانی و فیلسوف بودند.
اگر در گوشهای کسی از روی جهل سخنی گفت، آن نظرِ حوزه و دین نیست، بلکه خطای شخصی است.
در قرآن، نخستین دعوت پیامبران این بود:
أَفَلَا تَعْقِلُونَ. آیا نمیاندیشید؟
و این یعنی دعوت به فلسفهٔ الهی.
■ اسلام اگر برای نفع کسی بود، علی(ع) در محراب کشته نمیشد و حسین(ع) در کربلا تنها نمیماند.
اسلامی که در خدمت قدرت باشد، اسلامِ حقیقی نیست؛ همان چیزی است که تو خود آن را انکار میکنی، و ما هم با تو همصدا هستیم که باید از آن پاک شد.
ولی اگر به نام این اسلامِ ظاهری، اسلامِ ناب محمدی را نیز نفی کنیم، ظلمی دوچندان کردهایم؛ چون عدالت و کرامت انسان، فرزند همان اسلام ناب است.
■ من و شما هر دو درد میکشیم، اما فرق میانمان شاید در نوع نگاه است.
تو بر زخم مینگری و من بر درمان.
تو از خطاکار میگویی و من از حقیقتی که هنوز پاک است.
نه دین، مقصر فقر مردم است و نه ایمان، مانع آزادی اندیشه.
دین حقیقی همان است که علی(ع) فرمود :
الناس صنفان : إمّا أخٌ لك في الدين أو نظيرٌ لك في الخلق.
انسان یا برادر تو در دین است، یا همنوع تو در آفرینش.
اگر روحانیای به ناحق عمل کرد، خود پاسخگوست؛ اما حق را به خاطر باطل دیگران وانگذاشتن، خطایی بزرگتر است.
اسلام را از سرچشمهاش بشناس، نه از رفتار تشنگان گلآلود.
همانطور که از آلودهبودن آبفروش، وجود دریا را انکار نمیکنند.
بگذار آخر سخن چنین باشد :
من به نام دین سخن نمیگویم که سود برم،
سخن میگویم تا نانِ ایمان را از خاکستر بیاعتمادی بیرون آورم.
اگر تو از ریا خستهای، من هم خستهام؛
ولی خستگی ما دلیل مرگ حقیقت نیست،
بلکه نشانهٔ زندهبودن وجدان ماست.
✍ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7075
🔴 حجاب زنجیر نیست،
بلکه بال پرواز است ؛ نه حصار زن، که حصانت اوست.
خداوند حجاب را واجب نکرد تا زن را پنهان کند، بلکه تا گوهر وجودش را از چنگ نگاههای طمعآلود حفظ کند و ارزشش را از سطح جسم به قلهٔ روح ارتقا دهد.
حجاب اعلام استقلال زن از بازار مصرف شهوت است؛ بیانیهای است که میگوید : من، تابلوی نگاه دیگران نیستم، آینهٔ وقار و ایمانم. جامعهای که زن را بیپرده میخواهد، در حقیقت زن را بیحرمت میخواهد، و تمدنی که بر برهنگی میبالد، پیش از زن، کرامت انسان را عریان کرده است.
حجاب یعنی زن بگوید : من در مدار خورشید عفاف میگردم، نه در چرخش نگاهها. و این همان آزادی حقیقی است که نه غرب فهمید و نه مدعیان روشنفکری؛ چرا که آنان آزادی بدن را گرفتند و آسایش دل را از دست دادند.
✍ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7076
🔴 باران رحمت بر دلهای توبهکار
ای مردمِ غافل از آسمان، ای کسانی که مرز میان گناه و قداست را شکستید، لحظهای درنگ کنید…
زمین تشنه است، نه از کمبارانی، که از بیتوبگی.
ابرهای رحمت در انتظار اشک توبهاند، و درهای آسمان، جز با استغفار گشوده نمیشوند.
این روزها که ایام فاطمیه است، روزهایی که آسمان هم بر مصیبت دختر پیامبر(س) میگرید، برخی دلها به ترانه و بزم و خنده آلوده شده است؛ گویی فراموش کردهاند که هر نغمهی گناه، زلزلهای در برکت است و هر بینمازی، دیواری میان انسان و رحمت خدا.
خداوند در قرآن فرمود :
فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّارًا يُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُم مِّدْرَارًا
(نوح/۱۰–۱۱)
بازگردید به پروردگارتان، که اگر آمرزش بخواهید، بارانِ پربرکت بر شما فرو میفرستد.
ای اهل زمین ،
حیا کنید از زمینی که گناه شما را تحمل میکند، و از آسمانی که بر شما نمیبارد.
حیا کنید از فاطمه(س) که در غربت عبادت میکرد، آنگاه که برخی ها این روزها حتی در روز شهادتش حرمت میشکنند.
بیایید، پیش از آنکه دیر شود، به درگاه خدا بازگردیم.
بیایید دلها را با اشک استغفار بشوییم، نه با خندههای گناه بیالاییم.
بخوانید دعای نوزدهم صحیفه سجادیه را همان نیایش نورانی که امام سجاد(ع) در طلب باران و رحمت بر زبان آورد :
اللهم اسقنا الغیث و انشر علینا رحمتک بغیثک المغدق .....
باشد که خداوند، بر زمینهای خشک و دلهای خشکیدهمان باران توبه و برکت فروفرستد.
✍️ موسی آقایاری
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7078
🔴 نکتهای که فرمودید محل تأمل است، اما حقیقت آن است که انذار و تذکر به بندگان خدا اختصاص به ملائکه و انبیا ندارد.
قرآن کریم میفرماید :
وَلْتَكُن مِّنكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنكَرِ (آلعمران/۱۰۴)
یعنی بخشی از امت، مأمور دعوت و هشدارند.
این خطاب ای مردم در منطق قرآن، لسانِ دعوت و بیدارسازی است، نه لسانِ برتریجویی.
اگر یا أیها الناس از زبان پیامبر رواست، از زبان شاگرد مکتب او نیز رواست، به شرط آنکه با دلسوزی و نه از سر تکبر ادا شود.
سخن من از موضع قضاوت نبود، از موضع غیرت دینی بود؛
چراکه قرآن میفرماید:
وَذَكِّرْ فَإِنَّ الذِّكْرَىٰ تَنفَعُ الْمُؤْمِنِينَ (ذاریات/۵۵)
پس یادآوریِ خیر، اگر خالصانه باشد، سهم هر دلسوزی است که هنوز در او حرارت ایمان مانده است.
خلاصه تذکر دادن، جسارت به خلق نیست؛ دلسوزی برای خلق است.
و هرکه امروز مردم را به توبه میخواند، فردا نزد خدا شرمندهی سکوتش نخواهد بود.
✍موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7079
8.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 در وصف آقای زیبا کلام یک جمله بنویسید 👇👇
@musa1364
🆔 https://eitaa.com/Myidea/7080
🔴 از مکه درون تا مدینه عمل
سفر از مکه درون تا مدینه عمل ، تنها یک مفهوم عرفانی نیست؛ بلکه درسی تاریخی، انسانی و اجتماعی از سیر تحول فرد و جامعه است. مکه درون، نماد ایمان، تزکیه و اصلاح باطن است؛ جایی که انسان با خویشتن خویش روبهرو میشود، باورش را میسنجد و نیتش را از آلودگی خودخواهی پاک میکند. اما ایمان، اگر در درون بماند و به صحنهی واقعیت اجتماعی قدم نگذارد، به کمال نمیرسد. از همینجاست که هجرت به مدینه عمل معنا مییابد؛ یعنی گذار از اندیشه و باور به میدان عمل، از خلوت فردی به مسئولیت جمعی.
در تاریخ اسلام، پیامبر اکرم(ص) خود این سیر را تجسم بخشید. در مکه، سالهای نخست بعثت را با دعوت آرام و اصلاح دلها سپری کرد؛ اما در مدینه، ایمان را در قالب ساخت جامعهای عادل، متحد و اخلاقی به ظهور رساند. هجرت او، تنها یک جابهجایی مکانی نبود، بلکه تحولی تمدنی بود؛ از ایمان درونی به نظام اجتماعی عادلانه.
امروز نیز جامعهی ما در برابر چالشی مشابه قرار دارد. باورهای دینی و ارزشهای اخلاقی، اگر در حد شعار و احساس باقی بمانند، به بازسازی جامعه کمکی نمیکنند. ما اکنون بیش از هر زمان نیازمند مدینه عمل هستیم ؛ جایی که ایمان در رفتار شهروندی، عدالت اجتماعی، صداقت در کار، و همدلی در سیاست جلوه کند.
حرکت پیامبر(ص) الگویی است برای امروز ما: اصلاح درون، آگاهی، و سپس مسئولیتپذیری در اجتماع.
مکه، ریشه ایمان است؛ مدینه، شاخه عمل.
جامعهای که این دو را با هم نداشته باشد، نه درونش آرام است و نه بیرونش آباد.
این یاد داشت ، دعوتی است به بازخوانی همان مسیر جاوید؛ از ایمان خاموش تا ایمان فعال، از درون پاک تا جهان آباد.
✍ موسی آقایاری
🆔https://eitaa.com/Myidea/7081