eitaa logo
خاطراتی از دفاع مقدس
45 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
284 ویدیو
30 فایل
برای حفظ و نشر آثار دفاع مقدس و معارف دینی و اسلامی باز نشر با ذکر صلوات آزاد است. سپاسگزارم از همراهی شما
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‌ ‌ 🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🍀عملیات والفجر۸ ✍ یادتون هست نوشتم اگه مصمم باشی و در حرکت حتما" موفق میشی خُب شاید من اینو ندیده باشم اما تو همین عملیات والفجر۸ چند بار شاهد پاتک عراقی ها بودم که تا لبه خط دفاعی ما رسیدند اما با رشادت و ایثار جوانان برومند همین سرزمین به عقب رانده شدند. 🍀یه جایی از سید اهل قلم ؛ شهید آوینی خوندم که : از متن جهنم میگذردجهنمی که با دست اغواشدگان شیاطین بر کره زمین برپا شده است 💥شیاطین میدانند که اگر به ما اجازه رشد بدهند ؛ سیر آینده تاریخ جهان از کف اختیارشان خارج خواهد شد. و دیری نخواهد پایید که جهان از فریاد حق طلبانه همه مستضعفین و محرومین ، پُر خواهد گشت 🍀این تقدیر محتومی است که دیر یا زود چه آنان بخواهند و چه نخواهند ؛روی خواهد نمود هر کس به پیامبر اسلام گرویده مأموریت استقامت دارد.» 🍀روایت هشت سال دفاع مقدس این بار همانند روزهای مردم مظلوم و مقتدر غزه در فلسطین اشغالی ست. 🍀آنروز صبح وقتی همرزم عزیزم با لباس خونی و پاره و خاک آلود ؛ باصورتی خاک گرفته و سیاه و به همراه بوی باروت و خون به سر درِ سنگر رسید. همگی منتظر بودیم تا روایت محلی را که رفته بود بگوید. و آن‌چه را که بر او و رزمندگان در عصر و شب گذشته در خط مقدم رُخ داده است. 🍀وقتی که سرو صورتی صفا داد و تجديد وضو کرد آمد و گفت اگه منتظر هستید که بگم چی شده ؛ کور خوندید چیزی نشده ؛ از عصر تا دم صبح یا داشتند پاتک دفع میکردند و یا حمله میکردند که دشمن نتونه حمله کنه... بعد هم رفت سنگر فرماندهی و یک ربع بعد اومد و یک راست رفت گرفت خوابید. 🍀خواب برای ما اون روزها اگه شب رفته بودیم ماموریت و اگه سالم بر می گشتیم یک ساعت بیشتر نبود. و شاید کمی بیشتر اماچطور بیدارشی دیگه دست خودت نبود. 🍀آنقدر خسته بود که نفهمید که با پتوی زیرش بلندش کردیم بردیم بیرون و کنار تانکر آب گذاشتیم زمین ؛ شیر آب را کمی باز کردیم و آب آرام آرام زیرش را خیس و ... یهو پرید بالا !! 🍀اومد زیر آفتاب و بمباران کنار لبه خاکریز نشست و گفت دیروز که رفتم تیپ انصار هم زمان یه گردان هم رسید یادم نمیاد، امامطمئن هستم شماره گردان رو هم گفت: با این حال نمیدونم از کدوم‌گردان حرف در میان بود. 🍀آتش تهیه دشمن شروع شده بود و از همیشه و متداول هر بار ؛ سنگین تر، چند روزی بود که عراق به در بسته میزد و از رو هم نمیرفت. تو شنودهای دریافتی کاملا مشخص بود . 🍀اما در صحنه نبرد به وضوح دیده میشد که هر بار با انگیزه کمتر حمله میکنند . تو اسیرها حتی زخمی های سطحی از تک قبلی هم دیده میشد. با این حال بی امان حمله میکرد. اصلا" هم برایش مهم نبود چقدر تلفات میدهد و چقدر تجهیزاتش از بین می رود.