خاطراتی از دفاع مقدس
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸 🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت 🌸آمبولانس پاترول
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ🌸
🌸خاطرات بیادماندنی🌸 این قسمت
🌸 آمبولانس پاترول 😳 (حلقه پایانی)
نام این بخش رو گذاشتم #نیمه_پنهان
🌸ماجرای آمبولانس سفید و حکایت حسین آقا تا مدتها ذهنم روبه خودش مشغول کرده بود.واقعا"خداوند چگونه و بی سروصداانسانها را مورد آزمایش قرار میده.
🌸 باید بگم،همه ی ما به پاک بودن حسین آقا هیچ شکی نداشتیم حتی بعدها گاهی برای محکم کاری،به همرزما تو بهداری میگفتیم، مواظب حسین آقا باش، یعنی مواظب اسلحه و تجهیزات انفرادی خودت باش.!
🌸 امااین موضوع رو بدونید که تا این ماجرا اتفاق نیافتاده بود. روال بهداری از قبل تر هم این طوری بود.اگر سلاحی با مجروح ویاشهیدی به بهداری میرسید جمع میکردیم و یک نفر بعد از عملیات میبرد تحویل اسلحه خونه میداد به همین سادگی،!به همین راحتی!
🌸 اما از اون موقع به بعد سلاح رو به طور خودجوش ثبت میکردیم و البته باز هم ،بدون امضا ی تحویل دهنده و گیرنده میبردیم میدادیم اسلحه خونه!درسته که ما بدون حساب کتاب اسلحه رو میدادیم اسلحه خونه،اما اونجا با حساب و کتاب ثبت میشد و مجددا" تحویل افراد میشد.
🌸یادمه موقع تسویه حساب اصلا هم نیاز نبود،حتما"همون سلاح رو تحویل میدادی ، یه اسلحه بایستی تحویل میشد و صد البته که کار درستی هم نبود. اما من به همین سادگی ازتیپ تسویه حساب گرفتم؛!تو عملیات دوپازا ویاعملیات والفجردو ماسلاحهای زیادی بدست آوردیم،هم غنیمتی وهم غیرغنیمتی،جلوی اورژانس ما توعملیات والفجردوحدود دویست سیصدتا وشایدهم بیشتر اسلحه و آرپی چی وازانواع تیربارها مربوط به مجروحین و شهدا رو جمع آوری کرده بودیم.
🌸 همهی آنها نیزمربوط به یگان ما نبودند. همانطورکه مجروحین همه مرتبط با تیپ ویژه شهدا نبود. اما سلاح های جلوی اورژانس بعدازعملیات برگشت اسلحه خونه ی تیپ ویژه شهدا...
🌸مدتها بعدکه ازکنار اسلحه خونه ردمیشدم! یکی ازبچه های اسلحه خونه صدام کردوگفت:سلاح کلاش تاشو که گم شده بود. با سلاحهایی که بهداری و تعاون آوردن تیپ!برگشته به اسلحه خونه.!
🌸 نمی دونید؛یهویی چنان آرامشی بهم دست داد و چقدر خوشحال شدم و چه لبخند ی زدم که نگو نپرس!گفتم میتونم ببینم!گفت: بله و رفت وآورد.درست بود،!کلاش حسین آقا بود! از اون کلاشهایی که قنداق اون تا میشد و میرفت زیر بدنه اونوقت ها معروف بود به کلاش سوری و اونهایی که از بغل تا میشد و تو عملیات والفجر دو به طور گسترده توزیع شد معروف به کره ای و یا سپاه؛!
🌸 حالا دیگه هم خیال من راحت بود و هم بقیه ی بچه های بهداری مطمئنا اون خورده شکی هم که ته دلشون احساس میکردندبرطرف شده بود. میگم: خداوند درطول ایام زندگی ، آزمایشات سختی را رو به روی انسان قرار میده! شاید کار درست رو حسین آقا کرده بود که به سرعت رفت و گزارش کرد که سلاحش تو عملیات مفقود شده! بدور از اینکه چه اتفاقی براش می افته ،و البته که همیشه سربلند می مونه و موند.!
🌸شاید هم بهتر بود می اومد به ما اطلاع میداد تا اینقدر دردسر رو تحمل نکنه و سختی نکشه؛! اگه خودم بودم ، راه حل ساده تر رو انتخاب میکردم،! تا سریعتر به نتیجه برسه ؛!اما مطمئن نیستم دقیق و درست باشه! تازه می فهمیم که تصمیم گرفتن درراه درست و شرایط سخت چه قدرمشکل و دشوار است.
🌸البته در همه کارها همین طورهست و ما به سادگی ازکنارشون میگذریم،! اما نباید اینطور باشه؛! راستی فکر میکنید فرماندهان ما چند بار از این امتحانات پس دادند و سر بلند بیرون اومدن ؛!؟
🌸 یادتون بیاد ،اونا به سرعت ،بادقت،باشهامت و در عرض چند دقیقه تصمیم درست و اصلی رو می گرفتند و ما رو از میادین مین،کمین، عبور از لابه لای درختان، قله ها، آبراهها، سنگرهای دشمن عبور میدادند. و به منزل گاهی مطمئن ترمیرسوندن تا این انقلاب و نظامی که ثمره ی خون شهیدان است به بار بشینه و مستحکم بمونه!!
🌸میدونم خودتون خیلی بهتر و بیشتر از من درد و رنج کشیده و آبدیده ی روزگار هستید و چند تا لباس هم تو رزم و هم تو خوشی و سلامتی از من بیشتر کهنه کردید. فقط برا ی یاد آوری بود.
🌸صبح عالی شما متعالی ؛هرگز بد نبینی و بد نکنی و پیر شی ان شاءالله ✋🌸
🌸 این نوشتار ادامه خواهد داشت اگر خدا بخواهد.
🌸والعاقبه للمتقین
🌸دعابفرمایید ✍ نبی زاده