eitaa logo
نهج‌البلاغه امام علی علیه‌السلام
2.8هزار دنبال‌کننده
999 عکس
279 ویدیو
120 فایل
گام دوم انقلاب اسلامی که مهمترین دغدغه ی ولی خداست با همگانی کردن معارف کلام امام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیهما السلام محقّق می شود. زیارت مجازی حرم مولا http://www.imamali.net/vtour خادم کانال @IYHAN_530
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 استمداد عمر از امیرالمومنین علیه السلام ✅ در زمان خلافت عمر مردی به نام معن بن زائده مهری شبیه مهر خلیفه جعل کرده و با آن اموالی از مالیات کوفه را تصرف کرد. 🔻و پس از آن که او را دستگیر نمودند، روزی عمر بعد از نماز صبح به مردم رو کرده و گفت: همگی بر جای خود بنشینید. و آنگاه قضیه معن را نقل کرده، در کیفیت مجازات او با آنان به مشورت پرداخت، از آن میان مردی گفت: ای خلیفه! دستش را قطع کن! و دیگری گفت: او را دار بزن! ‼️امیرالمومنین امام علی علیه السلام - آنجا نشسته و سخنی نمی فرمود. عمر به آن حضرت رو کرده و گفت: یا اباالحسن! نظر شما چیست؟ 🥰 مولای متقیان فرمودند: این مرد مرتکب دروغی شده باید تادیب گردد، پس عمر او را بشدت زد و آنگاه وی را به زندان انداخت . 🤲🏻 😔 ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓   @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
🔴 جوانی که زنی را مادر خود می خواند ✅ در حکومت عمر بن خطاب نوجوانی نزد او آمد و گفت:« مادرم حق مرا از ارث پدرم منکر شده و به من مىگوید فرزندم نیستى.» عمر، زن را احضار کرد و پرسید:« چرا حق فرزندت را منکر شده‌اى؟» زن گفت:« من گواهانى دارم که شهادت مىدهند ازدواج نکرده‌ام و باکره‌ام.» او از قبل به هفت زن دیگر، نفری ده دینار رشوه داده بود تا چنین شهادتى بدهند. آنها نیز به نفع زن گواهى دادند. نوجوان گفت:« من نشانه‌اى دارم که شاید اگر آن را بگویم، مادرم آنرا بشناسد. پدرم بزرگ قبیله سعد بن مالک بود که به او «حارث فرنى» مىگفتند. من سالى که قحطى شدید بود به دنیا آمدم و دو سال تمام شیر گوسفند نوشیدم. پس از آنکه بزرگ شدم، پدرم با عده‌ای به مسافرت تجارى رفت ولى با آن گروه برنگشت. آنها خبر آوردند که او مرده است و ماجرا را که به مادرم گفتم، منکر شد فرزند اویم و مرا از خود راند.» عمر گفت:« این مشکلى است که جز پیامبر یا وصى او نمی‌تواند آن را حل کند. برخیزید نزد ابوالحسن برویم.» به سراغ علی علیه السلام آمدند و نوجوان ماجرا را بازگو کرد. علی علیه السلام به قنبر فرمود:« مادر این جوان را در مسجد رسول الله حاضر کن.» آن‌گاه به زن فرمود:« واى بر تو! چرا فرزندت را انکار کرده‌اى؟» او گفت:« من باکره‌ام.» علی فرمود:« زیاده سخن مگو! من پسر عموی ماه شب چهارده ( پیامبر اکرم ) هستم؛ و نور درخشانی در تاریکىها. جبرئیل ماجرای تو را برایم گفته است. زن گفت:« بگویید قابله‌اى مرا بررسى کند.» قابله‌ى کوفه آمد. آن زن پنهانی دستبندش را به او رشوه داد و قابله نیز گواهى داد که او باکره است. علی علیه السلام فرمود:« قنبر، این پیرزن قابله دروغ گفت. او را بازرسى کن و دستبند را از او بگیر.» قنبر او را بازرسى کرد و دستبند را از او گرفت. در این حال فریاد تعجب مردم حاضر در مسجد به هوا برخاست. علی فرمود:« ساکت باشید!» و افزود:« من مخزن علم پیامبرى هستم. من زینت دین و اداء کننده د‌ِین هستم. پدر حسن و حسین هستم. ای زن! آیا مىپذیرى این جوان را به همسرى تو در بیاورم؟» او گفت:« نه، مولاى من! آیا مىخواهى دین محمد را باطل کنى؟» علی علیه السلام فرمود:« چگونه مىخواهم دین محمد را باطل کنم؟» گفت:« مىخواهى مرا به ازدواج پسرم در آورى. چگونه ممکن است؟» علی فرمود:« جاء الحق و زهق الباطل (حق آمد و باطل رفت.) پس چرا پیش از این رسوایى، حق را نپذیرفتى؟» زن گفت:« ترسیدم از ارث محروم شوم.» علی به او فرمود:« از خدا طلب آمرزش نما و توبه کن.» و آنگاه میان او و فرزندش آشتى داد و آن دو با هم از مسجد خارج شدند. 📚 ، ج40، ص 268، حدیث 38 ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓   @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
✅ روزى اميرالمومنين امام علی عليه السلام در ميان گروهى از اصحاب خود نشسته و به گفتگو مشغول بود. 🔻 در اين هنگام مردى نزد آن حضرت آمده گفت : يا اميرالمومنين ! لواط كرده ام مرا پاك گردان. 🔻آن حضرت عليه السلام به او فرمود: اى مرد! چنين سخنى مگو شايد اختلال به تو دست داده باشد. 🔻فردا صبح نيز نزد آن حضرت آمده و گفت : يا اميرالمومنين ! لواط كرده ام مرا پاك كن . باز امام عليه السلام به وى فرمود: اى مرد! به خانه ات برگرد، شايد حواس پرتى عارضت شده و تا سه بار بعد از دفعه اول نزد آن حضرت آمده و سخن خود را تكرار كرد، تا دفعه چهارم كه طبق قانون اسلام حد بر او ثابت شده بود، امام على عليه السلام به وى فرمود: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله درباره مثل تو سه كيفر بيان فرموده و تو هر كدام را بخواهى اختيار كن . مرد گفت : آنها چيست ؟ حضرت فرمودند: 1- يك ضربه شمشير هر جا برسد. 2 بستن دست و پا و پرتاب از فراز كوه . 3 سوزاندن با آتش . 🔻مرد گفت : يا اميرالمومنين ! كداميك از اينها سخت تر است ؟ فرمود: سوزاندن با آتش . 🔻مرد گفت : يا اميرالمومنين ! من همين را اختيار مى كنم . آن حضرت به او فرمود: پس خودت را براى آتش آماده كن . مرد برخاست و دو ركعت نماز به جاى آورد و در تشهد نماز به درگاه خدا عرضه داشت : خداوندا! من از گناه خود به سوى تو بازگشت نموده و از كيفر اخروى آن ترسيده به نزد جانشين پيامبرت و پسر عمویش آمدم و از او تقاضاى پاك كردن نمودم و او مرا بين سه عقوبت مخير ساخت، خدايا! من سخت ترينش را برگزيده از تو مى خواهم اين عقوبت را كفاره گناهانم قرار دهى و مرا به آتش دوزخ نسوزانى و آنگاه برخاسته با چشم گريان به طرف گودالى كه برايش حفر كرده بودند رهسپار گرديده و شعله هاى فروزان آتش را نظاره مى كرد. ⚠️ در اين هنگام اميرالمومنين امام علی علیه السلام به وى فرمود: ‼️ اى مرد برخيز! كه فرشتگان آسمان و زمين را به گريه آوردى و خداوند توبه ات را قبول كرد، برخيز و پس از اين به چنين گناهى بازگشت مكن . ‼️مؤلّف : در روايت هفتم از فصل هفتم خواهد آمده كه اگر مثبت حد، اقرار خود جانى باشد امام مى تواند آن را ببخشد، و اگر بينه باشد نمى تواند و البته اين هم اختصاص به امام معصوم عليه السلام دارد چنانچه امام باقر عليه السلام مى فرمايد: غير از امام كسى نمى تواند حدودى را كه براى خداست عفو نمايد. 📚 قضاوت‌های امیرالمومنین امام علی علیه السلام، نوشته علامه حاج شیخ محمد تقی تستری. ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓   @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
🔴 توطئه‌ای که فاش گردید ✅ در زمام خلافت عمر دو نفر امانتى را نزد زنى به وديعت گذاشتند و به وى سفارش نمودند كه تنها با حضور هر دوى آنان وديعه را تحويل دهد. 🔻پس از مدتى يكى از آن دو به نزد زن رفته مدعى شد كه دوستش مرده است و وديعه را مطالبه نمود. زن در ابتداء از دادن سپرده امتناع ورزيد ولى چون آن مرد زياد رفت و آمد مى نمود و مطالبه مى كرد، وديعه را به وى رد كرد. 🔻 پس از گذشت زمانى مرد ديگر به نزد زن آمده خواستار وديعه گرديد، زن داستان را برايش بازگو نمود كه نزاعشان در گرفت ، خصومت به نزد عمر بردند، عمر به زن گفت : تو ضامن وديعه هستى . ‼️اتفاقا اميرالمومنين عليه السلام در آن مجلس ‍ حضور داشت. زن از عمر خواست تا على عليه السلام بين آنان داورى كند. ✅ عمر گفت : يا على ! ميان آنان قضاوت كن. 🔻اميرالمومنين عليه السلام به آن مرد رو كرد و فرمود: مگر تو و دوستت به اين زن سفارش نكرده ايد كه سپرده را به هر كدامتان به تنهايى ندهد، اكنون وديعه نزد من است ، برو ديگرى را به همراه خود بياور و آنرا تحويل بگير، و زن را ضامن وديعه نكرد و از اين راه توطئه آنان را آشكار نمود؛ زيرا آن حضرت عليه السلام مى دانست كه آن دو با هم تبانى كرده و خواسته اند هر دو نفرشان از زن مطالبه كنند تا او به هر دو غرامت بپردازد. ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓   @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
حدود دو سال است که خدا فرزند پسری به من داده است، من و همسرم هر دو سفید پوستیم ولی بچه ی ما سیاه به دنیا آمده است تا اینکه کسی در دلم نگرانی ای ایجاد کرد و گفت: همسرت به تو خیانت کرده است و این پسر، پسر تو نیست چرا که همرنگ تو به دنیا نیامده است، اکنون این فکر تمام وجودم راه فرا گرفته است که نکند همسرم به من خیانت کرده باشد و این پسر، فرزند من نباشد پیامبر فرمودند: به بیرون از مدینه برو جوانی مشغول به کار است و در حال ساختن خانه ای می باشد، او را پیدا کن و فرزندت را کنار او رها کرده و نظاره گر باش اگر فرزندت به نزد او رفت بدان حلال زاده است اما اگر پسرت از آن جوان دوری کرد نطفه اش از تو نیست 🍃مرد چنین کرد بیرون از مدینه رفت و جوان را دید فرزندش را کنار او رها کرد و خود عقب رفت، کودک کمی به مرد که در حال کار کردن بود نگاه کرد، کمی اطراف او راه رفت و اطرافش را نگاه کرد مرد عرب ایستاده بود و از دور تماشا می کرد که کودک چه می کند، در دلش غوغایی بود، دید پسرکش گوشه ی پیراهن جوان را گرفت و تکان داد و دستهایش را باز کرد تا جوان او را بغل کند دید که جوان دست از کار شست و کودک را بغل کرد، از دور لبخند کودک و آن مرد جوان را دید دلش آرام گرفت به نزد جوان آمده و سلام کرد و کودک را خواست که از آغوش جوان بگیرد، کودک خودش را به آغوش مرد جوان چسبانیده بود بالاخره پدر، پسرش را گرفته و از مرد جوان عذر خواست و خداحافظی کرد به مدینه و مسجد پیامبر آمد و ماجرا تعریف کرد رسول گرامی اسلام به او فرمودند: شک نکن که این پسر فرزند توست و ممکن است در اعقاب تو فردی سیاه بوده باشد که این فرزند به او تمایل پیدا کرده و نطفه به شکل او منعقد شده است مرد عرب از رسول گرامی اسلام پرسید : می شود آن جوان را به من معرفی کنید حضرت فرمودند: او برادر و عموزاده ی من علی بن ابیطالب است 🔹سپس رو به عرب فرمودند : . 📗امالی صدوق، ص ۲۰۹ 📗بحار الانوار، ج ۲۷، ص ۱۴۷ ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━━🍂━
🔴 اشتباه عمر بن خطاب ✅ مردی یمنی، که زنش در یمن بود، در مدینه زنا کرد. 🔻عمر دستور داد او را سنگسار کنند، امیرالمومنین امام علی علیه السلام به وی فرمود: سنگساری برای او روا نیست، زیرا از زنش غایب بوده و باید بر او حد وارد شود. ‼️ در این هنگام عمر گفت: خداوند مرا زنده نگذارد برای مشکلی که ابولحسن در آن نباشد. 📚 صفحه 16 ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━━🍂━
✅ مردى نزد اميرالمومنين امام علی عليه السلام آمده و گفت : 🔻 از هفتاد فرسنگ دور به اينجا آمده ام تا هفت سوال از شما بپرسم : 1- چه چيز از آسمان عظيم تر است ؟ 2- چه چيز از زمين پهناورتر است ؟ 3- چه چيز از كودك يتيم ناتوان تر است ؟ 4- چه چيز از آتش داغ تر است ؟ 5- چه چيز از زمهرير سردتر است ؟ 6- چه چيز از دريا بى نيازتر است ؟ 7- چه چيز از سنگ سخت تر است ؟ ✅ امیرالمومنین امام علی عليه السلام فرمود: 🔻تهمت به ناحق از آسمان عظيم ترست . 🔻حق از زمين وسيع تر است . 🔻سخن چينى شخص نمام از كودك يتيم ضعيف تر است . 🔻آز و طمع از آتش داغ تر است . 🔻حاجت بردن به نزد بخيل از زمهرير سردتر است . 🔻بدن شخص با قناعت از دريا بى نيازتر است . 🔻قلب كافر از سنگ سخت تر است. 📚 قضاوت های امام علی علیه السلام ┏⊰✾🌹✾⊱━━━─━━┓   @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━─━━━⊰✾🌹✾⊱┛
🔴 طعمه شیر ✅ شيرى را در گودالى دستگير كرده بودند، مردم براى تماشاى شير ازدحام نمودند، يك نفر در نزديكى گودال ايستاده بود، ناگهان قدمش لغزيد و دست به ديگرى زد و دومى به سومى و سومى به چهارمى و همه در گودال افتاده طعمه شير شدند. اين ماجرا در يمن اتفاق افتاد، اميرالمومنين امام علی عليه السلام نيز آنجا تشريف داشت ، خبر به آن حضرت رسيد، پس درباره آنان چنين قضاوت نمود، كه اولى طعمه شير بوده و به علاوه بايد يك سوم ديه به دومى بپردازد، و دومى نيز دو سوم ديه به سومى و سومى ديه كاملى به چهارمى بايد بپردازد. رسول خدا صلى الله عليه و آله از اين قضاوت خبردار گرديده فرمود: اباالحسن به حكم خدا داورى نموده است. مؤ لّف : علت اين تفصيل اين است كه نفر اول خودش افتاده ، به علاوه افراد ديگرى را با خود انداخته ، از اين جهت ديه اى طلب ندارد؛ زيرا مرگش مستند به خودش بوده است . و سبب مرگ نفر دوم ممكن است يكى از سه چيز باشد، كشيدن نفر اول و يا افتادن نفر سوم و يا چهارم بر روى او كه خودش عامل آن بوده است بنابراين ، احتمال استناد قتلش به نفر اول 33/0 است و امام عليه السلام هم 33/0 ديه اش را به عهده نفر اول قرار داده است ، و اما نفر سوم ممكن است علت مرگش ‍ كشيدن و افتادن نفر چهارم بر روى او باشد كه خودش عامل آن بوده و يا افتادن نفر اول و يا دوم بر روى او كه عاملش نفر دوم بوده است و امام عليه السلام نيز دو سوم ديه او را بر عهده نفر دوم گذاشته است . و اما نفر چهارم تمام علت مرگش ‍ مستند به نفر سوم بوده ، بنابراين ، تمام ديه اش بر عهده نفر سوم مى باشد چنانچه امام عليه السلام حكم نموده است. 📚 قضاوت‌های امام علی علیه السلام ┏━━━🍃🌺🍃━━━┓ @NAHJOLBALAGEHALI ┗━━━🍂━
🔴 زد و خورد در حالت مستی ✅ در زمان خلافت اميرالمومنين امام علی عليه السلام به آن حضرت گزارش رسيد كه چهار نفر در حال مستى يكديگر را با كارد مجروح نموده اند. 🔻 امام علی عليه السلام دستور داد آنان را توقيف نموده تا پس از هشيارى به وضعشان رسيدگى كند، دو نفر از آنان در بازداشتگاه جان سپردند. اولياى مقتولين نزد اميرالمومنين عليه السلام آمده و خواستار قصاص از زندگان شدند، آن حضرت عليه السلام به آنان فرمود: شما از كجا مى دانيد كه اين دو نفر زنده ايشان را كشته اند و شايد خودشان يكديگر را مجروح نموده و مرده اند؟ گفتند: نمى دانيم ، پس شما خودتان با استفاده از دانش ‍ خدادادى تان بين آنان حكم كنيد. امام عليه السلام فرمود: ديه آن دو مقتول به عهده هر چهار قبيله است و بعد از اخراج خونبهاى زخمهاى دو نفر زخمى ، باقيمانده به اولياى آن دو مقتول رد مى گردد. 📚 قضاوت‌های امام علی علیه السلام •┈••✾◆☀️✧☀️◆✾••┈• @NAHJOLBALAGEHALI •┈••✾◆☀️✧☀️◆✾••┈•
✅ روزی عمر لعنت الله علیه حذیفه را دید، به او گفت: 🔻چگونه صبح کردی؟ حذیفه گفت: ◽می خواهی چگونه صبح کرده باشم؟ به خدا سوگند صبح نمودم در حالی که : حق را دشمن⁉️ و فتنه را دوست می دارم⁉️ بر نادیده گواهی می دهم⁉️ و غیر مخلوق را حفظ می کنم⁉️ بدون وضو نماز می خوانم⁉️ و در زمین چیزی دارم که خدا در آسمان ندارد⁉️ 🟢 عمر از شنیدن سخنان حذیفه برآشفت و از او روی گردانده و چون عجله داشت، وی را ترک گفت؛ ولی تصمیم گرفت او را تنبیه کند. ❗در میان راه علی (ع) را دید. حضرت دریافت که وی خشمگین است، علت را پرسید. ◽عمر گفت: حذیفه را ملاقات کرده ام و به او گفته ام چگونه صبح کردی و او گفته صبح نمودم در حالی که حق را خوش ندارم. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود: راست گفته، از مرگ خوشش نمی آید با این که آن حق است. ◽عمر گفت : او گفته فتنه را دوست می دارم. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود : راست گفته، مال و فرزندان را دوست می دارد و خداوند فرموده: «جز این نیست مالها و فرزندانتان برای شما فتنه و سبب آزمایشند. (انفال، 28). ◽عمر گفت: می گوید بر نادیده گواهی می دهم. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود : راست گفته، بر یگانگی خداوند، مرگ، زنده شدن، بهشت، دوزخ، صراط گواهی می دهد و هیچ کدام از آنها را ندیده است. ◽عمر گفت : می گوید غیر مخلوق را حفظ می کند. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود: راست گفته، کتاب خدا را حفظ می کند و آن غیر مخلوق است. ◽عمر گفت: می گوید بدون وضو نماز می خوانم. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود: راست گفته، بر پسر عمم، رسول خدا (ص)، بدون وضو صلوات می فرستد و آن جایز است. ◽عمر گفت: از همه اینها بالاتر می گوید من در زمین چیزی دارم که خدا در آسمان ندارد. 😊 امیرالمومنین علی (ع) فرمود : راست گفته، او زن و فرزند دارد و خدا از آن منزه است. ‼️ در این هنگام عمر گفت: اگر علی بن ابی طالب (ع) نبود نزدیک بود عمر هلاک شود. 📚 از کتاب مخالفین ج١ص٢١٢. کانال‌رسمی‌نهج‌البلاغه‌امام‌علی‌علیه‌السلام🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『@NAHJOLBALAGEHALI
✅ اصبغ بن نباته گويد: 🔻خدمت اميرالمومنین امام علی علیه السلام نشسته بودم و آن حضرت ميان مردم داورى مى كرد كه جماعتى وارد شدند و مرد سياه كت بسته اى هم با آنان بود. گفتند: اى اميرالمومنین، اين دزد است. فرمود: اى مرد سياه، دزدى كرده اى؟ گفت: آرى اى امیرالمومنین. فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، اگر بار دوم اقرار كنى دستت را مى برم. گفت: آرى مى دانم اى مولاى من. فرمود: واى بر تو، بنگر چه مى گويى. آيا دزدى كرده اى؟ گفت: آرى اى مولاى من. در اين جا حضرت فرمود: دستش را ببريد كه بريدن دست او واجب گشت. (چهار انگشتِ) دست راستش را بريدند و آنها را در حالى كه خون از آن مى چكيد به دست چپ گرفت و به راه افتاد. در راه با مردى به نام ابن كواء (كه از خوارج بود) روبرو شد. وى گفت: اى مرد سياه، چه كسى دستت را بريد؟ گفت: دستم را سرور اوصياء و پيشواى سپيدچهرگان و شايسته ترين كس به (ولايت بر) مردمان على بن ابى طالب (ع) بريد. 🍁همان كسى كه پيشواى هدايت، 🍁همسر فاطمه زهرا دختر محمد مصطفى 🍁و پدر امام حسن مجتبى و حسين مرتضى است. 🍁همان پيشى گيرنده به بهشت هاى پرنعمت، 🍁كشنده دلاوران، 🍁انتقام گيرنده از نابخردان، 🍁دهنده زكات، 🍁پناه دهنده والامقام، 🍁از اولاد هاشم بزرگ، 🍁عموزاده رسول، 🍁رهنما به راه راست، 🍁گوينده درست گفتار، 🍁دلاور مكى، 🍁آقاى باوفا، 🍁سرشار از علم و بركنده از شرك، 🍁امين ال حم و يس و طه و ميامين، 🍁آزاد در حرمين، 🍁و نماز گزارنده به دو قبله، 🍁خاتم اوصياء 🍁و وصى برگزيده انبياء، 🍁شاه شيران 🍁و دلاور شيردل. 🍁همو كه جبرئيل امين ياور اوست 🍁و ميكائيل مبين ناصرش، 🍁وصى رسول پروردگار جهانيان، 🍁خاموش كننده آتشِ آتش افروزان 🍁و بهترين بالنده از ميان همه قريش. 🍁همو كه سپاهى از آسمان پيرامون اويند. 🍁يعنى على بن ابى طالب امیرالمومنین على (ع)، 🍁رغم ناكسان و مولاى همه مردم زمان! به اين جا كه رسيد، ابن كوا گفت: واى بر تو اى مرد سياه، على دست تو را بريده و تو اين گونه او را مى ستايى؟! گفت: چرا او را نستايم در حالى كه عشق او با گوشت و خونم آميخته است؟! به خدا سوگند او دست مرا نبريد جز به خاطر حقى كه خداوند بر من واجب ساخته بود. من خدمت امیرالمومنین (ع) رسيده، گفتم: سرورم، چيز عجيبى ديدم. فرمود: چه ديدى؟ گفتم: با مرد سياهى روبرو شدم كه دست راستش بريده بود و آن را در حالى كه خون مى چكيد به دست چپ گرفته بود و مى رفت. به او گفتم: اى مرد سياه، چه كسى دستت را بريده؟ گفت: سرور مومنان... و سخنان او را بر آن حضرت باز گفتم. من نيز عين سخن ابن كوا را به او گفتم و او همان پاسخ داد. امیرالمومنین (ع) رو كرد به فرزندش حسن و فرمود: برخيز عمويت را بياور. امام حسن (ع) در طلب وى رفت. او را در جايى به نام کِنده يافت و نزد امیرالمومنین (ع) آورد. حضرت به او فرمود: اى مرد سياه، من دست تو را بريدم و تو مرا مى ستايى؟! گفت: اى امیرالمومنین، چرا تو را نستايم در حالى كه عشق تو با خون و گوشتم آميخته است؟ به خدا سوگند دست مرا نبريدى جز به حقى كه بر من روا شده بود و مايه نجات من از عذاب آخرت گرديد. حضرت فرمود: دستت را به من بده. دست او را گرفت و در جايى كه بريده شده بود نهاد و با عباى خود پوشاند و برخاست و نمازگزارد و دعايى خواند كه شنيديم و در آخرش گفت: آمين. آنگاه عبا را برداشت و فرمود: اى رگ ها در جاى خود به صورتى كه بوديد بچسبيد و پيوند خوريد. سپس آن مرد سياه برخاسته و مى گفت: به خدا و محمد، رسول او و على، كه دست بريده را پس از جدايى آن پيوند داد، ايمان آوردم. سپس بر قدم هاى على (ع) افتاد و گفت: پدر و مادرم فدايت باد اى وارث علم نبوت. و در روايت ديگرى است كه فرمود: اى پسر كواء، دوستانمان را اگر قطعه قطعه كنيم جز بر دوستيشان نيفزايد، و در ميان دشمنانمان كسانى هستند كه اگر روغن و عسل هم به كامشان ريزيم باز هم جز بر دشمنى آنان نيفزايد. 📚 ، 41/210. 📚 (ع)، ص 772 - 770. کانال‌رسمی‌نهج‌البلاغه‌امام‌علی‌علیه‌السلام🥀 ♡j๑ïท🌱↷ 『@NAHJOLBALAGEHALI