با نامحرم ... (روش سکوت)
با پسر 8 ساله ام رفتیم داخل مغازه انگشترسازي تا سفارشم رو بگیرم.
دو تا خانم تقریبا آزاد و بی قانون (!) هم اونجا بعنوان خریدار اومده بودند، بین صحبتهاشونم تا میتونستن شوخی میکردن!
فروشنده دو تا پسر جوان بودند و خوشبختانه سنگین و مذهبی بودند. منم ریشووو سرَم رو پایین انداخته بودم تا سفارشم رو بیاره. پسرم هم کنارم ایستاده بود.
یکی از این خانما متوجه شد که پسرم انگشتر دستشه. با شوخی گفت: «ببینــم انگشترت رو ... مگه تو مداحی؟»
پسرم هیچ عکس العملی نشون نداد. دوباره گفت: «آره؟ مداحی؟» و همچنان پسرم بدون عکس العمل
خانمه که دید پسرم سفت و سخته، با نیم نگاهی به من گفت: «این آقا پسر با نامحرم حرف نمیزنه»
پسرم سکوت
منم سکوت
سفارشم رو گرفتم، با صاحب مغازه خداحافظی کردیم و رفتیم.
می خواستم بگم «مراقب باشید حواس شوهراي مردم رو پرت نکنید، حق الناسه» که جو طوري نشد بگم و همین #سکوت، خوب و اثرگذار بوده ان شاءاالله
زمانيكه تنهائيد
#تفکر
زمانیکه غصه داريد
#سکوت
زمانيكه به مشكل برخورده ايد
#آرامـش
زمانيكه همـه چيز بهم ريخته
#صبر_و_امـيـد
و درکنار هـمه اينها
خــدا را برايتان آرزومـندم