eitaa logo
(✌️تاظهور✌️) ‌‌‌‌‌‌‌‌
4.1هزار دنبال‌کننده
55.8هزار عکس
49.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
https://eitaa.com/joinchat/3122724864Cdeade52bf9 (لینک مادرتلگرام) ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌http://کانال.شهیدنوری https://t.me/Noori82325 #یازهرای_مرضیه #حضرت_زهرا #زهرا #مادر #ایام_فاطمیه #فاطمیه #عزاداری #فاطمه_الزهرا #حضرت_فاطمه #فاطمه_پاره_تن_من_است_هرآنكس_كه.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فقط نفری یک آیه ✨💫،به همین آسونی 🌸 به نیت نابودی اسرائیل، میخوایم برای کمک به جبهه مقاومت، 14 تا ختم قرآن بگیریم. با همین یک آیه یک آیه ها. روی لینک زیر کلیک کن و یک یا چندتا آیه بخون. 👇👇👇 http://khatmnoor.ir نشر حداکثری 💪
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴۱۴ واقعیت وطنی در حد گینس ! ۱. هیچ کس به اندازه رهبر معظم انقلاب، باعث ایجاد احساس امنیت، اعتماد به نظام و غرور ملی نشده است. ۲. هیچ سوژه ای به اندازه صنعت خودروسازی و ارزش پول ملی، نظام ما را در افکار عمومی تحقیر نکرده است. ۳. هیچ صنعتی به اندازه هوا و فضای سپاه پاسداران، مورد توجه جهانیان قرار نگرفته است. ۴.هیچ موضوعی به اندازه زمین و مِلک، به فاصله طبقاتی دامن نزده است. ۵. هچ عاملی به اندازه بانک های خصوصی و دولتی، گلوی تولید ملی را نفشرده است! ۶. هیچ بنگاه تبلیغاتی به اندازه صدا و سیما به مصرف گرایی دامن نزده است! ۷. هیچ گروهی به اندازه آقا زاده ها برای نظام حاشیه درست نکرده است. ۸. هیچ صنفی به اندازه فوتبالیست ها، حقوق نجومی قانونی! نگرفته است. ۹. هیچ صنفی به اندازه صنف پزشکان، ابزارهای قانونی و حاکمیتی را در اختیار خود نگرفته است! ۱۰. هیچ گروهی به اندازه شهدا، باعث استحکام پایه های نظام نشده است. ۱۱. هیچ ساختار سیاسی و مدیریتی به اندازه شوراهای شهر، افراد بی تخصص و فرصت طلب به خود ندیده است. ۱۲. هیچ گروهی به اندازه سلبریتی های بی سواد، فرهنگ و افکار عمومی را به بازی نگرفته است. ۱۳. در هیچ کشوری به اندازه ایران، حامل های انرژی به وفور در اختیار توده مردم قرار نگرفته است. ۱۴. هیچ جامعه ای به اندازه ایران، بمباران اخبار منفی و مأیوس کننده نشده است... علی ارجمند عین الدین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مداحی آنلاین - مولا رو منم حساب کن - مطیعی.mp3
5.66M
سربند یا حسین، می‌بندم رو سرم با این سن کمم، با تو همسنگرم خیمه شد مدرسه‌ام، روضه درسای من لبیک یا حسین، مشق شبهای من به مناسبت 8 آبان سالروز شهادت شهید و 🌺 میثم مطیعی
نماهنگ مجنونم.mp3
6.08M
رفته بودم ایستگاه‌صلواتی انقدر مداحیای قشنگی میکرد که دلم نمیخاست از اونجا برم... آخرش طاقت نیوردم گفتم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
این جبهه‌ها به گستردگی تاریخ است، تاریخ مبارزه انبیا و مومنین با طواغیت و مستکبرین، و ما از « نماز» برای نبرد با دشمن قدرت می‌گیریم. "شهید آوینی" 📸 خوزستان ؛ جفیر سال ۱۳۶۱ محسن رضایی در کنار فرماندهان و رزمندگان لشکر ویژه ۲۵ کربلا گروه رفاقت باشهدا. 🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ به قاری میگن بخون برو بالا. آیاتی سراغ اون قاری میاد که بهش عمل کرده باشه!
داستان گردنبند بابركت حضرت زهرا(س) چگونه گردنبند حضرت زهرا(سلام الله عليها) موجب بركات فراوان شد؟ مردى گرسنه و برهنه از پيامبر(ص) تقاضاي كمك كرد. پيامبر(ص) او را به خانه دخترش زهرا(س) فرستاد. حضرت فاطمه(س) گردنبندش را به او داد و آن مرد آن را به مسجد آورد. عمار ياسر با اجازه پيامبر(ص) آن را به دويست درهم خريد و مرد را سير كرد و پوشاند و مركبی هم به او داد و گردنبند را به وسیله غلامش نزد فاطمه(س) فرستاد. فاطمه(س) غلام را آزاد كرد و آن غلام خنديد. حضرت زهرا(س) پرسيد چرا مي خندی؟ غلام گفت: گردنبندی بابركت تر از اين نديدم. گرسنه‌ ای را سير، برهنه ای را پوشاند، غلامي را آزاد و در آخر به دست صاحبش رسيد. «عماد الدّين طبرى» در كتاب «بشارة ‌المصطفى» آورده است كه «جابر بن عبد الله انصارى» گفت: يك روز پس از نماز عصر، پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) با صحابه نشسته بودند، در اين موقع پيرمردى با لباس‌ هاى كهنه در كمال ضعف و سستى كه معلوم مى‌ شد راه دورى را با گرسنگى پيموده، وارد شد. [پيرمرد] عرض كرد: من مردى پريشان حالم، مرا از گرسنگى و برهنگى و گرفتارى نجات ده! رسول اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) فرمود: اكنون چيزى ندارم؛ ولى تو را به كسى راهنمايى مى‌ كنم كه اين حاجت را بر مى‌ آورد و راهنمايى‌ كننده به نيكى همانند كسى است كه آن را انجام داده است؛ برو به در خانه كسى كه محبوب خدا و رسول است و او نيز دوستدار آنهاست. سپس به بِلال دستور داد پيرمرد را به در خانه فاطمه(عليها السلام) راهنمايى كند. وقتى كه آن مرد به در خانه [حضرت] علی(عليه السلام) رسيد، گفت: «السّلام عليكم يا اهل ‌بيت النّبوّه»؛ (سلام بر شما اى خاندان نبوّت). او را جواب دادند و پرسيدند تو كيستى؟ گفت: مرد عربى هستم كه به خدمت پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) آمدم و تقاضاى كمك نمودم، ايشان مرا به در خانه شما راهنمايى فرموده. آن روز، سومين روزى بود كه خانواده [حضرت] علي(عليه السلام) به گرسنگى گذرانده بودند و پيغمبر اسلام(صلی الله عليه و آله و سلم) از اين جريان اطّلاع داشت. دختر پيغمبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) چون چيزى نمى‌‌ يافت، همان پوست گوسفندى كه فرزندانش حسن و حسين(عليهما السلام) را بر روى آن مى‌‌ خوابانيد، به مرد عرب داد و فرمود اميد است خداوند تو را گشايشى عنايت نمايد. پيرمرد گفت : دختر پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم)! من از گرسنگى بى‌‌ تابم، شما پوست گوسفند به من مى‌ دهى! اين سخن را كه فاطمه شنيد، گردنبندى را كه دختر «عبدالمطّلب» به او هديه داده بود، همان را به مرد عرب داد؛ پيرمرد گردنبند را گرفت و به مسجد آورد و پيغمبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) را در ميان اصحاب نشسته ديد، عرض كرد: يا رسول‌الله! اين گردنبند را دخترت به من داده و فرموده است آن را بفروشم شايد خداوند گشايشى دهد! حضرت رسول اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) گريان شد و فرمود: چگونه خدا گشايش نمى‌ دهد با اين كه بهترين زنانِ اوّلين و آخرين، گلوبند خود را به تو داده است! عمّار ياسر عرض كرد اجازه مى‌ فرمايى اين گردن‌بند را بخرم؟ فرمود خريدار اين گردنبند را خداوند عذاب نمى‌ كند. عمّار به عرب گفت: به چند مى‌ فروشى؟ پيرمرد گفت: به سير شدن از غذايى و يك بُرد يمانى جهت پوشاك و دينارى كه صرف مخارج بازگشت خود نمايم. عمّار گفت: من به بهاى اين گردن‌ بند، دويست درهم مى‌ دهم و تو را از نان و گوشت سير كرده و بُردى هم براى پوشاكت به تو مى‌ دهم و با شترِ خود، تو را به خانواده‌‌ ات مى‌ رسانم. عمّار از غنائم خيبر هنوز مقدارى داشت، پيرمرد را به خانه برد و به وعده خويش وفا كرد. عرب، دو مرتبه خدمت حضرت بازگشت؛ آن جناب فرمود: لباس گرفتى و سير شدى؟ عرض كرد: بلى! بى‌ نياز هم شدم. آنگاه حضرت مقدارى از فضائل [حضرت] زهرا(عليها السلام) را بيان كردند تا آن ‌جا كه فرمودند: دخترم فاطمه(عليها السلام) را كه ميان قبر مى‌ گذراند، از او مى‌ پرسند خدايت كيست؟ مى‌‌ گويد: «اللهُ رَبِّى». سؤال مى‌ كنند پيغمبرت كيست؟ جواب مى‌دهد : «پدرم». مى‌ پرسند امام و ولى تو كيست؟ مى‌ گويد: «هَذَا الْقَائِمُ عَلَى شَفِيرِ قَبْرِى»؛ همين كسى كه كنار قبرم ايستاده [يعنى علي(عليه السلام)]». عمّار گردن‌ بند را خوشبو كرد و با يك بُرد يمانى به غلامى كه «سهم» نام داشت [داد و به او] گفت: [اين گردن‌بند را] خدمت پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) ببر، تو را هم به ايشان بخشيدم! حضرت او را پيش فاطمه(عليها السلام) فرستادند. دختر پيغمبر خدا(صلی الله عليه و آله و سلم) گردنبند را گرفت و غلام را آزاد كرد. غلام خنديد؛ فاطمه(عليها السلام) از سبب خنده‌ اش سؤال كرد؛ گفت از بركت اين گردن‌ بند مى‌ خندم كه گرسنه‌ اى را سير و مستمندى را بى‌ نياز و برهنه‌ اى را با لباس و بنده‌ اى را آزاد كرد و [در آخر] به صاحب اصلى خود بازگشت!
داریم برات الهام😉